اقتصاد کلان

اقتصاد کلان

بانک

صنعت

کشاورزی

راه و مسکن

اقتصاد بین الملل

انرژی

بازرگانی

بورس

فناوری

سیاست و اقتصاد

کارآفرینی و تعاون

چند رسانه ای

۱۶/تير/۱۴۰۴ | ۱۰:۱۶
۰۹:۳۴ ۱۴۰۴/۰۴/۱۶

جنگ ایران و اسرائیل از دریچه نبرد کریدورها

یکی از اهداف آمریکا و اسرائیل در تجاوز به خاک ایران، ناامن نشان دادن این کشور برای کریدورهای جهانی‌ست تا اهمیت ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی ایران را تضعیف کنند.
کد خبر:۲۷۶۹۸

به گزارش خبرنگار اقتصاد معاصر؛ بدون تردید یکی از اهداف جنگ ۱۲ روزه اخیر ایران و اسرائیل با حمایت ایالات متحده، تحت تاثیر قراردادن موقعیت و اهمیت کریدوری ایران بود. باید توجه داشت که ایران در قلب جاده ابریشم جدید چین قرار دارد. این طرح در ابتدا توسط شی جین پینگ، رئیس جمهور چین در سال ۲۰۱۳ مطرح شد و سپس به طرح کمربند و جاده (BRI) گسترش یافت. همچنین بخش مهمی از اتصال شرق به غرب آسیا از طریق ایران است و ایالات متحده واقعا سعی کرده که این را مختل کند. 

ایران همچنین نقش مهمی در کریدور اقتصادی به رهبری روسیه ایفا می‌کند که از سن پترزبورگ از طریق دریای خزر و ایران و به هند متصل می‌شود با نام کریدور حمل‌ونقل بین‌المللی شمال-جنوب (INSTC) شناخته می‌شود. 

بنابراین، ایران نقش بسیار مهمی در به چالش کشیدن هژمونی ایالات متحده و همچنین تلاش برای ادغام اقتصادی و سیاسی با سایر کشورهای اوراسیا ایفا کرده است. بسیاری از کارشناسان باور دارند که تسلط بر کریدورهای تجاری به ویژه غرب آسیا، نقش مهمی در آینده نظام چندقطبی ایفا خواهد کرد و در واقع بخشی از رقابت بین قدرت‌های بزرگ منطقه و فرامنطقه‌ای است.

بُعد کریدوری جنگ

ایران مدت‌هاست که می‌خواهد به هاب کریدورهای منطقه تبدیل شود. در این راستا، با پیوستن به پروژه کمربند-جاده، یک همکاری راهبردی با چین ایجاد کرده است و کریدور شمال-جنوب (INSTC)، مسیر ترانزیتی اصلی برای تسهیل حمل‌ونقل کالا از بمبئی به فنلاند، همچنین از بنادر و راه‌آهن ایران استفاده می‌کند. تهران یکی از طرف‌های مهم توافقنامه عشق‌آباد نیز است که هدف آن تبدیل شدن به یک شبکه حمل‌ونقل بین آسیای مرکزی و خلیج فارس است.

علاوه بر این، دولت تهران با آنکارا و ابوظبی در مورد حمل‌ونقل جاده‌ای از امارات متحده عربی به ترکیه به توافق رسید. اخیرا نیز بین ایران و آذربایجان در مورد کریدور ارس توافقی حاصل شد که می‌تواند به جای کریدور زنگزور مورد استفاده قرار گیرد. 

همه این توافق‌نامه‌ها و پروژه‌های کریدور، گویای اهمیت ژئوپلیتیکی ایران است که موجب گسترش روابط آن با بازیگران جهانی مانند چین، روسیه و ایران می‌کند‌. اما در مقابل، کشورهای رقیب و به ویژه غرب و نماینده آنها در منطقه یعنی رژیم صهیونسیتی به دنبال ناامن کردن نشان دادن ایران هستند تا کشورها و شرکت‌های ترانزیتی را متقاعد کنند که از کریدورهای جایگزین مختلف، مانند کریدور میانی، کریدور زنگزور، مسیر توسعه یا کریدور حمل‌ونقل ترانس-افغانستان کنند. این امر در صورت تحقق می‌تواند موجب آسیب جدی به اهمیت ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی ایران در بلندمدت شود. 

وضعیت مشابهی در مورد اسرائیل نیز صدق می‌کند. این رژیم بخش مهمی از کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا (IMEC) است. با این حال، آغاز درگیری از ۷ اکتبر در غزه و نسل‌کشی اسرائیل از آن زمان تاکنون، ایجاد و پایداری IMEC را به پروژه بحث‌برانگیز تبدیل کرده است. اکنون نیز دسترسی موشک‌های ایران و آسیب‌های جدی به بنادر رژیم صهیونسیتی در جنگ ۱۲ روزه، تحقق پروژه غربی- عبری- عربی را با چالش جدی مواجه کرده است.

در ازای این جنگ و در راستای قرار دادن غرب در موقعیت دشوار، ایران دو برگ برنده یعنی تنگه هرمز و دریای سرخ را در دست دارد. دریای سرخ در جریان حملات اسرائیل به غزه تا حد زیادی مسدود شد و تنگه هرمز با جنگ مورد توجه قرار گرفت. 

در هر فرآیندی که تنش‌ها بین ایران و غرب افزایش می‌یابد، تهران می‌تواند تنگه هرمز را ببندد. تنگه هرمز، خلیج فارس را به اقیانوس هند متصل می‌کند و عرض آن بین ۳۳ تا ۵۴ کیلومتر است. ایران ظرفیت بستن این منطقه را دارد و بستن آن به معنای پر کردن تنگه با مین است. 

همچنین می‌توان کشتی‌ها را در تنگه هرمز و همچنین در دریای سرخ، از طریق بازیگران مختلف غیردولتی هدف قرار داد. همچنین می‌تواند تداخل الکترونیکی ایجاد کند تا به سیستم‌های ناوبری و ارتباطی کشتی‌ها آسیب برساند. عدم توانایی کشتی‌ها در عبور از تنگه هرمز تهدید بزرگی برای منطقه و اقتصاد جهانی است. حتی اگر این انسداد کوتاه‌مدت باشد، تاثیری که ایجاد خواهد کرد و درگیری‌ که احتمالا در منطقه رخ خواهد داد، باعث تاثیر منفی و بحران بلندمدت‌تر می‌شود.

نخست اینکه اختلال در تجارت انرژی موضوعی نیست که کشورهایی مانند ایالات متحده، اروپا، هند و چین خواهان آن باشند. نفت عربستان، امارات، کویت، قطر، عراق و ایران از تنگه هرمز عبور می‌کند و تقریبا ۲۵ تا ۳۰ درصد از عرضه نفت جهان یا تقریبا ۲۰ میلیون بشکه در روز را شامل می‌شود. علاوه بر این، ۲۰ درصد از گاز طبیعی مایع (LNG) جهان، یا ۱۰۰ میلیارد متر مکعب از هرمز عبور می‌کند. 

باید توجه داشت که در یک بحران احتمالی، خط لوله عربستان به دریای سرخ و خط لوله نفت خام حبشان-فجیره یا ابوظبی (ADCOP) در امارات متحده عربی ظرفیت محدودی در انتقال نفت دارد. بنابراین، بسته شدن تنگه هرمز تاثیر منفی بر بازارهای انرژی جهان خواهد گذاشت و باید توجه داشت که بیش از دوسوم نفتی که از هرمز عبور می‌کند به مراکز تولید آسیایی، به ویژه چین، هند، کره جنوبی و ژاپن می‌رود و مقدار ارسالی به ایالات متحده و اروپا محدود است. اما اختلال در عرضه انرژی نه فقط منجر به افزایش قیمت آن خواهد شد، بلکه بر قیمت کالاهای تولید شده در آسیا نیز تاثیر منفی خواهد گذاشت. به عنوان مثال، تصور می‌شود که افزایش احتمالی می‌تواند هزینه‌های انرژی هند را به تنهایی ۱۵ تا ۲۰ میلیارد دلار در سال افزایش دهد. 

در مجموع، بستن تنگه هرمز بر زنجیره تامین تجارت جهانی تاثیر منفی خواهد گذاشت، هزینه‌های کشتی‌های عبوری از منطقه را به دلیل هزینه‌های بیمه و استفاده پرخطر از منطقه افزایش می‌دهد، قیمت انرژی را بالا می‌برد و منجر به نظامی شدن منطقه می‌شود.

باید توجه داشت که غرب علاوه بر تلاش برای تضعیف جایگاه کریدوری ایران، به دنبال مقابله با پروژه‌های چین و روسیه به عنوان بازیگران نظم نوین جهانی است. یعنی با ایجاد اختلال و ناامنی در ایران سعی در به حاشیه بردن پروژه های کمربند و جاده چین و همچنین شمال-جنوب روسیه است. در واقع شرایط به گونه‌ای است که هرگونه تضعیف یک کشور از محور جنوب جهانی به شدت سایر کشورها را تحت تاثیر قرار می‌دهد که هدف نهایی غرب نیز همین امر است.

ارسال نظرات