اقتصاد معاصر گزارش می‌دهد
نفوذ اسرائیل در شرق آفریقا؛ از حیاط‌خلوت اقتصادی تا تسلط بر منابع رود نیل

به گزارش خبرنگار اقتصاد معاصر؛ در حالی‌ که نگاه بسیاری از تحلیل‌گران به مسائل خاورمیانه و آفریقا صرفا از دریچه بحران‌های داخلی کشورهای عربی و آفریقایی انجام می‌شود، واقعیت مهم‌تری در حال شکل‌گیری است؛ نفوذ تدریجی، هدفمند و استراتژیک اسرائیل در شرق قاره آفریقا. این نفوذ، ابعاد گسترده‌ای دارد که فقط به حوزه امنیتی محدود نمی‌شود، بلکه عرصه‌های اقتصادی، ژئوپلیتیکی، آبی، سیاسی و فرهنگی را نیز در بر می‌گیرد. 

رویای صهیونیستی، رسیدن به آب‌های گرم دریای سرخ 

«اساطیر داوود در دریای سرخ»؛ این رویای دیرین دیوید بن‌گوریون، بنیان‌گذار اسرائیل بود که از دهه ۱۹۴۰ در قالب «استراتژی صحرای نقب و نگاه به جنوب» شکل گرفت. هدف اصلی این سیاست، ایجاد دسترسی اسرائیل به آب‌های گرم دریای سرخ و در گام بعدی، نفوذ در شاخ آفریقا به‌ منظور تضمین امنیت اسرائیل و تهدید امنیت کشورهای عربی، به‌ ویژه مصر بود. 

اهمیت ژئواستراتژیک شرق آفریقا 

منطقه شرق آفریقا، به‌ واسطه موقعیت جغرافیایی ممتاز خود که شامل مجاورت با دریای سرخ، خلیج عدن، اقیانوس هند و دسترسی به منابع طبیعی سرشار از جمله نفت، گاز، طلا، الماس و اورانیوم است، اهمیتی ژئواستراتژیک یافته است. همچنین قرار گرفتن در مسیر کریدورهای حیاتی تجارت جهانی، این منطقه را به یکی از نقاط کانونی رقابت‌های بین‌المللی اقتصادی و امنیتی تبدیل کرده است. 

محاصره مصر و تسلط بر منابع نیل 

اسرائیل با بهره‌گیری از شرایط سیاسی و ضعف ساختاری کشورهای تازه استقلال‌ یافته آفریقایی در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی، به‌ ویژه با برقراری روابط راهبردی با کشورهایی مانند تانزانیا (تانگانیکا سابق)، کنیا، اوگاندا، اتیوپی و سودان جنوبی، پروژه «محاصره ژئوپلیتیکی مصر از جبهه جنوبی» را در دستور کار قرار داد. هدف این سیاست، کاملا شفاف بوده و عبارت از «استفاده از موقعیت ژئوپلیتیکی این کشورها برای تهدید امنیت ملی مصر»، «تسلط بر منابع آبی نیل» و «کنترل بر خطوط کشتیرانی بین‌المللی در تنگه باب‌المندب و دریای سرخ» است. 

سیاست کمک‌های اقتصادی و توسعه‌ای اسرائیل؛ نفوذ نرم با اهداف سخت 

یکی از مهم‌ترین ابزارهای تل‌آویو برای نفوذ، کمک‌های اقتصادی، فنی و توسعه‌ای به کشورهای آفریقایی بوده است. در سال ۱۹۵۷، اسرائیل رسما به یکی از کشورهای کمک‌کننده در قاره آفریقا تبدیل شد و در دهه‌های بعد، ده‌ها پروژه از جمله طرح‌های کشاورزی در تانزانیا (۱۹۶۲)، پروژه موانزا در کنار دریاچه ویکتوریا و طرح‌های توسعه زیرساختی در سودان جنوبی را اجرایی کرد. 

این کمک‌های به ظاهر توسعه‌محور، در واقع ابزارهایی برای بهره‌برداری از منابع طبیعی و ایجاد وابستگی سیاسی و اقتصادی بلندمدت در ساختارهای دولت‌های آفریقایی بودند. 

در پی بازاری تازه برای کالا و اسلحه 

امروزه، بیش از ۲۰ درصد از تجارت خارجی اسرائیل از طریق شرق آفریقا و مسیر باب‌المندب انجام می‌شود. در همین راستا، اسرائیل با ایجاد دفاتر تجاری، نهادهای مشترک سرمایه‌گذاری و قراردادهای صادراتی در کشورهای منطقه، نه‌ فقط بازارهایی برای کالاهای صنعتی و کشاورزی خود فراهم کرده، بلکه صادرات سلاح و تجهیزات نظامی را نیز به یکی از ارکان مهم سیاست اقتصادی-امنیتی خود بدل کرده است. 

تسلیحات اسرائیلی در ارتش‌های کنیا، اوگاندا، اتیوپی و حتی اریتره به‌ طور گسترده‌ای استفاده می‌شود. شرکت‌های اسرائیلی همچنین در ساخت بنادر، فرودگاه‌ها، پروژه‌های راه‌سازی، خطوط ریلی و زیرساخت‌های ارتباطی نیز حضور فعالی دارند. 

بهره‌برداری اسرائیل از بحران‌ها و درگیری‌ها 

بحران‌های قومیتی، جنگ‌های داخلی، ضعف نهادهای دولتی و بحران‌های زیست‌محیطی، زمینه‌ای فراهم کرده‌اند تا اسرائیل از طریق حمایت نظامی از گروه‌های مسلح، اعزام مستشاران نظامی و مشارکت در طرح‌های بازسازی، جای پای خود را در ساختارهای قدرت مستقر کند. نمونه بارز آن، همکاری نظامی با دولت اریتره است که منجر به ایجاد پایگاه نظامی اسرائیل در نزدیکی تنگه باب‌المندب شده؛ نقطه‌ای که برای امنیت انرژی و تجارت جهانی کلیدی محسوب می‌شود. 

نفوذ در منابع نیل؛ تهدیدی برای امنیت آبی مصر 

در کتاب «استراتيجيات السياسة الاسرائيليه فی شرق افريقيا بالقرن العشرين» تالیف صالح محروس محمد و احمد بن زايد (دمشق، دار صفحات، ۲۰۲۴)، ابعاد مختلف این سیاست‌ها به‌ طور دقیق تحلیل شده است. نویسندگان نشان می‌دهند که اسرائیل نه‌ فقط در پی روابط سیاسی و نظامی، بلکه در زیرساخت‌های آبی اتیوپی، از جمله سد النهضه، نقش مشاوره‌ای و فنی ایفا کرده است. 

با توجه به اینکه ۸۵ درصد منابع آبی رود نیل از ارتفاعات اتیوپی تامین می‌شود، مشارکت اسرائیل در سد النهضه می‌تواند مستقیما بر امنیت آبی مصر تاثیر بگذارد و اهرم فشار بزرگی در منازعات آبی منطقه باشد. همچنین سرمایه‌گذاری اسرائیل در پروژه‌های آبی در تانزانیا، سودان جنوبی و کنیا، نشان از برنامه‌ریزی بلندمدت برای محاصره آبی مصر دارد. 

دیپلماسی نرم و روابط دیپلماتیک چندلایه 

اسرائیل پس از جنگ ۱۹۷۳ با موجی از قطع روابط دیپلماتیک در آفریقا روبه‌رو شد اما با پیمان کمپ‌دیوید و خروج مصر از جبهه متحد عربی، فرصت جدیدی برای بازگشت به آفریقا پیدا کرد. از دهه ۱۹۸۰ به بعد، با استفاده از ابزارهای دیپلماسی نرم مانند آموزش‌های فنی، کمک‌های پزشکی، اعطای بورسیه‌های تحصیلی و اجرای پروژه‌های توسعه روستایی، موفق شد نفوذ خود را در میان نخبگان و ساختارهای دولتی تثبیت کند. 

سقوط سلطان‌نشین زنگبار؛ از پشت پرده تا کشتار 

یکی از فصل‌های مهم کتاب مذکور، به نقش اسرائیل و بریتانیا در سقوط حکومت عربی زنگبار در سال ۱۹۶۴ اختصاص دارد. این جزیره استراتژیک که زمانی پایگاه اصلی سلطه عمان در شرق آفریقا بود، در جریان کودتای خونین ژانویه ۱۹۶۴ که به قتل عام هزاران عرب انجامید، صحنه مداخله پنهان تل‌آویو برای حذف نفوذ عربی در منطقه بود. 

اهداف بلندمدت؛ حیاط خلوت اقتصادی و امنیتی اسرائیل 

شرق آفریقا در راهبرد کلان اسرائیل، به‌ مثابه حیاط خلوت اقتصادی، امنیتی و راهبردی تعریف شده است. بر اساس نظریه «اتحاد پیرامونی» دیوید بن‌گوریون، این رژیم با ایجاد اتحاد با کشورهای غیرعربی و غیراسلامی، درصدد محاصره جهان عرب و دور زدن محور مقاومت است. 

اسرائیل با نگاه بلندمدت به این منطقه، در پی اهدافی همچون تامین امنیت انرژی، گسترش نفوذ اقتصادی و فروش اسلحه، جذب یهودیان آفریقایی‌تبار به سرزمین‌های اشغالی و ایجاد توازن ژئوپلیتیکی به نفع خود و علیه محور مقاومت است. 

درس‌هایی برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و جهان عرب 

بررسی عملکرد اسرائیل در شرق آفریقا حاکی از آن است که جمهوری اسلامی ایران و کشورهای عربی باید سیاست فعال‌تری نسبت به قاره آفریقا اتخاذ کنند. غفلت از حضور راهبردی در کشورهای کلیدی مانند اتیوپی، سودان، کنیا، تانزانیا و اوگاندا، می‌تواند منافع اقتصادی، امنیتی و ژئوپلیتیکی جهان اسلام را با تهدید جدی مواجه کند. مصر و سودان نیازمند همگرایی استراتژیک در حوزه منابع آبی هستند و همچنین سرمایه‌گذاری مشترک در پروژه‌های زیرساختی، آبی و کشاورزی می‌تواند راهبردی در برابر نفوذ فزاینده اسرائیل باشد. 

شرق آفریقا به‌ مثابه نبردگاه نوین ژئوپلیتیکی 

شرق آفریقا دیگر فقط منطقه‌ای برای کمک‌های بشردوستانه یا توسعه نیست، بلکه به صحنه رقابت‌های ژئوپلیتیکی و اقتصادی آشکار میان قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی، از جمله اسرائیل، چین، آمریکا و حتی ترکیه تبدیل شده است. 

اسرائیل با سیاست‌گذاری ترکیبی از ابزارهای سخت و نرم، دیپلماسی اقتصادی و نظامی‌گری پنهان، می‌کوشد معادلات ژئوپلیتیکی علیه محور مقاومت را بازتعریف کند. در این شرایط، نهادهای تصمیم‌ساز ایرانی و عربی باید با بازتعریف اولویت‌های دیپلماسی خارجی، قاره آفریقا و به‌ ویژه شرق این قاره را در مرکز توجه راهبردی خود قرار دهند.