به گزارش اقتصاد معاصر؛ یک شبه پولدار شدن، این روزها رؤیای بسیاری از جوانان است. رؤیایی که بعد از روی کارآمدن شبکههای مختلف مجازی در کشور شدت گرفت. جریان سرمایه داری به جوانان تلقین میکند، کار کردن دیگر فضیلت نیست! مبلغین اقتصاد بازار آزاد، پکیج فروشها، مدرسین بازار سرمایه و بازار بورس، رؤیا فروشانی هستند که فردگرایی و مصرفگرایی را ترویج میکنند، درآمدهای میلیونی بدون زحمت در افکار جوانان ثبت میشود.
برای همین وقتی کسب و کارها به دنبال کارگر فراخوانهای متعدد منتشر میکنند، به در بسته میخورند. یعنی کار هست، کارگر نیست. اما چرا با وجود آمار بالای بیکاری جوانان، کمبود کارگر درصنایع به معضل جدی حوزه تولید و اشتغال تبدیل شده است؟ به گفته کارشناسان حوزه کارگری تعدد سایتهای سرمایهگذاری ارز دیجیتال و کسبوکارهای اینترنتی و در سادهترین روش فعالیت در تاکسی اینترنتی از جمله حوزههایی است که نسل جوان ترجیح میدهد با دغدغه کمتری برای ارتزاق در آنها فعالیت داشته باشد.
تغییر نگرش جوانان به حوزه کار در حال حاضر مهمترین موضوعی است که باید بررسی شود. علیرضامیرغفاری، عضو کانونعالی کارگران ایران درباره این موضوع میگوید: «طی سالهای متمادی و به صورت خاص در ۱۲ سال گذشته، با ناترازی تورم و دستمزد روبه رو بودیم، همین موضوع قدرت خرید کارگران را طی سالهای گذشته دستخوش تغییرکرده است.
در حال حاضر هم شاهد بیکاری نیرویهای آماده به کار هستیم و از سوی دیگر صنایع، شرکتها و بنگاههای فعال اقتصادی را داریم که به دنبال نیروی کار میگردند. برای نیروی کارجوان صرفه اقتصادی ندارد که وقت و مهارتش را به کارفرما بدهد و در عوض حقوق معادل قانون کار دریافت کند. وقتی نیروی کار باید بخشی از این مبلغ را صرف ایاب و ذهاب، خوراک و… کند، دیگر چیزی باقی نمیماند تا آیندهاش را بسازد در نتیجه با انفعال کاری روبه رو میشویم.»
میرغفاری درباره دیگر دلایل تغییرنگرش به حوزه کارگری بیان میکند: «یکیدیگر از دلایل تغییر نگرش که باز هم به بحث دستمزد و معیشت پایین افراد ربط دارد، روی آوردن به مشاغل کاذب و غیر رسمی است. هنگامی که کار در مشاغل رسمی نتواند نیاز امروز جوانان را برطرف کند، گرایش به مشاغل غیررسمی به واسطه درآمدی که دارند، بیشتر میشود.
یعنی کارهای مهارتی و حرفهای جای خودش را به فعالیت در سکویهای اینترنتی میدهد. وقتی با پست گذاشتن وکلیپ ساختن در شبکههای مجازی و اجتماعی میتوان درآمد میلیونی داشت آن هم بدون کار یدی، چرا جوانان به سمت کارهای مهارتی با حداقل درآمد تمایل نشان بدهند؟ وقتی میتوان با تولید محتوای زرد کسب درآمد کرد، دیگر جوان تن به کارگری نخواهد داد.»
اکنون حدود ۱۵ میلیون کارگر در کشور در بخشهای مختلف خدماتی، تولیدی و… کار میکنند. کارگران همانند دیگر قشرهای جامعه از همان ابتدای انقلاب پای کار کشور بوده و در تمام سختیها، پستیها و بلندیها در کنار مردم گام برداشتهاند، اما بیشترین آسیب را در تلاطمهای اقتصادی، گرانی، رکود و تورم متحمل شدند.
این عضو کانونعالی کارگران ایران در مورد خروج استادکاران ماهر از چرخه کار و نبود جایگزین برای آنها بیان میکند: «استادکاران ماهرکمکم به سن بازنشستگی رسیدهاند و با توجه به شرایطی که گفته شده، دیگر جوانان حاضر نیستند در امورکارگری و حیطه کارگران ماهر و تخصصی کسب مهارت کرده و مشغول کار شوند. با سرکوب شدن دستمزدها و ایجاد قراردادهای موقت، عدم امنیت شغلی ایجاد میشود و کرامت نیروی کار از بین میرود، درنتیجه نیروی کار مولد کشور به سمت شغلهای غیررسمی سوق پیدا میکند.
موارد متعددی که در شبکههای مختلف اجتماعی به کرات از زبان جوانان شنیده میشود، مبنی بر اینکه ۲۰ میلیون تومان درآمد ارزش کارکردن ندارد و توقعات به سمت درآمدهای ۲۰۰ میلیون تومانی سوق پیدا کرده است. اگر این نوع نگاهها گسترش پیدا کند و همه افکار جامعه را در بر گیرد، تمام کسب وکارهای ایران با مشکل نیرویکار روبه رو میشوند.»
کارشناسان حوزه کارگری معتقدند، یکی از دلایل کاهش بیکاری جوانان مسأله تحصیل و مدرک است. افراد تحصیلکرده توقع مشاغل مدیریتی و اداری (اغلب پشت میزی) دارند، در حالی که نیاز کشور به داشتن مهارت بویژه در حوزه فنی است.
به همین دلیل در کنار تحصیل دانشگاهی باید مهارتآموزی عملی هم به جوانان داده شود تا بعد از فارغالتحصیلی بتوانند کار فنی یا شغل غیر دولتی به دست آورند. اما در حال حاضر نسلی وارد کارشده که از لحاظ فرهنگی و فضای ذهنی به دنبال مشاغلی راحت با درآمد بالاست و حاضر نیست در شرکتها و کارخانهها با حقوق وزارت کار مشغول شود.
به گفته میرغفاری، از ابتدای دهه ۷۰ آسیب جدی به بحث کارگری کشور وارد شد. به طوری که اکنون بخش بزرگی از بدنه کارگری خودشان را کارگر نمیبینند. در حالی که طبق تعاریف قانون و تأمین اجتماعی، کارگر محسوب میشوند.
این نگاه، نشأت گرفته از فضای آکادمیک جامعه است. «اگر نمیخوای کارگر بشی، درس بخوان»! جملهای که بارها از زبان پدرها و مادرها شنیدهایم با این تعبیر که اگر تحصیلات آکادمیک نداشته باشیم آینده شغلی هم نخواهیم داشت. به همین دلیل معنی کلمه کارگر تغییرکرده و باعث جدایی نیروی کار و طبقهبندی آنها شده است.
حالا بخش بزرگی از نیروی کار که تحصیلات عالیه دارند، حاضر نیستند در حوزه کارگری کسب مهارت کرده و مشغول شوند. در این میان فضای دانشگاه هم بیشتر تئوری است و دانشجوی مهارت دیده تربیت نمیکند. اگر جوانی با تحصیلات آکادمیک بخواهد کارگر یا استادکار ماهری شود، این نگاه جامعه نسبت به کارگر از بعد فرهنگی و اجتماعی مانع ورودش به عرصه کارگری شده و ترجیح میدهد بیکار باشد تا اینکه برچسب کارگر به او بچسبد./ایران