به گزارش خبرنگار اقتصاد معاصر؛ پایتخت هر کشور، نه فقط مرکز سیاسی و اداری آن، بلکه نماد ثبات، اقتدار و انسجام ملی است. در شرایط جنگ و بحرانهای امنیتی، پایتخت به عنوان قلب تپنده کشور، بیشترین وزن روانی، اقتصادی و عملیاتی را تحمل میکند. هرگونه اختلال در عملکرد آن، میتواند به سرعت بر کل کشور تاثیر بگذارد و اعتماد عمومی را متزلزل سازد. از همینرو، تابآوری پایتخت در برابر تهدیدهای نظامی و اقتصادی، مسالهای حیاتی برای حفظ عملکرد مستمر کشور در زمان بحران به شمار میآید.
زیرساختهای مقاوم، هماهنگی نهادی، مشارکت مردمی و آمادگی روانی، از ارکان کلیدی حفظ پایداری پایتخت هستند. بدون این مولفهها، کوچکترین آسیب، میتواند پیامدهای گسترده ملی و بینالمللی داشته باشد. بررسی وضعیت تابآوری شهری پایتختها، از جمله تهران، به ما کمک میکند تا درک دقیقتری از ظرفیت کشور برای مدیریت بحرانهای پیش رو داشته باشیم.
در زمان جنگ، پایتخت نه فقط یک شهر، بلکه مرکز تصمیمگیریهای راهبردی، پایگاههای حیاتی و نماد اقتدار ملی است. از اینرو، هرگونه تضعیف در عملکرد یا امنیت آن میتواند به کاهش روحیه عمومی و اختلال در اداره کشور منجر شود. تابآوری پایتخت، به ویژه در ابعاد اقتصادی، زیرساختی و اجتماعی، تضمینکننده پایداری کشور در برابر تهدیدهاست. پایتخت باید برای سناریوهای مختلف بحران، آمادگی لازم را داشته باشد و این آمادگی فقط با برنامهریزی دقیق، مشارکت نهادهای مختلف و همراهی مردم میسر خواهد بود. بیتوجهی به تابآوری پایتخت، هزینههای سنگینی در پی خواهد داشت.
در راستای بررسی ابعاد بیشتری از این موضوع، به سراغ محسن کشاورز، کارشناس اقتصادی رفتیم و از وی در اینباره جویا شدیم؛ متن این مصاحبه را در ادامه میخوانید.
اقتصاد معاصر: عوامل کلیدی موثر بر تابآوری اقتصادی شهر تهران در مواجهه با بحرانهایی مانند جنگ، تحریم، بلایای طبیعی یا همهگیریهای گسترده چیست؟
کشاورز: جنگ ۱۲ روزه اخیر شوکی جدی برای مردم، به ویژه ساکنان تهران بود. بسیاری از تحلیلگران نیز چنین بحرانی را با این وسعت و شدت پیشبینی نمیکردند. این وضعیت نشان داد که وقوع جنگ در پایتخت میتواند اقتصاد شهر را به شدت تحت تاثیر قرار دهد، دادوستدها متوقف شود و زندگی روزمره مردم دچار اختلال گردد. در ارزیابی تابآوری اقتصادی شهر تهران، چند عامل کلیدی قابل توجه است. نخست، زیرساختهای شهری است؛ زیرساختهایی که در شرایط بحران بتوانند حداقل خدمات پایه مانند اسکان اضطراری یا پناهگاههای ایمن را فراهم کنند. این زیرساختها باید به گونهای طراحی شده باشند که احساس امنیت را برای شهروندان ایجاد کنند. به نظر میرسد در نگاه سیاستگذاران شهری، چنین سناریوهایی کمتر دیده شده و تمرکز بیشتر بر بحرانهایی در مناطق مرزی بوده است. عامل دوم، موضوع پایداری مالی شهرداری و سایر نهادهای خدماترسان است. در حال حاضر بخش بزرگی از درآمد شهرداری تهران از محل عوارض ساختوساز تامین میشود که در بحرانهایی مانند جنگ، به شدت کاهش مییابد. در نتیجه، توان ارائه خدمات شهری نیز در شرایطی که تقاضا برای آن افزایش مییابد، افت میکند. این وضعیت لزوم بازنگری در منابع درآمدی و حرکت به سوی درآمدهای پایدار را نشان میدهد.
سومین عامل، ظرفیت مدیریت زنجیره تامین کالاهای اساسی در زمان بحران است. در شرایط اضطراری، اختلال در دسترسی به کالاهای ضروری میتواند پیامدهای جدی به دنبال داشته باشد. ایجاد سازوکارهایی برای فعالسازی سریع شبکههای تامین و توزیع در مواقع بحران، یکی از پیشنیازهای افزایش تابآوری است. عامل چهارم نیز، آمادگی ذهنی و روانی جامعه نقش تعیینکنندهای در مدیریت بحران دارد. شوک ناشی از جنگ اخیر نشان داد که بخش قابل توجهی از پیامدهای منفی، ناشی از ناآمادگی روانی مردم و حتی مسؤولان بود. همان گونه که در ابتدای همهگیری کرونا مشاهده شد، اضطراب ناشی از ناآگاهی و تجربه نداشتن میتواند شرایط را پیچیدهتر کند. سرمایه اجتماعی، اعتماد عمومی و آموزشهای پیشگیرانه در این زمینه اهمیت زیادی دارد. بنابراین، تابآوری اقتصادی تهران وابسته به آمادگی در چهار سطح زیرساختی، مالی، مدیریتی و روانی است.
اقتصاد معاصر: نظام مدیریت شهری تهران تا چه اندازه در برابر شوکهای اقتصادی نظیر جنگ، تحریم، رکود، تورم و بحرانهای مشابه، ظرفیت پاسخگویی و مدیریت موثر دارد؟
کشاورز: در یک دهه گذشته، کشور با مجموعهای از بحرانهای اقتصادی ناشی از تحریمها، نوسانات ارزی، کمبود کالاهای اساسی و فشارهای تورمی مواجه بوده است. تجربه مکرر این بحرانها، منجر به شکلگیری سطحی از آمادگی ذهنی و ساختاری در میان سیاستگذاران و مدیران شهری شده که موجب میشود در مواجهه با بحرانهای مشابه، شهر تهران غافلگیر نشود و تا حدی توان پاسخگویی داشته باشد. البته نوع شوکها، مانند جنگ یا تحریم، تفاوتهایی از نظر شدت، گستره و پیامد دارند اما تجربههای قبلی زیرساختهای اولیهای را برای مدیریت وضعیت فراهم کردهاند.
یکی از نقاط قوت مهم در نظام مدیریت شهری تهران، استقلال مالی شهرداری از دولت مرکزی است. این استقلال به شهرداری تهران این امکان را میدهد که بدون نیاز به طی فرایندهای وقتگیر ملی، تصمیمگیری و تامین منابع را به صورت سریعتری انجام دهد. نمونه مشخص آن در بحران جنگ ۱۲ روزه مشاهده شد؛ جایی که شهرداری تهران بلافاصله تامین اسکان اضطراری افراد آسیبدیده را بر عهده گرفت و از ظرفیت هتلهای موجود در سطح شهر برای این منظور استفاده کرد. چنین اقداماتی تنها در صورت وجود منابع مستقل و ساختار بودجهای انعطافپذیر ممکن است.
علاوه بر استقلال مالی، شهرداری تهران در سالهای اخیر در حوزه مدیریت تامین و توزیع کالاهای اساسی نیز گامهای مهمی برداشته است. فروشگاههای زنجیرهای شهروند، که پیشتر تمرکز بیشتری بر فروش کالاهای غیراساسی داشتند، طی سه سال گذشته به یکی از نقاط کلیدی برای توزیع کالاهای ضروری مانند گوشت، مرغ و دیگر اقلام مورد نیاز مردم در شرایط بحران تبدیل شدهاند. این تحول مدیریتی باعث شده که شهرداری بتواند در زمان اختلال در زنجیره تامین، نقش جایگزین را ایفا کرده و خلا ایجاد شده را پوشش دهد. طراحی و راهاندازی اپلیکیشن شهرزاد نیز از این جهت بوده است. این پلتفرم امکان خرید غیرحضوری کالاهای اساسی را از میادین میوه و ترهبار فراهم میکند و به ویژه در شرایطی که شبکههای خصوصی دچار مشکل میشوند، امکان استمرار خدمترسانی به شهروندان را به وجود میآورد. این سامانهها، در کنار شبکههای توزیع سنتی در سطح محلهها، به تابآوری شبکه تامین در تهران کمک کردهاند.
از دیگر عوامل موثر در تابآوری شهری، حضور گروههای جهادی، مردمی و سمنها در سطح محلههای تهران است. این گروههای غیرمتمرکز، خودجوش و محلی، به دلیل انعطافپذیری و پراکندگی جغرافیاییشان، در زمان بحران میتوانند با سرعت وارد عمل شوند و وظایفی از جمله تامین کالا، ارائه خدمات عمومی و تسهیل ارتباط میان مردم و نهادهای حاکمیتی را بر عهده بگیرند. ساختار رسمی مدیریت شهری، به دلیل تمرکز بالا و مقیاس بزرگ، معمولا در شرایط بحرانی دچار اختلالاتی میشود اما این گروههای مردمی میتوانند شکافهای موجود را تا حد زیادی پر کنند.
نقش بخش خصوصی نیز در شرایط بحران قابل توجه است. در مواقع خاصی همچون جنگ یا سایر شوکهای جدی، شاهد بودهایم که فعالان اقتصادی با وجود دغدغههای تجاری، خود را در راستای منافع عمومی تعریف کرده و امکانات خود را در اختیار نظام مدیریت بحران قرار دادهاند. این مشارکت داوطلبانه نشان از ظرفیت اجتماعی و مسؤولیتپذیری بخش خصوصی در تهران دارد. در مجموع، تجربه جنگ ۱۲ روزه و مدیریت آن در تهران، نشان داد که نظام شهری تا حد قابل توجهی ظرفیت پاسخگویی به بحران را دارد. از فروپاشی روانی یا اجتماعی خبری نبود و شهر ظرف مدت کوتاهی توانست خود را بازیابی کند. هرچند، همچنان نیاز به توسعه، تکمیل و تقویت این سازوکارها وجود دارد تا در مواجهه با بحرانهای آتی، پاسخگویی به موقع، منسجم و موثرتر انجام شود.
اقتصاد معاصر: در صورت وقوع یک جنگ احتمالی، با توجه به تجربه جنگ ۱۲ روزه اخیر، تا چه میزان میتوان انتظار داشت که تابآوری اقتصادی و روانی مردم و نظام مدیریت شهری تهران نسبت به جنگ قبل تغییر کرده و بهبود یافته باشد؟
کشاورز: در هفتهها و ماههای اخیر، اخباری با مضمون احتمال وقوع جنگی جدید منتشر شده که گاهی با ادبیاتی تهدیدآمیز و هشداردهنده همراه است؛ عباراتی از قبیل «جنگ بعدی باید سختتر باشد» یا «جنگ بعدی باید پایانبخش باشد» با هدف اثرگذاری روانی بر افکار عمومی و بازارهای داخلی کشور در فضای رسانهای تکرار میشوند. اگرچه تحلیل دقیق این موارد نیاز به تخصص در حوزههای امنیتی و نظامی دارد اما حتی با نگاه بیرونی نیز میتوان دریافت که بسیاری از این پالسها بیش از آن که نشانهای از تصمیم واقعی برای آغاز جنگ باشند، ابزارهای جنگ روانی و اقتصادی محسوب میشوند. مکانیزم اثرگذاری این نوع پیامها، عمدتا با هدف بیثبات کردن بازارهای مالی داخلی ایران، ایجاد نااطمینانی عمومی و ضربه به آرامش روانی جامعه دنبال میشود. به ویژه آن که عنصر غافلگیری، یکی از ارکان راهبرد نظامی اسرائیل است و هرگونه اطلاعرسانی گسترده و علنی، با این منطق نظامی در تضاد قرار میگیرد. بنابراین، با در نظر گرفتن تجربهها و تحلیلها، چنین پیامهایی باید بیشتر در قالب جنگ ادراکی و اقتصادی تفسیر شوند.
با این حال، فارغ از صحت یا نیت این تهدیدها، اگر فرض کنیم جنگی دیگر در راه باشد، وضعیت امروز مردم و نهادهای مدیریتی تهران نسبت به جنگ ۱۲ روزه گذشته، تفاوت معناداری پیدا کرده است. مهمترین تفاوت، در آمادگی روانی و ذهنی مردم است. در جنگ گذشته، شوک اولیه بسیار سنگین بود، چرا که بدون اطلاع و آمادگی قبلی، جامعه به یک باره با حملات هوایی و تهدیدهای امنیتی گسترده مواجه شد اما در روزهای پایانی همان جنگ، نشانههای بازگشت به آرامش مشاهده میشد. حتی در سطحی، پرواز هواپیماها برای برخی از شهروندان به نوعی عادی شده بود و این بیانگر سرعت بازیابی روانی جامعه پس از شوک اولیه بود. اکنون با گذشت زمان و تثبیت این تجربه، جامعه تهران در وضعیت ذهنی بسیار بهتری برای مدیریت اضطراب، تصمیمگیری شخصی و تطبیق با شرایط بحرانی قرار دارد. بسیاری از خانوادهها و کسبوکارها از پیش برای چنین شرایطی برنامهریزی کردهاند و دیگر با حالت انفعالی به بحران نگاه نمیکنند. در سطح مدیریت شهری و دولتی نیز، تحول مهمی در ساختارهای واکنش اضطراری رخ داده است. تا پیش از جنگ ۱۲ روزه، تقسیم کار مشخصی در قالب ساختار اضطراری میان دستگاههای اجرایی و نهادهای شهری وجود نداشت. اکنون اما شهرداری تهران و سایر نهادهای حاکمیتی به سمت ایجاد یک سامانه تقسیم کار اضطراری پیش رفتهاند؛ مشابه آن چه در نیروهای مسلح رایج است، جایی که افراد در شرایط صلح و بحران، وظایف متفاوتی بر عهده دارند. این نوع آمادگی ساختاری، امکان واکنش سریع و موثر را در زمان بروز بحران فراهم میسازد.
تیمهای واکنش سریع، آرایش سازمانی جایگزین، تمرینهای بیندستگاهی و هماهنگی میان شهرداری، دولت و سایر نهادها اکنون وارد مرحله عملیاتی شدهاند. چنین ساختارهایی پیشتر وجود نداشتند اما تجربهی جنگ و تبعات آن، باعث شکلگیری این مدل جدید از مدیریت بحران شده است. باید گفت که اگرچه هیچکس خواهان تکرار جنگ نیست و امید بر این است که منطقه به سمت ثبات حرکت کند اما در صورت وقوع مجدد بحران، چه در قالب جنگ و چه در قالب تهدیدهای دیگر، سطح تابآوری شهر تهران (هم در میان مردم و هم در ساختارهای اجرایی) قابلتوجه و بسیار بالاتر از گذشته است. مدیریت شهری اکنون با نگاه پیشدستانهتر و ذهن آمادهتری وارد میدان میشود و جامعه نیز از آن شوک اولیه عبور کرده و به سطحی از ثبات روانی و تجربی رسیده که میتواند بحران بعدی را با آسیبهای کمتر و واکنشهای سریعتر پشت سر بگذارد.
اقتصاد معاصر: نابرابری اقتصادی و فقر شهری چه تاثیری بر تابآوری اقتصادی مناطق مختلف تهران دارد؟ آیا اقشار فقیر و غنی به یک اندازه از بحرانهایی مانند جنگ آسیب میبینند؟
کشاورز: واقعیت این است که جنگ و بحرانهای مشابه، به صورت کلی پیامدهای منفی فراگیری دارند که فارغ از جایگاه اقتصادی و اجتماعی، همه اقشار جامعه را تحت تاثیر قرار میدهند. از مهمترین تبعات اولیه جنگ میتوان به اختلال در جریان کسبوکارها و کاهش شدید رونق اقتصادی اشاره کرد. این اختلالات، خواه کسبوکارهای بزرگ را در مناطق شمالی شهر شامل شود، یا شغلهای کوچکتر و روزمره در مناطق جنوبی، آثار اقتصادی خود را به جا میگذارند. اگر بخواهیم با یک تقسیمبندی ذهنی و ساده موضوع را درک کنیم، میتوان گفت افرادی که در مناطق برخوردارتر ساکن هستند، معمولا صاحب کسبوکار یا سرمایه هستند و افراد ساکن مناطق کمبرخوردارتر، نیروی کار این ساختارهای اقتصادی به شمار میروند. در زمان بحران، هر دو گروه آسیب میبینند؛ اما نوع و شدت این آسیبها میتواند متفاوت باشد.
ساکنان مناطق کمتر برخوردار، معمولا از تابآوری اقتصادی و اجتماعی کمتری برخوردارند. دلایل این وضعیت متعدد است. نخست این که بسیاری از این افراد امکان جایگزینی یا انعطافپذیری ندارند؛ به عنوان مثال، در شرایطی که بخشی از مردم برای حفظ جان خود، تهران را ترک میکنند یا در مناطق امنتری مستقر میشوند، این گروهها به دلیل محدودیت مالی یا نبود شبکه حمایتی، چنین امکانی را در اختیار ندارند. از سوی دیگر، نابرابریهای کالبدی در شهر تهران نیز در زمان بحران آشکارتر میشود. بسیاری از مناطق جنوب شهر با بافتهای فرسوده، کوچههای باریک، خیابانهای پرتراکم و دسترسیهای محدود مواجهاند. این ساختارها در شرایط عادی نیز موجب محدودیت در ارائه خدمات عمومی هستند اما در زمان بحرانهایی مانند جنگ، تبدیل به گلوگاههای اساسی در امدادرسانی، تخلیه اضطراری، و توزیع منابع میشوند. بنابراین، میتوان گفت که در حالیکه بحرانهایی نظیر جنگ به همه طبقات اجتماعی آسیب وارد میکنند، شدت و کیفیت آسیبها برای اقشار محروم بیشتر و جدیتر است. فقر شهری نهتنها مانع انعطافپذیری اقتصادی این گروهها در شرایط عادی است، بلکه در زمان بحران، آنها را در معرض تهدیدات شدیدتری نیز قرار میدهد. به همین دلیل، برنامهریزی برای تابآوری شهری، بدون توجه به نابرابریهای اقتصادی و کالبدی، ناقص و ناکارآمد خواهد بود.
در نتیجه، یکی از ضرورتهای مهم در تقویت تابآوری تهران، شناسایی و رفع شکافهای ساختاری، کالبدی و اقتصادی میان مناطق مختلف شهر، و ایجاد ظرفیتهای حمایتی برای اقشار آسیبپذیر است؛ چرا که بحران، همگانی است، اما آسیب آن برای همه یکسان نیست.
اقتصاد معاصر: اقتصاد غیررسمی مانند بازارهای غیررسمی و اشتغال غیررسمی، چه نقشی در تضعیف یا تقویت تابآوری شهر تهران در زمان بحران دارد؟
کشاورز: اقتصاد غیررسمی، بسته به نوع و عملکردش، میتواند نقشهای متفاوت و حتی متضادی در تابآوری شهری ایفا کند. اگر این اقتصاد را در قالب شبکههای توزیع غیرمتمرکز، مانند دستفروشیها، مشاغل خرد خیابانی، فروشندگان دورهگرد و سایر اشکال عرضه مستقیم کالا و خدمات در سطح محلهای در نظر بگیریم، میتوان گفت که در شرایط بحران، چنین ساختارهایی مزایای قابل توجهی برای حفظ جریان توزیع و تامین نیازهای فوری جامعه دارند. در مواقع بحرانی، بسیاری از سیستمهای رسمی و متمرکز توزیع کالا و خدمات (که در دوران صلح طراحی شدهاند) به دلایل مختلف دچار اختلال میشوند: کاهش منابع، کندی تصمیمگیری، پیچیدگیهای لجستیکی، محدودیتهای دسترسی و در نهایت فشار بیش از حد بر زیرساختهای رسمی. در چنین شرایطی، اقتصاد غیررسمی میتواند بهصورت خودجوش و سریع وارد عمل شود و بدون نیاز به ستاد مرکزی یا مدیریت دولتی، بخش قابل توجهی از توزیع کالاهای اساسی و خدمات را در محلهها و مناطق مختلف پوشش دهد. این نوع از انعطافپذیری و چابکی در اقتصاد غیررسمی، در کوتاهمدت میتواند به شکل معناداری تابآوری اقتصادی شهر را ارتقا دهد. زیرا علاوه بر تامین نیازهای فوری، اشتغال افراد را نیز (حتی در سطحی حداقلی) حفظ میکند و مانع از گسترش شدید فقر و نارضایتی اجتماعی میشود.
با این حال، اقتصاد غیررسمی چالشهای جدی نیز دارد. در شرایط عادی، حضور پررنگ آن معمولا با مسائلی، چون فرار مالیاتی، قاچاق کالا، پولشویی، کیفیت پایین محصولات، سد معبر شهری، اختلال در نظم اقتصادی و آسیب به حقوق مصرفکننده همراه است؛ بنابراین در شرایط عادی، سیاستگذاریها معمولا در جهت محدود کردن یا رسمیسازی این بخش حرکت میکنند. اما در شرایط بحرانی، نگاه به این بخش باید واقعگرایانه و منعطف باشد. تا زمان بازسازی و بازیابی کامل سیستمهای رسمی توزیع و ارائه خدمات، اقتصاد غیررسمی میتواند به عنوان بازوی کمکی برای افزایش تابآوری شهری عمل کند. بهویژه در مناطق کمبرخوردار، این بخش در نقش یک شبکه محلی انعطافپذیر، به کاهش تنشهای اجتماعی و اقتصادی کمک میکند. اقتصاد غیررسمی نهتنها یک مانع مطلق برای تابآوری نیست، بلکه میتواند در شرایط خاص، یکی از ابزارهای ارتقای آن باشد به شرطی که به درستی شناخته شود، ظرفیتهای آن فعال شود و در بازههای بحرانی بهعنوان مکمل سیستم رسمی به کار گرفته شود.
اقتصاد معاصر: آیا سیاستها و برنامههای توسعه شهری تهران بهگونهای طراحی شدهاند که تابآوری اقتصادی شهر را در بلندمدت تضمین کنند؟ اگر جنگ ۱۲ روزه به دو ماه میکشید، سیستم شهری تهران چه وضعیتی پیدا میکرد؟
کشاورز: واقعیت این است که جنگ ۱۲ روزه شوکی عمیق و پیشبینینشده بود که نگرش بسیاری از شهروندان و سیاستگذاران، بهویژه مدیران شهری تهران را نسبت به مسئله تابآوری تغییر داد. پیش از این رویداد، عملا در طراحی پروژههای توسعه شهری و سیاستگذاریهای کلان برای تهران، بحرانهایی از جنس جنگ و تهدیدات نظامی در نظر گرفته نمیشدند. این موضوع را هم میتوان از مطالعه اسناد رسمی و هم از جهتگیری برنامهها درک کرد. اگرچه در سالهای گذشته مفهوم تابآوری شهری در برنامهریزیها مورد توجه بوده است، اما تمرکز اصلی بیشتر بر بحرانهایی از جنس بلایای طبیعی مانند زلزله یا شوکهای اقتصادی ناشی از تحریم، تورم و نوسانات ارزی بوده است. اقداماتی نظیر راهاندازی اپلیکیشن شهرزاد، تغییر رویکرد فروشگاههای شهروند به سمت توزیع کالاهای اساسی، یا ایجاد برخی زیرساختهای اقتصادی جدید، نشان میدهد که نوعی آمادگی برای بحرانهای اقتصادی وجود داشته، اما نه برای مواجهه با بحرانهایی از جنس جنگ. با اینحال، تجربه عملی جنگ اخیر موجب شده است که این خلا بهتدریج در حال پر شدن باشد. شواهدی از تغییر نگرش و برنامهریزی جدید در حوزه تابآوری شهری به چشم میخورد. مطالعات پژوهشی، ارزیابی ریسکهای مالی، طرحهای بازنگری در زیرساختها و حتی تلاش برای احیای پناهگاههای شهری از جمله گامهایی است که نشان میدهد مدیران شهری در حال درک لزوم آمادگی برای سناریوهای سختتر هستند.
بهطور خاص، مفهوم اتاق امن در ساختوسازهای جدید نیز در حال ورود به ادبیات شهری شده است؛ جایی که برخی سازندگان تلاش میکنند در پروژههای جدید مسکونی، فضاهایی مقاوم (اتاق امن) در برابر تهدیدات نظامی طراحی کنند. اگر جنگ ۱۲ روزه به دو ماه یا بیشتر ادامه پیدا میکرد، بدون شک بسیاری از زیرساختها و سیستمهای شهری دچار چالش جدی میشدند. مبلمان شهری با توجه به فشار روانی و فیزیکی وارد بر شهر احتمالا دچار آسیبهای جدی میشد. نظافت و خدمات شهری ممکن بود در برخی مناطق با اختلال مواجه شود، بهویژه در مناطقی که دسترسی به آنها محدودتر است یا فشار جمعیتی بیشتری دارند. از منظر اقتصادی نیز ادامه جنگ احتمالا منجر به افت شدیدتر سطح تقاضا، کاهش چشمگیر ساختوساز، افزایش بیکاری و فشار مضاعف بر بازار کالاهای اساسی میشد. در چنین شرایطی، نبود آمادگی قبلی برای مدیریت منابع، تامین مالی پایدار و توزیع اضطراری، میتوانست پیامدهای منفی چشمگیری برای شهر بهدنبال داشته باشد. تا پیش از این جنگ، سیاستها و برنامههای توسعهای تهران در زمینه تابآوری بلندمدت نسبت به تهدیدات نظامی و جنگی ناکافی بودند. اما امروز، با تجربه این شوک، مسیر برنامهریزی و سیاستگذاری در حال اصلاح است و نشانههای ورود جدی این متغیر به معادلات توسعه شهری تهران به وضوح قابل مشاهده است. امید است این تغییر رویکرد منجر به تصمیمگیریهای اثربخش و آمادهسازی زیرساختهای شهری برای مواجهه با بحرانهای محتمل آینده شود.
اقتصاد معاصر: نقش مشارکت شهروندان، نهادهای مدنی و بخش خصوصی در ارتقای تابآوری اقتصادی تهران چیست و چگونه میتوان این مشارکت را تقویت کرد؟
کشاورز: در شرایط بحران، به ویژه بحرانهای نظامی که تمامیت ارضی یا حاکمیتی کشور را تهدید میکنند، نوعی همبستگی و اتحاد ملی شکل میگیرد که میتواند بسیاری از شکافها و اختلاف نظرهای پیشین را کمرنگ کند. این همدلی، سرمایه مهمی است که اگر درست مدیریت شود، میتواند به عامل کلیدی در عبور موفق از بحران تبدیل شود. مشارکت میان دولت، بخش خصوصی و نهادهای مدنی-مردمی در چنین شرایطی بهعنوان یک سهضلعی حیاتی عمل میکند و موفقیت در مدیریت بحران، در گرو همافزایی و هماهنگی بین این سه ضلع است. برای ارتقای این همکاری، چند اقدام اساسی و زیرساختی لازم است.
ابتدا طراحی و اجرای برنامه تقسیم کار اضطراری (طرحهای تداوم کسبوکار)؛ این طرحها مشخص میکنند که در صورت بروز بحران، چه نهادی یا پیمانکاری مسئول ارائه خدمات خواهد بود. بهعنوان مثال، اگر در بحران، خدمات توزیع سوخت مختل شود، از پیش باید پیمانکارانی مشخص شده باشند که در شرایط اضطراری بتوانند وارد عمل شده و خلا خدماتی را پوشش دهند.
مورد دوم آموزش عمومی و توانمندسازی است؛ باید به شهروندان، نهادهای مردمی و حتی بخش خصوصی آموزشهای لازم برای مواجهه با شرایط بحرانی داده شود. این آموزشها میتواند شامل مهارتهایی نظیر خودامدادی، مدیریت اضطراب، هماهنگی در شرایط بحرانی و تداوم خدمترسانی باشد. نمونههایی از این اقدامات را در برخی از مجموعههای خصوصی شاهد بودهایم که با تولید محتوای آموزشی، به ارتقای آمادگی عمومی کمک کردند.
سوم نهادینهسازی اطلاعرسانی هدفمند و شفاف است؛ در بحرانها، یکی از مهمترین مشکلات این است که افراد، نهادها و مجموعهها علاقهمند به مشارکت هستند، اما نمیدانند کجا، چهطور و در چه زمینهای باید وارد عمل شوند. اطلاعرسانی دقیق دربارهی نیازها، چالشها و ظرفیتهای موردنیاز، نقش مهمی در جهتدهی صحیح به مشارکت مردمی و غیردولتی دارد.
همچنین ایجاد نظام مشارکت فراگیر و دائمی از دیگر اقدامات مهم و لازم تلقی میشود. مشارکت نباید محدود به زمان بحران شود. اگر از پیش، سازوکارهای مشارکت طراحی شده باشد و نهادهای مدنی، سمنها، فعالان اجتماعی و بخش خصوصی به طور رسمی در طرحهای مدیریت شهری و بحران جایگاه مشخصی داشته باشند، در زمان بروز بحران، بدون سردرگمی و دوبارهکاری میتوان از ظرفیت آنها استفاده کرد.
در نهایت، اگرچه جنگ و بحرانهای مشابه تهدیدهای پرهزینه و خطرناکی هستند، اما همین تهدیدها میتوانند زمینهای برای تقویت انسجام اجتماعی، مشارکت عمومی و روشن شدن موتور همکاری ملی فراهم کنند. از این منظر، اگر بتوان از دل تهدید جنگ، به فرصتی برای بازتعریف روابط بین دولت، مردم و بخش خصوصی دست یافت، تابآوری اقتصادی و اجتماعی تهران نیز در بلندمدت تقویت خواهد شد.