به گزارش خبرنگار اقتصاد معاصر؛ در یک تحول ژئوپلیتیک بزرگ که میتواند نقشه انرژی اوراسیا را دگرگون کند، روسیه و چین در جریان سفر رئیس جمهور ولادیمیر پوتین به پکن در سپتامبر گذشته، توافق نهایی خود را برای آغاز ساخت خط لوله گاز «قدرت سیبری ۲» (PoS-۲) اعلام کردند. این خط لوله که به طول ۲۶۰۰ کیلومتر از منطقه یامال در غرب سیبری تا شمال چین و از طریق مغولستان امتداد مییابد، ظرفیت انتقال سالانه ۵۰ میلیارد متر مکعب گاز را خواهد داشت.
گرچه در ظاهر این پروژه یک توافق انرژی محسوب میشود اما در واقع یک گام راهبردی برای بازآرایی اقتصاد اوراسیا، تضعیف سلطه آمریکا و ایجاد نظمی چندقطبی در بازار انرژی جهانی است. واشنگتن که تا همین اواخر گمان میکرد با حذف روسیه از بازار اروپا، مسکو را منزوی کرده است، حالا با واقعیتی تازه روبهروست و آن تغییر قطبنمای انرژی به سمت شرق است.
از منظر راهبردی، خط لوله PoS-۲ به چین امکان میدهد تا از واردات گاز مایع (LNG) وابسته به غرب، به ویژه ایالات متحده، فاصله بگیرد و منابعی مطمئن و بلندمدت از روسیه تامین کند. این همکاری نه فقط ساختار بازار انرژی جهانی را تغییر میدهد، بلکه ستونهای سلطه دلار را نیز متزلزل میسازد. بر اساس اظهارات الکسی میلر، مدیرعامل گازپروم، پرداختها برای PoS-۲ به طور برابر بین یوان چین و روبل روسیه انجام خواهد شد که این اقدام یک ضربه مستقیم به جایگاه دلار در تجارت انرژی محسوب میشود.
نمونهای از واکنشهای پیشین آمریکا به تهدیدات مشابه را میتوان در حمله به عراق در دهه ۹۰ مشاهده کرد؛ فقط به این دلیل که صدام حسین پیشنهاد داده بود نفت عراق به یورو قیمتگذاری شود اما اکنون طرف مقابل ایالات متحده نه کشوری منزوی، بلکه دو قدرت جهانی با پشتوانه صنعتی، مالی و نظامی هستند.
خط لوله PoS-۲ در جریان نشست سازمان همکاری شانگهای (SCO) در تیانجین به امضا رسید؛ نشستی که همزمان با هشتادمین سالگرد آزادسازی چین از اشغال ژاپن برگزار شد. این تقارن زمانی پیام روشنی برای غرب دارد؛ عصر سلطه یکجانبه و نظم تحمیلی ائتلاف آتلانتیک به پایان رسیده است. اکنون، با تقویت نهادهایی چون سازمان همکاری شانگهای و بریکس و توسعه اتحادهای اقتصادی و نظامی در سراسر اوراسیا، چندقطبی دیگر صرفا یک گفتمان نظری نیست، بلکه به واقعیتی عملی تبدیل شده است.
از سال ۲۰۱۴ و پس از الحاق کریمه و اعمال تحریمهای غربی، روسیه تمرکز خود را به شرق معطوف کرد. چین نیز با سرمایهگذاری ۲۷ میلیارد دلاری در پروژه گاز طبیعی مایع یامال، نشانههای تمایل به این تغییر راهبردی را نشان داد. امروز، با قطعی شدن مسیر خط لوله از ایرکوتسک در سیبری از طریق مغولستان به چین، این همکاری بیش از هر زمان دیگر رنگ واقعیت به خود گرفته است.
چین اکنون بزرگترین واردکننده گاز جهان است؛ چه از طریق خطوط لوله و چه از طریق واردات LNG. در سال ۲۰۲۴، این کشور ۱۰۷ میلیارد متر مکعب گاز مایع و ۷۱ میلیارد متر مکعب گاز از طریق خطوط لوله وارد کرده است. PoS-۲ در کنار خطوط PoS-۱ و واردات از ترکمنستان و میانمار، ساختار تامین انرژی چین را به گونهای بازطراحی میکند که وابستگی به بازارهای غربی را کاهش میدهد و اهرم چانهزنی پکن را به شکل چشمگیری تقویت میکند.
این واقعیت اکنون از سوی صادرکنندگانی مانند استرالیا نیز درک شده است؛ کشوری که ناچار شد برای حفظ بازار خود، قیمت گاز صادراتی را در قرارداد بلندمدت با «سینوپک» کاهش دهد. در همین حال، شرکتهای چینی به دلایل امنیتی و سیاسی به ارزیابی مجدد قابل اعتماد بودن کشورهایی چون قطر مشغولند؛ جایی که حضور نظامی آمریکا و خطر بسته شدن تنگه هرمز، ثبات تامین انرژی را تهدید میکند.
افزایش واردات گاز از طریق PoS-۲ میتواند تاثیرات ویرانگری بر بازار LNG داشته باشد. با ورود ۵۰ میلیارد متر مکعب گاز جدید از روسیه به بازار چین، بسیاری از پروژههای فعلی LNG در کشورهای غربی با خطر شکست مواجه خواهند شد. کشتیهای حمل گاز غولپیکر ممکن است بدون استفاده باقی بمانند و صادرکنندگانی مانند آمریکا، کانادا، استرالیا و حتی قطر ناچار شوند برای حفظ بازار، تخفیفهای سنگینی ارائه دهند یا میزان صادرات خود را کاهش دهند.
در حال حاضر، قراردادهای بلندمدت چین با قطر اگرچه ثباتی نسبی ایجاد کردهاند اما همچنان نسبت به اتصال خطی با روسیه در موقعیت آسیبپذیرتری قرار دارند. این تحول همچنین واشنگتن را نگران کرده است، زیرا فراتر از ضرر اقتصادی، تهدیدی جدی علیه سلطه دلار در تجارت انرژی محسوب میشود.
برخی تحلیلگران غربی تلاش دارند افزایش همکاریهای انرژی میان چین و روسیه را به عنوان وابستگی بیش از حد پکن به مسکو تعبیر کنند اما در حقیقت این یک وابستگی متقابل و راهبردی است. در شرایطی که هر دو کشور تحت فشار فزاینده از سوی آمریکا و متحدانش قرار دارند، این شراکت انرژی نه فقط یک تهدید نیست، بلکه عنصری کلیدی برای ثبات منطقهای و توسعه پایدار است.
روسها نیز از این همکاری سود میبرند. با از دست رفتن تقریبا ۱۵۰ میلیارد متر مکعب صادرات گاز به اروپا، PoS-۲ فرصتی تاریخی برای بازیابی درآمدهای از دسترفته و ادغام روسیه در بازار انرژی آسیا-اقیانوسیه فراهم میشود.
هرچند پروژه PoS-۲ نسبت به خطوط قبلی ممکن است سودآوری کمتری داشته باشد اما برای گازپروم که در سال ۲۰۲۳ متحمل زیانی معادل ۶.۸ میلیارد دلار شد، اهمیت حیاتی دارد. پروژههایی مانند PoS-۲ نه فقط اشتغالزایی و تولید داخلی فولاد را افزایش میدهند، بلکه موجب توسعه مناطق کمتر رشد یافته شرق روسیه خواهند شد. به بیان دیگر، این خط لوله نه فقط برای بازار جهانی، بلکه برای اقتصاد داخلی روسیه نیز نقشی استراتژیک دارد.
از سوی دیگر، چین با استفاده از ظرفیت مازاد گاز وارداتی از PoS-۲ میتواند مجدد به صادرکننده گاز مایع تبدیل شود و جایگاه خود را در زنجیره جهانی انرژی ارتقا دهد. این امر، همراه با گسترش زیرساختهای تغویز مجدد در خارج از مرزها، چین را به تثبیتکننده اصلی بازار جهانی گاز تا دهه ۲۰۳۰ تبدیل خواهد کرد.
خط لوله PoS-۲ نه فقط پیروزی روسیه و چین در برابر تلاشهای غرب برای محاصره اقتصادی است، بلکه الگویی تازه برای کشورهای جنوب جهانی ارائه میدهد. این پروژه نشان میدهد که میتوان خارج از مدار غربی توسعه یافت.
اما شاید مهمترین پیام این پروژه، پایان قریبالوقوع تسلط دلار بر بازار انرژی باشد. اگر چین و روسیه بتوانند تجارت گاز را به طور کامل با ارزهای خود انجام دهند و دیگر کشورها نیز از این الگو پیروی کنند، ساختار مالی بینالمللی که آمریکا برای دههها بر آن تکیه داشته، دچار فروپاشی تدریجی خواهد شد. در این میان، خط لوله قدرت سیبری ۲، میتواند به عنوان نماد آغاز این تحول تاریخی در حافظه جهانی باقی بماند.
در حالی که خط لوله «قدرت سیبری ۲» نشانهای روشن از حرکت محور انرژی از غرب به شرق و تضعیف ساختار تحت سلطه دلار در بازارهای جهانی است، برای کشوری چون ایران که هماکنون عضوی فعال در نهادهای نوظهور مانند سازمان همکاری شانگهای و گروه بریکس محسوب میشود، این تحولات حامل پیامهای مهمی است؛ چه به عنوان فرصت راهبردی و چه به عنوان هشدار نسبت به عقبماندن از روند تحولات جهانی.
شکلگیری نظم چندقطبی انرژی که بر پایه شراکت چین و روسیه و حذف دلار از مبادلات انرژی استوار است، کاملا با راهبردهای ایران برای کاهش وابستگی به سازوکارهای مالی غرب و توسعه تجارت با ارزهای محلی همسو است. تضعیف دلار در بازار انرژی میتواند شرایطی را فراهم کند که ایران نیز در آیندهای نهچندان دور، مبادلات نفتی و گازی خود را با شرکای آسیایی با ارزهای غیردلاری انجام دهد.
در سطح ژئوانرژیک، تغییر مسیر خطوط انتقال انرژی به شرق، موقعیت جغرافیایی ایران را نیز برجستهتر میسازد. ایران، با در اختیار داشتن ذخایر عظیم گاز طبیعی و قرار گرفتن در مسیر اتصال آسیای میانه به خلیج فارس، این ظرفیت را دارد که بخشی از زنجیره انتقال انرژی به شرق آسیا شود.