اقتصاد کلان

اقتصاد کلان

بانک

صنعت

کشاورزی

راه و مسکن

اقتصاد بین الملل

انرژی

بازرگانی

بورس

فناوری

سیاست و اقتصاد

کارآفرینی و تعاون

چند رسانه ای

۱۱/ارديبهشت/۱۴۰۴ | ۱۳:۳۴
۱۳:۰۰ ۱۴۰۴/۰۲/۱۱

بازار داغ گرایش جوانان به مشاغل کاذب

یکی از دلایل تغییر نگرش که باز هم به بحث دستمزد و معیشت پایین افراد ربط دارد، روی آوردن به مشاغل کاذب و غیر رسمی است. هنگامی که کار در مشاغل رسمی نتواند نیاز امروز جوانان را برطرف کند، گرایش به مشاغل غیررسمی به واسطه درآمدی که دارند، بیشتر می‎شود.
کد خبر:۲۱۶۹۶

به گزارش اقتصاد معاصر؛ یک شبه پولدار شدن، این روزها رؤیای بسیاری از جوانان است. رؤیایی که بعد از روی کارآمدن شبکه‎های مختلف مجازی در کشور شدت گرفت. جریان سرمایه ‎داری به جوانان تلقین می‎کند، کار کردن دیگر فضیلت نیست! مبلغین اقتصاد بازار آزاد، پکیج فروش‎ها، مدرسین بازار سرمایه و بازار بورس، رؤیا فروشانی هستند که فردگرایی و مصرف‌گرایی را ترویج می‎کنند، درآمدهای میلیونی بدون زحمت در افکار جوانان ثبت می‎شود.

برای همین وقتی کسب و کارها به دنبال کارگر فراخوان‎های متعدد منتشر می‎کنند، به در بسته می‎خورند. یعنی کار هست، کارگر نیست. اما چرا با وجود آمار بالای بیکاری جوانان، کمبود کارگر درصنایع به معضل جدی حوزه تولید و اشتغال تبدیل شده است؟ به گفته کارشناسان حوزه کارگری تعدد سایت‌های سرمایه‌گذاری ارز دیجیتال و کسب‌وکارهای اینترنتی و در ساده‌ترین روش فعالیت در تاکسی اینترنتی از جمله حوزه‎هایی است که نسل جوان ترجیح می‌دهد با دغدغه کمتری برای ارتزاق در آن‌ها فعالیت داشته باشد. 

تغییر نگرش جوانان به حوزه کار در حال حاضر مهم‌ترین موضوعی است که باید بررسی شود. علیرضا‎میرغفاری، عضو کانون‎عالی کارگران ایران درباره این موضوع می‎گوید: «طی سال‎های متمادی و به صورت خاص در ۱۲ سال گذشته، با ناترازی تورم و دستمزد روبه رو بودیم، همین موضوع قدرت خرید کارگران را طی سال‎های گذشته دستخوش تغییرکرده است. 

در حال حاضر هم شاهد بیکاری نیروی‎های آماده به کار هستیم و از سوی دیگر صنایع، شرکت‎ها و بنگاه‎های فعال اقتصادی را داریم که به دنبال نیروی کار می‎گردند. برای نیروی کارجوان صرفه اقتصادی ندارد که وقت و مهارتش را به کارفرما بدهد و در عوض حقوق معادل قانون کار دریافت کند. وقتی نیروی کار باید بخشی از این مبلغ را صرف ایاب و ذهاب، خوراک و… کند، دیگر چیزی باقی نمی‎ماند تا آینده‎اش را بسازد در نتیجه با انفعال کاری روبه رو می‎شویم.» 

میرغفاری درباره دیگر دلایل تغییرنگرش به حوزه کارگری بیان می‎کند: «یکی‎دیگر از دلایل تغییر نگرش که باز هم به بحث دستمزد و معیشت پایین افراد ربط دارد، روی آوردن به مشاغل کاذب و غیر رسمی است. هنگامی که کار در مشاغل رسمی نتواند نیاز امروز جوانان را برطرف کند، گرایش به مشاغل غیررسمی به واسطه درآمدی که دارند، بیشتر می‎شود.

 یعنی کارهای مهارتی و حرفه‎ای جای خودش را به فعالیت در سکوی‎های اینترنتی می‎دهد. وقتی با پست گذاشتن وکلیپ ساختن در شبکه‎های مجازی و اجتماعی می‎توان درآمد میلیونی داشت آن هم بدون کار یدی، چرا جوانان به سمت کارهای مهارتی با حداقل درآمد تمایل نشان بدهند؟ وقتی می‎توان با تولید محتوای زرد کسب درآمد کرد، دیگر جوان تن به کارگری نخواهد داد.»

اکنون حدود ۱۵ میلیون کارگر در کشور در بخش‌های مختلف خدماتی، تولیدی و… کار می‌کنند. کارگران همانند دیگر قشرهای جامعه از همان ابتدای انقلاب پای کار کشور بوده و در تمام سختی‌ها، پستی‌ها و بلندی‌ها در کنار مردم گام برداشته‌اند، اما بیشترین آسیب را در تلاطم‌های اقتصادی، گرانی، رکود و تورم متحمل شدند. 

این عضو کانون‎عالی کارگران ایران در مورد خروج استادکاران ماهر از چرخه کار و نبود جایگزین برای آن‌ها بیان می‎کند: «استادکاران ماهرکم‎کم به سن بازنشستگی رسیده‎اند و با توجه به شرایطی که گفته شده، دیگر جوانان حاضر نیستند در امورکارگری و حیطه کارگران ماهر و تخصصی کسب مهارت کرده و مشغول کار شوند. با سرکوب شدن دستمزدها و ایجاد قراردادهای موقت، عدم امنیت شغلی ایجاد می‎شود و کرامت نیروی کار از بین می‎رود، درنتیجه نیروی کار مولد کشور به سمت شغل‎های غیررسمی سوق پیدا می‎کند. 

موارد متعددی که در شبکه‎های مختلف اجتماعی به کرات از زبان جوانان شنیده می‎شود، مبنی بر اینکه ۲۰ میلیون تومان درآمد ارزش کارکردن ندارد و توقعات به سمت درآمدهای ۲۰۰ میلیون تومانی سوق پیدا کرده است. اگر این نوع نگاه‎ها گسترش پیدا کند و همه افکار جامعه را در بر گیرد، تمام کسب وکارهای ایران با مشکل نیروی‎کار روبه رو می‎شوند.» 

برچسب زنی به حوزه کارگری

کارشناسان حوزه کارگری معتقدند، یکی از دلایل کاهش بیکاری جوانان مسأله تحصیل و مدرک است. افراد تحصیلکرده توقع مشاغل مدیریتی و اداری (اغلب پشت میزی) دارند، در حالی که نیاز کشور به داشتن مهارت بویژه در حوزه فنی است. 

به همین دلیل در کنار تحصیل دانشگاهی باید مهارت‎آموزی عملی هم به جوانان داده شود تا بعد از فارغ‌التحصیلی بتوانند کار فنی یا شغل غیر دولتی به دست آورند. اما در حال حاضر نسلی وارد کارشده که از لحاظ فرهنگی و فضای ذهنی به دنبال مشاغلی راحت با درآمد بالاست و حاضر نیست در شرکت‌ها و کارخانه‌ها با حقوق وزارت کار مشغول شود. 

به گفته میرغفاری، از ابتدای دهه ۷۰ آسیب جدی به بحث کارگری کشور وارد شد. به طوری که اکنون بخش بزرگی از بدنه کارگری خودشان را کارگر نمی‎بینند. در حالی که طبق تعاریف قانون و تأمین اجتماعی، کارگر محسوب می‎شوند. 

این نگاه، نشأت گرفته از فضای آکادمیک جامعه است. «اگر نمی‎خوای کارگر بشی، درس بخوان»! جمله‌ای که بارها از زبان پدرها و مادرها شنیده‎ایم با این تعبیر که اگر تحصیلات آکادمیک نداشته باشیم آینده شغلی هم نخواهیم داشت. به همین دلیل معنی کلمه کارگر تغییرکرده و باعث جدایی نیروی کار و طبقه‌بندی آن‌ها شده است. 

حالا بخش بزرگی از نیروی کار که تحصیلات عالیه دارند، حاضر نیستند در حوزه کارگری کسب مهارت کرده و مشغول شوند. در این میان فضای دانشگاه هم بیشتر تئوری است و دانشجوی مهارت دیده تربیت نمی‎کند. اگر جوانی با تحصیلات آکادمیک بخواهد کارگر یا استادکار ماهری شود، این نگاه جامعه نسبت به کارگر از بعد فرهنگی و اجتماعی مانع ورودش به عرصه کارگری شده و ترجیح می‎دهد بیکار باشد تا اینکه برچسب کارگر به او بچسبد./ایران

ارسال نظرات