به گزارش خبرنگار اقتصاد معاصر؛ تولید سالانه حدود ۱۳۰ میلیون تن محصول کشاورزی در کشور، تصویری امیدبخش از ظرفیتهای تولید داخلی ارائه میدهد اما در پس این ارقام، نکتهای کلیدی پنهان است؛ بیش از ۷۰ درصد این تولیدات مربوط به بخش زراعت است و فقط ۸۰ درصد نیاز کشور در حوزه کشاورزی از محل تولید داخلی تامین میشود. همین شکاف ۲۰ درصدی که معادل میلیاردها دلار واردات سالانه است، نمایانگر شکنندگی امنیت غذایی در مواقع حساس است.
برنامه هفتم پیشرفت و سایر اسناد بالادستی، هدف خودکفایی ۹۰ تا ۱۰۰ درصدی را در تولید پنج محصول راهبردی شامل گندم، برنج، جو، پنبه و شکر تعیین کردهاند اما دستیابی به این سطح از خودبسندگی نه فقط به زیرساختهای گسترده و سرمایهگذاری بلندمدت نیاز دارد، بلکه باید با شرایط اقلیمی، منابع طبیعی محدود و واقعیتهای اقتصادی نیز تطبیق داده شود.
ایران در منطقهای خشک و نیمهخشک قرار دارد؛ جایی که کمآبی، افت کیفیت خاک و نوسانات اقلیمی مانع بزرگی بر سر راه توسعه کشاورزی پایدار به شمار میآیند. در چنین شرایطی، اصرار بر تولید همه محصولات مورد نیاز کشور در داخل، با هر هزینهای، نه فقط غیراقتصادی، بلکه غیرعلمی است.
تغییرات اقلیمی در سالهای اخیر نیز فشار مضاعفی بر بخش کشاورزی وارد کردهاند. به عنوان نمونه، کاهش شدید بارشها در سال زراعی جاری سبب افت محسوس تولید گندم و افزایش وابستگی به واردات شد. در نتیجه، امنیت غذایی کشور هرچه بیشتر به مخاطره افتاد و هزینههای ارزی برای تامین کالاهای اساسی افزایش یافت.
مساله اصلی فقط در حوزه منابع طبیعی خلاصه نمیشود. یکی از موانع اصلی بر سر راه خودکفایی کشاورزی، نبود برنامهریزی اجرایی و تخصیص اعتبارات لازم است. برای نمونه، اجرای سیاست «الگوی کشت» که یکی از مهمترین ابزارهای افزایش بهرهوری، کاهش وابستگی و بهبود مدیریت منابع آب و خاک محسوب میشود، به دلیل فقدان بودجه موثر، هنوز از مرحله مصوبه فراتر نرفته است.
برآوردهای کارشناسی نشان میدهد که تحقق کامل الگوی کشت، نیازمند تخصیص سالانه حداقل ۴۰ تا ۶۰ هزار میلیارد تومان اعتبار است. این منابع باید نه فقط صرف ترویج الگوی مناسب کشت، بلکه صرف تجهیز و نوسازی ناوگان کشاورزی، ورود فناوریهای نوین، آموزش کشاورزان و گسترش کشاورزی قراردادی شود. اما بودجههای سنواتی بخش کشاورزی، به ویژه در شرایط تورمی کشور، عملا امکان چنین تحولی را از بخش سلب کردهاند.
با در نظر گرفتن محدودیتها، راهبرد منطقی برای کشور نه در خودکفایی مطلق، بلکه در خودکفایی هوشمند نهفته است. به جای تلاش برای تولید همه چیز در داخل، باید بر محصولاتی تمرکز شود که از نظر اقلیمی قابلیت تولید دارند، از نظر اقتصادی توجیهپذیرند و از نظر امنیت غذایی دارای اولویتاند.
در این چارچوب، گندم، به عنوان غذای اصلی مردم، میتواند و باید به خودکفایی کامل برسد. در مورد برنج نیز با ارتقا بهرهوری و مدیریت مصرف آب، امکان کاهش واردات وجود دارد اما در سایر محصولات، از جمله دانههای روغنی و نهادههای دامی، بهتر است رویکردی ترکیبی از تولید داخلی و واردات هدفمند در پیش گرفته شود. در این مسیر، توسعه کشاورزی قراردادی و کشت فراسرزمینی نیز میتواند مکمل مهمی برای کاهش فشار بر منابع داخلی باشد.
خودکفایی در کشاورزی، بیش از آنکه یک شعار سیاسی باشد، باید یک راهبرد فنی، اقتصادی و اقلیمی تعریف شود. تحقق این هدف نیازمند عبور از مدیریت بخشی، تخصیص موثر اعتبارات و بهرهگیری از دانش روز کشاورزی است. با وجود ظرفیتهای بالای تولید داخلی، بدون بازنگری در سیاستها و رویکردها، دستیابی به اهداف تعیینشده فقط روی کاغذ باقی خواهد ماند.