در گفت‌و‌گوی تفصیلی با اقتصاد معاصر تشریح شد
ابزارهای مهار نفوذ اسرائیل در اقتصاد دنیا؛ وزارت خارجه اجماع ضدصهیونی کشورها را شکل دهد

به گزارش خبرنگار اقتصاد معاصر؛ در سال‌های اخیر، وابستگی اسرائیل به برخی مسیر‌های انتقال انرژی و تجارت در منطقه، به‌ ویژه خط لوله نفت آذربایجان-ترکیه-اسرائیل، به یکی از محور‌های اصلی در تحلیل‌های راهبردی و امنیتی تبدیل شده است. این وابستگی، فرصت مهمی برای کشور‌هایی ایجاد می‌کند که با سیاست‌ها و اقدامات این رژیم هم‌سویی ندارند تا با بهره‌گیری از ابزار‌های دیپلماتیک، فرهنگی، رسانه‌ای و اقتصادی، فشار‌های غیرمستقیم اما موثری را بر آن وارد سازند.

در این میان، نقش کشور‌هایی مانند ترکیه، آذربایجان، اردن و مصر از یک‌سو و قدرت‌های مهمی همچون چین، هند و روسیه از سوی دیگر، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. تعامل هوشمندانه با این کشورها، چه در قالب گفت‌و‌گو‌های دوجانبه و چه از طریق سازوکار‌های منطقه‌ای و اقتصادی، می‌تواند به‌ تدریج زمینه‌ساز شکل‌گیری یک ائتلاف هدفمند برای مهار نفوذ اقتصادی و راهبردی رژیم صهیونیستی در منطقه باشد؛ ائتلافی که به‌ جای تقابل مستقیم، بر استفاده از ظرفیت‌های نرم‌افزاری و هم‌افزایی منافع کشور‌ها تمرکز دارد. 

در راستای بررسی بیشتر این موضوع، به سراغ سهیل فضلی، کارشناس روابط بین‌الملل رفتیم و از وی در این‌باره جویا شدیم که در ادامه می‌خوانید.

اقتصاد معاصر: چگونه می‌توان در برابر مسیر تامین انرژی اسرائیل از طریق آذربایجان و خط لوله‌ای که بین آذربایجان و ترکیه برقرار است، اقدام کرد تا به این رژیم آسیب وارد شود؟

فضلی: مساله‌ شریان‌های حیاتی و اقتصادی رژیم صهیونیستی از اهمیت راهبردی برخوردار است؛ چرا که هدف قرار دادن این شریان‌ها می‌تواند صدمات جدی و ساختاری به اقتصاد این رژیم وارد کند. با نگاهی به ترکیب جمعیتی سرزمین‌های اشغالی، متوجه می‌شویم که بخش عمده‌ای از جمعیت مهاجر، از طریق مشوق‌های اقتصادی و سرمایه‌گذاری جذب این منطقه شده‌اند. بنابراین، ضربه به زیرساخت‌های اقتصادی می‌تواند پیامد‌های جمعیتی و اجتماعی قابل توجهی نیز به دنبال داشته باشد. نکته‌ کلیدی در این زمینه، پیوند این شریان‌های اقتصادی با کشور‌های اسلامی است؛ کشور‌هایی که از آنها انتظار می‌رود حداقل سطحی از همسویی با آرمان فلسطین داشته و روابط اقتصادی گسترده‌ای با رژیم صهیونیستی نداشته باشند. در همین چارچوب، یکی از موضوعات مطرح در رسانه‌ها، به‌ ویژه رسانه‌های ایرانی، بحث تامین انرژی رژیم از طریق جمهوری آذربایجان و خط لوله‌ انتقال انرژی میان آذربایجان و ترکیه است. این خط لوله از جمله مسیر‌های راهبردی است که رژیم صهیونیستی برای تامین نیاز‌های انرژی خود به آن وابسته است و از همین‌رو بررسی راه‌های محدودسازی این مسیر، اهمیت ویژه‌ای دارد.

{$sepehr_media_140783_400_300}

در رابطه با جمهوری آذربایجان، باید به محدودیت‌های موجود در صحنه‌ اجتماعی آن کشور توجه داشت. به دلیل ضعف نهاد‌های مدنی و فضای بسته‌ سیاسی، امکان بهره‌گیری از ظرفیت‌های اجتماعی به‌ عنوان ابزار فشار بر دولت آذربایجان بسیار محدود است اما در مقابل، شرایط در ترکیه متفاوت است. در این کشور، احزاب سیاسی متنوع، نهاد‌های مدنی فعال و گروه‌هایی با مواضع روشن در حمایت از فلسطین حضور دارند. این ظرفیت‌ها در صورت بهره‌گیری هوشمندانه می‌توانند به اهرم‌های موثری برای اعمال فشار غیرمستقیم تبدیل شوند. استفاده از ظرفیت‌های موجود در ترکیه، نیازمند یک رویکرد ترکیبی و غیرمداخله‌گر است؛ رویکردی مبتنی بر آگاه‌سازی، فعالیت‌های فرهنگی و دیپلماسی عمومی، با محوریت نهاد‌های رسمی و غیردولتی ایرانی که ارتباط موثری با فعالان ترک دارند. رایزنی مستمر وزارت امور خارجه، همراه با فعالیت نهاد‌های فرهنگی و سازمان‌های مردم‌نهاد، می‌تواند به افزایش سطح آگاهی عمومی و ارتقا فشار اجتماعی و سیاسی در ترکیه منجر شود. 

در خصوص آذربایجان نیز هرچند گزینه‌های محدودتری در دسترس است اما استفاده از ابزار‌های دیپلماتیک، ژئوپلیتیکی و حتی اقتصادی (در چارچوب قواعد بین‌المللی) می‌تواند راهکار‌هایی برای اعمال فشار غیرمستقیم فراهم آورد. بدون شک، رویارویی مستقیم نظامی یا تقابل آشکار با آذربایجان نه‌ فقط مطلوب نیست، بلکه ممکن است به نتایج معکوس منجر شود. از همین‌رو، دیپلماسی فعال و چندلایه اهمیت دوچندان می‌یابد.

مسیر‌های حیاتی رژیم فقط به خط لوله آذربایجان-ترکیه محدود نمی‌شود. شرکت‌های فعال در امارات و برخی دیگر از کشور‌های منطقه نیز با نهاد‌های اقتصادی وابسته به رژیم، روابط مالی و سرمایه‌گذاری گسترده‌ای دارند. این موضوع ضرورت تقویت جبهه‌ آگاه‌سازی، دیپلماسی مستقیم و بسیج شبکه‌های مردمی در کشور‌های هدف را برجسته می‌سازد. مقابله با شریان‌های اقتصادی اسرائیل یک پروژه‌ کوتاه‌مدت و مقطعی نیست، بلکه فرآیندی بلندمدت، نیازمند راهبردی منسجم و تلفیقی از دیپلماسی رسمی، اقدامات فرهنگی و فعالیت‌های مردمی است. استمرار، هماهنگی نهاد‌ها و بهره‌گیری از صبر استراتژیک، می‌تواند زمینه‌ساز کاهش تدریجی وابستگی رژیم به شریان‌های اقتصادی منطقه‌ای شود؛ هدفی که با برنامه‌ریزی دقیق و اقدام مشترک قابل تحقق خواهد بود.

{$sepehr_media_140784_400_300}

لزوم رفع وابستگی‌های اقتصادی برخی کشور‌های اسلامی به رژیم صهیونیستی

اقتصاد معاصر: در این موضوع مورد اشاره شما، نقش وزارت خارجه پررنگ است، دستگاه دیپلماسی در چه حوزه‌هایی باید با دیگر کشورهای اسلامی برای قطع دسترسی اسرائیل در این موضوع، هماهنگ باشد؟

فضلی: یکی از مهم‌ترین حوزه‌هایی که باید مورد توجه و تمرکز دستگاه دیپلماسی کشور قرار گیرد، حوزه‌هایی است که منجر به ایجاد وابستگی میان کشور‌های اسلامی و اسرائیل شده‌اند. این وابستگی‌ها به‌ ویژه در مواقع حساس، می‌توانند تصمیم‌گیری مستقل کشور‌ها را تحت تاثیر قرار داده و آنها را از اتخاذ مواضع قاطع در قبال مساله فلسطین و مقاومت بازدارند. برای مثال، کشور اردن بخش قابل‌ توجهی از گاز و برق مورد نیاز خود را از رژیم صهیونیستی تامین می‌کند. این میزان وابستگی به‌ حدی است که در صورت تصمیم رژیم به قطع صادرات گاز، اردن دچار بحران فوری خواهد شد، چرا که جایگزین موثری در اختیار ندارد. این موضوع در مورد مصر نیز صادق است؛ مصر نه‌ فقط وابستگی شدیدی به واردات گاز از رژیم دارد، بلکه در حال توسعه سرمایه‌گذاری‌هایی برای واردات بیشتر و صادرات مجدد آن است. چنین وابستگی‌هایی عملا باعث می‌شوند این کشور‌ها در بزنگاه‌های سیاسی، مواضع محافظه‌کارانه‌تری اتخاذ کنند.

در مورد ترکیه نیز می‌توان گفت هرچند این کشور همواره مواضعی دوگانه داشته اما در عمل روابط اقتصادی و انرژی خود را با رژیم صهیونیستی حفظ کردده است. از سوی دیگر، جمهوری آذربایجان نه فقط تامین‌کننده بخشی از نفت مورد نیاز رژیم است، بلکه همکاری‌های امنیتی و نظامی عمیقی نیز با آن دارد. این همکاری‌ها نوعی وابستگی دوجانبه ایجاد کرده و موقعیت آذربایجان را نسبت به رژیم، بسیار نزدیک‌تر کرده است. در چنین شرایطی، وزارت امور خارجه ایران باید با بهره‌گیری از ابزار‌های دیپلماتیک موثر و همکاری‌های منطقه‌ای هدفمند، مسیر‌هایی برای کاهش این وابستگی‌ها و در نتیجه، کاهش نفوذ رژیم در منطقه ایجاد کند. هرچند فشار بر کشور‌ها برای قطع یا کاهش این روابط کار ساده‌ای نیست و نیازمند قدرت چانه‌زنی و برنامه‌ریزی دقیق است اما این هدف دور از دسترس هم نیست. به‌ عنوان نمونه، ترکیه روابط نزدیکی با پاکستان و قطر دارد؛ دو کشوری که مواضع نسبتا روشن و فعالانه‌ای در حمایت از فلسطین دارند. بهره‌گیری از ظرفیت دیپلماتیک و هم‌افزایی با پاکستان و قطر می‌تواند بر رفتار ترکیه تاثیر بگذارد. این موضوع در مورد آذربایجان نیز صدق می‌کند، چرا که این کشور نیز با این دو دولت رابطه دارد.

{$sepehr_media_140785_400_300}

در مورد اردن و مصر، استفاده از ظرفیت کشور‌های عربی و ارائه ابتکارات عملی می‌تواند نقش موثری ایفا کند. اگر این کشور‌ها نسبت به پیامد‌های قطع روابط با رژیم صهیونیستی ابراز نگرانی می‌کنند، باید پیشنهاد‌های جایگزین اقتصادی و انرژی به آنها ارائه شود. به‌ طور مثال، اگر آذربایجان از بابت فروش نفت خود به رژیم دغدغه دارد، ایران یا کشور‌های همسو می‌توانند پیشنهاد خرید بخشی از این نفت را مطرح کنند. طبیعتا برای این‌گونه طرح‌ها باید مطالعات اقتصادی و دیپلماتیک دقیق انجام گیرد و گزینه‌های متنوعی طراحی شود. علاوه بر ابزار‌های سیاسی و اقتصادی، ظرفیت رسانه‌ای و جریان‌های اجتماعی در کشور‌های هدف، به‌ ویژه در ترکیه و مصر، اهمیت بسیار بالایی دارد. استفاده از این فضا نیازمند پشتیبانی هماهنگ دستگاه‌های داخلی از جمله نهاد‌های فرهنگی، دیپلماسی عمومی و همچنین گروه‌های فعال مردمی است. در حال حاضر نیز برخی گروه‌های مردمی ایرانی در این مسیر فعالیت دارند اما گاهی با نبود حمایت کافی و حتی موانعی از سوی دستگاه‌های دولتی مواجه هستند که باید اصلاح شود. 

در نهایت، موفقیت در این مسیر نیازمند تمرکز، دغدغه‌مندی و هماهنگی میان وزارت امور خارجه و سایر نهاد‌های مسؤول، به‌ ویژه نهاد‌های فرهنگی و امنیتی است. فقط با یک رویکرد منسجم و چندبُعدی می‌توان از فرصت‌های موجود برای کاهش نفوذ رژیم صهیونیستی در منطقه بهره گرفت و کشور‌های اسلامی را در مسیر استقلال سیاسی و حمایت واقعی از آرمان فلسطین قرار داد.

مواجهه با کشور‌های غیر اسلامی در قبال رژیم صهیونیستی

اقتصاد معاصر: وزارت امور خارجه چگونه می‌تواند بدون اتکا به مفاهیم دینی یا قومیتی، کشور‌های اروپایی و نیز، چین و روسیه را به تجدیدنظر در روابط خود با رژیم صهیونیستی ترغیب کند؟

فضلی: در ارتباط با کشور‌های غیر اسلامی از جمله کشور‌های اروپایی، روسیه، چین و حتی برخی کشور‌های آمریکای لاتین، لازم است وزارت امور خارجه راهبردی چندسطحی اتخاذ کند. در سطح اول، هدف این است که این کشور‌ها دست‌کم از حمایت فعال از رژیم صهیونیستی فاصله بگیرند و موضعی خنثی یا غیرمتعهد در پیش بگیرند. در سطح دوم، تلاش بر این است که برخی کشورها، هرچند معدود، به موضع‌گیری فعال علیه رژیم سوق داده شوند. البته تحقق سطح دوم به دلیل فشار‌های سیاسی، روابط گسترده اقتصادی و نفوذ لابی صهیونیستی در بسیاری از این کشورها، دشوارتر است. با این حال، می‌توان بر اساس مبانی و ادبیات مورد قبول خود این کشورها، همچون موضوعات مرتبط با حقوق بشر، عدالت و قوانین بین‌المللی، فضایی برای تغییر موضع آنها ایجاد کرد. بهره‌گیری از ظرفیت‌های رسانه‌ای و اجتماعی درون آن کشور‌ها نیز بسیار حائز اهمیت است و باید به طور جدی مورد توجه قرار گیرد.

وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در این مسیر نیاز دارد از چارچوب‌های سنتی دیپلماسی خود فراتر رفته و ابتکارات نوآورانه و متناسب با شرایط بین‌المللی را طراحی و اجرا کند. به‌ ویژه در حوزه‌های فرهنگی و رسانه‌ای، ضروری است دیپلماسی فرهنگی ایران فعال‌تر شده و ارتباطات میان رسانه‌های داخلی و رسانه‌های مستقل و تاثیرگذار در کشور‌های هدف گسترش یابد. در مورد کشورهایی، چون روسیه و چین، به‌ واسطه روابط گسترده و ظرفیت‌های دیپلماتیک موجود، دست ایران بازتر است. در این زمینه می‌توان پیشنهاد‌هایی ارائه داد که به کاهش صادرات یا همکاری این کشور‌ها با رژیم صهیونیستی منجر شود. به عنوان نمونه، در صورتی که روسیه کالایی را به رژیم صادر می‌کند، ایران می‌تواند پیشنهاد دهد که همان کالا را از روسیه وارد کند، البته طراحی این ابتکارات نیازمند بررسی‌های دقیق اقتصادی و دیپلماتیک است. 

در خصوص چین نیز وضعیتی مشابه برقرار است، به‌ ویژه با توجه به تحولات در نظام بین‌الملل و رقابت قدرت‌های بزرگ که تا حدی موجب کاهش تدریجی روابط پکن و مسکو با رژیم صهیونیستی شده است. این روند می‌تواند در آینده فرصت‌های بیشتری برای هماهنگی این کشور‌ها با سیاست‌های ایران فراهم آورد. با این حال، تاکید صرف بر کشور‌های بزرگ یا اروپایی نباید موجب غفلت از ظرفیت‌های موجود در سایر کشور‌های جهان شود. بسیاری از کشور‌های آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین ظرفیت همراه‌سازی با گفتمان ضد صهیونیستی را دارند و وزارت امور خارجه باید نگاه راهبردی جامع‌تری نسبت به این کشور‌ها نیز داشته باشد.

{$sepehr_media_140786_400_300}

راهبرد تعامل با هند در قبال روابط با رژیم صهیونیستی

اقتصاد معاصر: چگونه می‌توان هند را با وجود روابط نزدیکش با رژیم صهیونیستی، به کاهش همکاری با اسرائیل ترغیب کرد؛ از چه ابزار‌هایی برای اجماع‌سازی می‌توان استفاده شود؟

فضلی: در موضوع هند، شرایط متفاوت از سایر کشورهاست؛ چرا که هند خود را یک قدرت مستقل و در حال ظهور در سطح جهانی می‌داند و همواره بر استقلال تصمیم‌گیری در سیاست خارجی خود تاکید دارد. این روحیه در مواجهه اخیر هند با فشار‌های ایالات متحده بر سر روابطش با روسیه نیز قابل مشاهده بود؛ هرچند برخی شرکت‌های هندی به‌ دلیل فشار‌های اقتصادی آمریکا، از میدان عمل عقب‌نشینی کردند اما در سطح دیپلماتیک، روابط هند و آمریکا دچار تنش شد. علت اصلی این واکنش، حساسیت هند نسبت به حفظ استقلال راهبردی‌اش است. بر این اساس، اعمال فشار مستقیم سیاسی یا اقتصادی بر هند ممکن است نتیجه‌ای معکوس داشته باشد و حتی این کشور را به رژیم صهیونیستی نزدیک‌تر کند. از این‌رو، به‌ جای رویکرد‌های تنبیهی یا تقابلی، ضروری است وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران بر گسترش تعاملات، گفت‌و‌گو‌های دیپلماتیک و ایجاد زمینه‌های همکاری مشترک با هند تمرکز کند. این تعامل می‌تواند در سطوح مختلف (از سران تا سطوح کارشناسی و فنی) دنبال شود تا اعتمادسازی لازم شکل گیرد و فضای مناسبی برای گفت‌و‌گو پیرامون مسائل حساس، از جمله روابط هند با رژیم صهیونیستی فراهم آید.

در این چارچوب، لازم است مطالعه دقیقی بر ماهیت و ابعاد همکاری‌های راهبردی میان هند و رژیم صهیونیستی صورت گیرد؛ به‌ ویژه در حوزه‌هایی نظیر فناوری آب و کشاورزی که گفته می‌شود رژیم صهیونیستی کمک‌های قابل‌ توجهی به هند ارائه کرده است. ایران می‌تواند یا به‌ صورت مستقیم، یا با کمک کشور‌های ثالث نظیر چین، جایگزین‌هایی برای این همکاری‌ها ارائه دهد تا از میزان وابستگی هند به رژیم کاسته شود. همچنین با توجه به سابقه تاریخی پرتنش روابط هند و پاکستان، ورود به این موضوع باید با دقت و حساسیت بالا صورت گیرد تا شائبه جانبداری یا مداخله در اختلافات دوجانبه ایجاد نشود. در مجموع، موفقیت در جهت‌دهی روابط هند و رژیم صهیونیستی نیازمند دیپلماسی فعال، هوشمند و غیرتقابلی از سوی جمهوری اسلامی ایران است؛ دیپلماسی‌ که بر پایه احترام متقابل، اعتمادسازی، ارائه پیشنهاد‌های جایگزین اقتصادی-فناورانه و توسعه گفت‌و‌گو‌های سازنده استوار باشد.

{$sepehr_media_140787_400_300}

روابط چین و رژیم صهیونیستی و فرصت‌های جایگزین برای ایران

اقتصاد معاصر: با توجه به حضور چین در توسعه بندر حیفا و نزدیکی هند به رژیم صهیونیستی، آیا واگذاری بندر چابهار از هند به چین یا ارائه امتیازات بیشتر به پکن می‌تواند راهکاری موثر برای کاهش همکاری چین با رژیم باشد؟

فضلی: روابط چین با رژیم صهیونیستی در سال‌های گذشته عمدتا مبتنی بر دسترسی به فناوری‌های غربی بوده است. چین رژیم صهیونیستی را درگاهی برای ورود به فناوری‌های آمریکایی و اروپایی می‌دانست، چرا که بسیاری از شرکت‌های بزرگ غربی در این رژیم فعالیت داشتند و چین می‌توانست با سرمایه‌گذاری در آن‌جا، از این فرصت برای انتقال تکنولوژی به داخل کشور خود استفاده کند. با این حال، از زمان روی کار آمدن دولت بایدن، ایالات متحده فشار‌هایی را بر رژیم صهیونیستی وارد کرده تا روابط فناوری و انتقال تکنولوژی با چین را محدود یا قطع کند. این فشار‌ها منجر به کاهش محسوس همکاری‌های استراتژیک میان چین و رژیم شده است. در واقع، روند روابط میان دو طرف نه‌تنها رو به گسترش نیست، بلکه به‌ تدریج در حال سرد شدن است.

جدایی چین از اسرائیل صرفا از مسیر واگذاری پروژه‌هایی مانند بندر چابهار به چین نمی‌گذرد. اگرچه چابهار می‌تواند یک گزینه جدی باشد اما ورود چین به این پروژه ممکن است باعث تنش‌های سیاسی با هند شود و هزینه‌های راهبردی برای ایران نیز به‌ همراه داشته باشد. در مقابل، ایران دارای تفاهم‌نامه ۲۵ ساله همکاری جامع با چین است که هنوز از سطح تفاهم به قرارداد‌های الزام‌آور و اجرایی نرسیده است. اگر جمهوری اسلامی بتواند این تفاهم‌نامه را به قرارداد‌های مشخص، حقوقی و قابل اجرا تبدیل کند، این خود به‌ تنهایی پیام روشنی برای پکن خواهد بود مبنی بر این که تهران قصد دارد روابط اقتصادی خود با چین را از سطح فروش نفت فراتر برده و به همکاری‌های ساختاری و متنوع گسترش دهد. این مسیر می‌تواند برای چین جذاب‌تر و کم‌هزینه‌تر از مشارکت در بندر چابهار باشد و در عین حال فرصت‌های اقتصادی گسترده‌تری را نیز برای ایران فراهم کند. بنابراین، تقویت روابط اقتصادی جامع، موثرترین راه برای جایگزین‌سازی ایران به‌ جای رژیم صهیونیستی در معادلات بلندمدت چین خواهد بود.

{$sepehr_media_140788_400_300}

ضرورت تمرکز وزارت خارجه بر ایجاد اتحاد اسلامی علیه رژیم صهیونیستی

اقتصاد معاصر: با توجه به نزدیکی ایران و پاکستان در جریان جنگ ۱۲ روزه، چگونه می‌توان از این رابطه برای آغاز یک ائتلاف منطقه‌ای علیه رژیم صهیونیستی بهره گرفت؟

فضلی: نباید جنگ ۱۲ روزه را معیار دقیقی برای سنجش سطح همکاری ایران با کشور‌های مختلف، از جمله پاکستان، تلقی کرد. مدت زمان محدود این درگیری، فرصت کافی برای شکل‌گیری حمایت‌های معنادار، از جمله انتقال تسلیحات یا اقدامات سیاسی هماهنگ فراهم نکرد. حتی در رابطه با کشور نزدیکی مانند پاکستان نیز فرصت عملیاتی چندانی برای حمایت جدی فراهم نبود، چه برسد به کشور‌هایی مانند چین یا روسیه که ملاحظات و موانع خاص خود را دارند. با این حال، برای مقابله با رژیم صهیونیستی، باید فراتر از مناسبات دوجانبه حرکت کرد و سازوکاری جدید میان کشور‌های اسلامی طراحی و پیگیری شود.

اقتصاد معاصر: از ظرفیت سازمان همکاری‌های اسلامی می‌تواند استفاده شود؟

فضلی: هرچند سازمان همکاری اسلامی به‌ عنوان نهاد موجود در این زمینه شناخته می‌شود اما در عمل نتوانسته در جهت مقابله با رژیم صهیونیستی موفق عمل کند، چراکه اولویت‌ها و اهداف دیگری را دنبال می‌کند و ساختار آن نیز برای چنین تقابلی طراحی نشده است. بنابراین، لزومی به تشکیل یک سازمان جدید نیست، بلکه مجموعه‌ای از نشست‌های هدفمند میان کشور‌های کلیدی اسلامی و منطقه‌ای می‌تواند بستری برای همگرایی عملی و تصمیم‌سازی مشترک ایجاد کند. چنین حرکتی باید از سوی وزارت امور خارجه ایران فعالانه پیگیری شود. متاسفانه، در سال‌های اخیر تمرکز وزارت خارجه بیشتر بر موضوعاتی مانند مذاکرات هسته‌ای و سایر مسائل پیرامونی بوده و موضوع فلسطین و مقابله با رژیم، به مساله‌ای حاشیه‌ای در دیپلماسی رسمی تبدیل شده است. ضروری است وزارت امور خارجه با تعریف سازوکار مشخص، مسؤولیت‌های معین و پیگیری‌های منسجم، بخش ویژه‌ای برای هماهنگی با کشور‌های اسلامی و منطقه‌ای در این حوزه فعال کند. هرچند ممکن است نتیجه نهایی دقیقا مطابق انتظار نباشد اما آغاز یک حرکت دیپلماتیک فعال و رو به جلو می‌تواند فضای جدیدی برای هماهنگی‌های ضدصهیونیستی در منطقه ایجاد کند و زمینه‌ساز اقدامات عملی در آینده باشد.