به گزارش خبرنگار اقتصاد معاصر؛ چین در سالهای اخیر به یک قدرت اصلی در آمریکای لاتین تبدیل شده و تاکتیکهای سرمایهگذاری آن چشمانداز اقتصادی این منطقه را تغییر داده است. مکزیک به دلیل موقعیت مناسب، قابلیتهای تولید قوی و قراردادهای تجاری مانند توافقنامه ایالات متحده، مکزیک و کانادا (USMCA)، یکی از جذابترین کشورهای آمریکای لاتین برای چین است.
پکن قصد دارد روابط اقتصادی خود با منطقه را عمیقتر و نفوذ خود را در منطقه گسترش دهد که این امر در سرمایهگذاری در بخشهای مختلف تولید، انرژیهای تجدیدپذیر، فناوری و زیرساختها مشاهده میشود. برای کشورهای منطقه نیز این اتحاد در حال گسترش، امکان توسعه اقتصادی را فراهم میکند. از آنجایی که چین به گسترش نفوذ خود در سراسر آمریکای لاتین ادامه میدهد، ارزیابی اثرات سیاست تعرفهای ترامپ و رویکرد «اول آمریکا» ضروری است.
انتصابهای اخیر دونالد ترامپ نشاندهنده تغییر آشکار سیاست خارجی ایالات متحده به سمت رویکردی انزواگرایانهتر و مبادلهگرایانهتر، به ویژه در مورد آمریکای لاتین است. مایک والتز به عنوان مشاور امنیت ملی دیدگاهی دفاع-محور با انزواگرایی عملگرا ارائه میدهد. مارکو روبیو نیز به عنوان وزیر امور خارجه موضعی جنگ طلبانه با هدف مقابله با نفوذ چین دارد و الیز استفانیک به عنوان سفیر در سازمان ملل بر کاهش دیپلماسی چندجانبه به نفع روابط مستقیم و معاملاتی تاکید دارد.
این انتخابها نشاندهنده سیاستهایی است که منافع ایالات متحده را بر تعامل گستردهتر ترجیح میدهند. در این میان آمریکای لاتین احتمالا با تحریمها یا مداخلات هدفمند مواجه میشود، به ویژه علیه کشورهایی که همسو با چین یا دارای سیاستهای چپگرایانه هستند. در این راستا، کشورهایی مانند ونزوئلا، کوبا و نیکاراگوئه شاهد افزایش فشار از سوی واشنگتن خواهند بود. همچنین کشورهایی مانند برزیل و آرژانتین که روابط اقتصادی قوی با چین دارند، احتمالا با چالشهایی مواجه میشوند تا روابط خود را با هر دو قدرت متعادل کنند.
تصمیم برزیل برای نپیوستن رسمی به طرح کمربند و جاده چین و همزمان امضای ۳۷ توافقنامه و پروژه مهم در سفر اخیر شی جین پینگ، اقدامی محتاطانه برای جلوگیری از تحریک دولت جدید ترامپ تلقی میشود.
همچنین، باوجود اظهارات لیبرالیستی رئیس جمهور آرژانتین، خاویر مایلی و روابط شخصی با ترامپ و ماسک، آرژانتین همچنان یکی از دریافتکنندگان اصلی سرمایه گذاریهای چینی تلقی میشود. این پروژهها شامل طرحهای برق آبی مانند سدهای کرشنر-سپرنیک، تجارت کشاورزی در بخش سویا و گوشت و تامین مالی زیرساختهای ریلی و حملونقل است.
انتخاب رابرت لایتیزر -مدافع سرسخت تعرفهها و قراردادهای تجاری در چارچوب رویکرد «اول آمریکا»- نشانه چرخش دولت به سمت حمایتگرایی است. این امر شامل افزایش تعرفهها یا موانع تجاری جدید با هدف قرار دادن چین و تحت فشار قرار دادن متحدان آمریکای لاتین برای معاملات تجاری مطلوبتر با صنایع ایالات متحده خواهد بود.
بنابراین، سیاست دولت ترامپ برای آمریکای لاتین پیامدهای قابل توجهی خواهد داشت. کشورهایی مانند مکزیک، گواتمالا و هندوراس که شدیدا به تجارت با ایالات متحده وابستهاند، آسیبپذیرتر هستند. مکزیک که تقریبا ۸۵ درصد از صادرات خود را به ایالات متحده ارسال میکند، تعرفههای پیشنهادی احتمالا بیشترین آسیب را به آن وارد و اقدامات تلافیجویانه از سوی مکزیک میتواند روابط را بیشتر تحت تاثیر قرار دهد. باید توجه داشت که چین از مکزیک برای دور زدن تعرفههای ایالات متحده استفاده میکند. باوجود توافق آمریکا، مکزیک و کانادا (USMCA)، مسیر سیاست ایالات متحده در دوران ترامپ حاکی از تشدید تنشها و بیثباتی اقتصادی برای منطقه است.
دونالد ترامپ مکزیک را متهم به اعطای مجوز برای ورود «هزاران نفر» به ایالات متحده کرده است. از همینرو، وی تهدید به وضع تعرفه بر کالاهای مکزیکی کرده که نقض آشکار توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی است. علاوه بر این، وی ایده مالیات بر حوالههای ارسال شده از ایالات متحده به مکزیک را مطرح کرده که راه نجات اقتصاد بسیاری از خانوادههای مکزیکی است. همچنین، ترامپ پیشنهاد کرد که کارتلهای مکزیکی را به عنوان سازمانهای تروریستی معرفی کنند که این امر میتواند راه را برای اقدامات نظامی یا یکجانبه آمریکا علیه آنها هموار کند.
کلودیا شینبام، رئیس جمهور مکزیک در پاسخ به این اظهارات هشدار داد که کشورش تعرفههای تلافیجویانهای را بر کالاهای آمریکایی اعمال خواهد کرد که به طور بالقوه ریسکهای اقتصادی را برای هر دو کشور افزایش میدهد. وی همچنین بر نقش ایالات متحده در دامن زدن به خشونت در مکزیک اشاره و تاکید کرد که بسیاری از سلاحهای استفاده شده توسط باندهای مکزیکی از ایالات متحده وارد کشور میشوند.
تبادل زودهنگام اتهامات و تهدیدها، جنگ تعرفهای بین ایالات متحده و مکزیک را اجتنابناپذیر کرده که این امر میتواند تجارت را مختل و به کسبوکارها و اقتصاد دو کشور آسیب برساند. از نظر ژئوپلیتیکی، حرکت مکزیک به سمت چین، منعکسکننده تغییر رویکرد این کشور نسبت ایالات متحده است. این تغییر میتواند پویاییهای جدیدی را در روابط آمریکای شمالی ایجاد و توازن قدرت در منطقه را به چالش بکشد. در همین حال، پاسخ قاطعانه و صریح شینبام بر امتناع مکزیک از تسلیم شدن در برابر تهدیدات ایالات متحده، نشاندهنده دفاع از حاکمیت و سیاستهای این کشور است. این واکنش قاطعانه از طرف کانادا یا اروپا هنوز مشاهده نمیشود.
همچنین این رویکرد، مکزیک را به سمت چین سوق میدهد که در سالهای اخیر روابط تجاری مناسبی داشتهاند. سرمایهگذاری چین در مکزیک به طور چشمگیری افزایش یافته و این کشور به عنوان بازیگر اصلی در بخش تولید تبدیل شده است. در نتیجه این توسعه که منعکسکننده تغییرات در زنجیره تامین جهانی است، چین اکنون بیشترین سرمایهگذاری مستقیم خارجی (FDI) را به مکزیک عرضه میکند. سرمایهگذاری ۵ میلیارد دلاری توسط گروه ماشین آلات Lingong (LGMG) برای ساخت یک مرکز تولیدی پیشرفته و پارک صنعتی در نیروگاه صنعتی «نوئوو لئون» (Nuevo León) در این راستا عمل میکند. هدف چین استفاده از نزدیکی مکزیک به بازار ایالات متحده از طریق چنین سرمایهگذاریهایی است.
ابتکار کمربند و جاده چین (BRI) محرک مهمی در تغییر کاهش نفوذ ایالات متحده بر آمریکای لاتین است و منبع جایگزینی برای سرمایه و مشارکت اقتصادی ارائه میدهد. در مقابل، چین به منابع حیاتی، بازارها و موقعیت استراتژیک این منطقه دسترسی پیدا میکند. بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین مانند آرژانتین، برزیل و شیلی جهت توسعه بخش تجارت به چین روی آوردهاند و آن را فرصتی برای تنوع بخشیدن به مشارکتهای خود و کاهش وابستگی به ایالات متحده محسوب میکنند.
با این حال، این روند همچنین پرسشهایی را در مورد تاثیرات بلندمدت این همکاری بر حاکمیت آمریکای لاتین، ثبات اقتصادی و موقعیت ژئوپلیتیکی آن ایجاد میکند، زیرا حضور فزاینده چین در منطقه میتواند با مجموعهای از چالشها و وابستگیها همراه باشد. با این وجود، سرعت این تغییر در حال افزایش است، زیرا کشورهای آمریکای لاتین به دنبال به حداکثر رساندن فرصتهای اقتصادی خود در دنیای چندقطبی هستند.
استراتژی چین با تاکید بر ترکیب عملگرایی اقتصادی و تعامل دیپلماتیک در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین تاکنون تاثیرگذار بوده است. برخلاف ایالات متحده که اغلب جهتگیری اقتصادی و شرایط سیاسی را به کمکها و سرمایهگذاریهای خود اعمال میکند. چین حمایت مالی نسبتا بیقید و شرطی را ارائه و آن را به یک شریک جذاب تبدیل میکند تا همکاری در چارچوب «جنوب-جنوب» تثبیت شود. در نتیجه کشورهایی مانند برزیل و پرو به سمت پکن حرکت کرده و به تدریج، هژمونی سنتی ایالات متحده در منطقه را کنار میگذارند. علاوه بر این، چین شریک نخست تجاری برای برزیل، شیلی، پرو و اروگوئه است.
از سوی دیگر، ترامپ با موضع تقابلی خود خطر بیگانهکردن بیشتر آمریکای لاتین را تحریک میکند. در مقابل، تمرکز چین بر زیرساختها و توسعه اقتصادی-اجتماعی بوده که حضور ژئوپلیتیکی آن را تقویت میکند. پروژههایی مانند بندر چانکای در پرو و برنامههای ادغام منطقهای، توانایی چین در ارائه حمایتهای مالی و زیرساختی قابل توجه را نمایان و به کشورهای آمریکای لاتین جایگزینهایی برای تسلط ایالات متحده ارائه میکند.
طبق گزارشها، تیم انتقالی ترامپ در نظر داشت که تعرفه ۶۰ درصدی بر معاملات بندر چانکی اعمال کند که نشاندهنده نگرانی ایالات متحده در مورد از دست دادن اهرم اقتصادی است. علاوه بر این، ترامپ همچنین کشورهای بریکس را به دلیل کاهش اتکا به دلار آمریکا به تحریم تهدید کرده است.
سرمایهگذاریهای چینی در برزیل در حال افزایش است و با وجود اینکه برزیل بخشی از ابتکار کمربند و جاده (BRI) نیست، این کشور را به مقصد اصلی سرمایههای چینی در آمریکای لاتین تبدیل میکند. همچنین، چین در ۱۵ سال گذشته شریک تجاری شماره یک برزیل بوده است.
در سال ۲۰۲۳، حدود ۷۲ درصد از این سرمایهگذاریها انرژیهای تجدیدپذیر و پروژههای توسعهای را هدف قرار دادهاند که بر تمرکز آن بر طرحهای سبز تاکید دارد. علاوهبر این، شرکتهای چینی مانند شرکت ملی نفت فراساحلی چین (CNOOC) حضور خود را در بخش نفت و گاز برزیل تقویت و در اکتشاف و تولید شرکت میکنند.
در بخش خودرو، سازندگان خودروهای الکتریکی چینی (EV) جای پای خود را در برزیل محکم میکنند. به عنوان مثال BYD، کارخانه سابق فورد در ایالت باهیا را خریداری و آن را به مرکز تولید خودروهای الکتریکی و هیبریدی تبدیل کرده است. این سرمایهگذاریها نشاندهنده مشارکت استراتژیک اقتصادی چین با برزیل بوده که انرژی، پایداری و استخراج منابع را در بر میگیرد.
در مجموع، این تغییرات چالش مهمی را برای دولت جدید ترامپ ایجاد میکند و باید تعادلی بین حفظ نفوذ ایالات متحده در «حیاط خلوت» خود و مقابله با افزایش جذابیت چین پیدا کند. اگر آمریکا نتواند با آمریکای لاتین تعامل سازنده داشته باشد، به ویژه در مواجهه با نفوذ رو به گسترش چین، خطر از دست دادن جایگاه خود را در منطقه به خطر میاندازد.