اقتصاد کلان

اقتصاد کلان

بانک

صنعت

کشاورزی

راه و مسکن

اقتصاد بین الملل

انرژی

بازرگانی

بورس

فناوری

سیاست و اقتصاد

کارآفرینی و تعاون

بازار

چند رسانه ای

۳۱/شهريور/۱۴۰۴ | ۱۱:۴۹
۱۱:۴۵ ۱۴۰۴/۰۶/۳۱

بحران انرژی؛ برگ برنده تل‌آویو در معادلات ژئوپلیتیک

اسرائیل طی بیش از یک قرن گذشته، آب و انرژی را نه صرفا منابع حیاتی، بلکه ابزار راهبردی سلطه و فشار در منطقه تعریف کرده است؛ مساله‌ای که پیامدهای آن فراتر از همسایگان بلافصل بوده و امنیت ملی و زیست‌محیطی کل منطقه را تهدید می‌کند.
کد خبر:۳۴۲۳۴

به گزارش خبرنگار اقتصاد معاصر؛ در طول بیش از یک قرن گذشته، مساله‌ آب برای رهبران صهیونیست اهمیتی راهبردی داشته است. این مساله نه فقط به‌ عنوان یک نیاز حیاتی برای حیات جمعیت در منطقه‌ای خشک و نیمه‌خشک تلقی شده، بلکه به‌ عنوان ابزاری برای سلطه، فشار و تضمین برتری منطقه‌ای نیز در تفکر راهبردی اسرائیل جای گرفته است. از تاکید تئودور هرتزل بر اهمیت آب در پایان قرن نوزدهم گرفته تا تلاش‌های حاییم وایزمن برای گنجاندن منابع آبی لبنان و رود لیطانی در نقشه‌های سرزمینی اسرائیل بزرگ، شواهد نشان می‌دهند که مساله آب همواره یکی از اولویت‌های اصلی پروژه صهیونیستی بوده است. 

اسرائیل پس از تاسیس رسمی، در جنگ‌های ۱۹۴۸، ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳، همواره مناطقی را اشغال کرده که یا در راس منابع آبی قرار داشته‌اند یا دسترسی به آب را برای همسایگان دشوارتر می‌کرده‌اند. اشغال بلندی‌های جولان در سوریه و مناطق جنوبی لبنان از جمله مصادیق بارز این سیاست هستند. منابع جاری از ارتفاعات جولان و جنوب لبنان، تامین‌کننده بخش بزرگی از نیاز آبی اسرائیل هستند و این کشور با تداوم اشغال یا تهدید نظامی، عملا دست بالاتر را در کنترل آب در منطقه به‌ دست آورده است. 

در همین راستا، رفتار اسرائیل در قبال منابع آبی غزه و کرانه باختری نیز به‌ روشنی بیانگر استفاده ابزاری از آب به‌ عنوان یک سلاح است. گزارش‌های متعدد بین‌المللی، از جمله توسط نهادهای حقوق بشری نظیر Human Rights Watch، نشان داده‌اند که اسرائیل در جریان جنگ‌ها و حملات به غزه، زیرساخت‌های آبی را تخریب کرده و در مواردی عمدا مانع از ورود سوخت یا مواد لازم برای تصفیه آب شده است. این اقدام‌ها باعث بروز بحران بهداشتی و انسانی در غزه شده و به گفته برخی نهادهای حقوق بشری، می‌تواند مصداق «جنایت علیه بشریت» یا حتی «نسل‌کشی تدریجی» محسوب شود. 

در کنار مساله آب، انرژی نیز به یکی از ابزارهای استراتژیک اسرائیل برای اعمال نفوذ در منطقه بدل شده است. توسعه میادین گازی در دریای مدیترانه، به‌ ویژه میدان «لیویاتان»، فرصتی برای اسرائیل ایجاد کرده تا با صادرات گاز به کشورهای همسایه، وابستگی ساختاری و بلندمدتی را تحمیل کند. یکی از مهم‌ترین این قراردادها، توافق ۳۵ میلیارد دلاری صادرات گاز به مصر است که شامل انتقال بیش از ۱۳۰ میلیارد متر مکعب گاز تا سال ۲۰۴۰ می‌شود. این بزرگ‌ترین قرارداد گازی تاریخ اسرائیل به‌ شمار می‌رود. همچنین، صادرات گاز به اردن نیز طی سال گذشته بیش از ۱۳ درصد افزایش یافته است. 

در ظاهر، این روابط اقتصادی می‌تواند نشانه‌ای از همکاری‌های منطقه‌ای تلقی شود اما بررسی دقیق‌تر نشان می‌دهد که این وابستگی‌ها در شرایط بحرانی، به ابزار فشار سیاسی و اقتصادی تبدیل می‌شوند. برای مثال در جریان تنش اخیر با ایران، اسرائیل موقتا صادرات گاز به مصر را متوقف کرد و در مواردی نیز سطح صادرات به اردن را کاهش داد. این اقدامات که به‌ طور آشکار استفاده سیاسی از منابع انرژی تلقی می‌شوند، نشان می‌دهند که اسرائیل از گاز طبیعی نه فقط به‌ عنوان منبع درآمد، بلکه به‌ عنوان اهرم فشار و ابزار اعمال قدرت استفاده می‌کند. 

کشورهایی مانند مصر و اردن که بخشی از انرژی خود را از اسرائیل تامین می‌کنند، در مواقع بحران یا اختلاف سیاسی با اسرائیل در موضع ضعف قرار می‌گیرند. مصر که روزگاری صادرکننده گاز بود، امروز واردکننده‌ای است که قراردادهای بلندمدتی با اسرائیل بسته و عملا فضای مانور اقتصادی و سیاسی خود را محدود کرده است. اردن نیز که با بحران آب و انرژی مزمن روبه‌روست، برای ادامه فعالیت صنایع و تامین برق، به گاز وارداتی اسرائیل وابسته شده است. 

فراتر از کشورهای همسایه، سیاست اسرائیل در قبال آب و انرژی، تهدیدی برای امنیت منطقه‌ای به‌ طور کل محسوب می‌شود. لبنان که از منابع مهمی چون نهر لیطانی بهره‌مند است، همواره در معرض فشار و تهدید نظامی اسرائیل قرار داشته است. تحلیل‌گران نظامی هشدار داده‌اند که هدف نهایی اسرائیل، ممکن است تسلط مستقیم یا غیرمستقیم بر منابع آبی لبنان باشد. اقدامات اخیر اسرائیل در جنوب لبنان که به حضور نظامیان این رژیم در نزدیکی نهر لیطانی انجامیده، گمانه‌زنی‌ها در مورد برنامه‌های آبی اسرائیل را تقویت کرده است. 

در سوریه، اشغال جولان نه فقط از منظر نظامی اهمیت دارد، بلکه تسلط بر منابع آبی جاری از کوه‌های این منطقه، موجب شده تا سوریه بخش مهمی از کنترل آبی خود را از دست بدهد. این وضعیت برای کشوری که خود با چالش‌های زیست‌محیطی و خشکسالی‌های پیاپی روبه‌روست، تبعات گسترده‌ای دارد. 

نکته مهم‌تر آن است که این الگو فقط مختص کشورهای مرزی و همسایگان بلافصل اسرائیل نیست. با تداوم تغییرات اقلیمی، کاهش منابع آبی در منطقه و نیاز رو به افزایش کشورها به انرژی و آب، کشورهای دورتر مانند ایران، عراق و حتی کشورهای آسیای مرکزی نیز می‌توانند تحت تاثیر مستقیم یا غیرمستقیم این سیاست‌های فشار اسرائیل قرار بگیرند. ایران که خود درگیر بحران آب و نیازمند توسعه زیرساخت‌های انرژی و مدیریت منابع آبی است، باید نسبت به تحرکات اسرائیل در حوزه منابع آبی و انرژی منطقه‌ای هوشیار باشد. حضور و نفوذ اسرائیل در بازار گاز منطقه، می‌تواند آرایش ژئوپولیتیک انرژی را دگرگون کرده و امنیت انرژی بسیاری از کشورها را به خطر اندازد. 

از این‌رو، اسرائیل فقط یک بازیگر منطقه‌ای نیست که از منابع طبیعی خود بهره‌برداری اقتصادی می‌کند، بلکه کشوری است که منابع حیاتی چون آب و انرژی را به ابزار سلطه، فشار و کنترل سیاسی بدل کرده است. این واقعیت، مستقیما امنیت ملی، زیست‌محیطی و اقتصادی همه کشورهای منطقه را تهدید می‌کند؛ چه همسایگان بلافصل و چه کشورهای دورتر. در برابر چنین تهدیدی، کشورهایی که در معرض فشار قرار دارند باید سیاست‌های متعددی در پیش بگیرند؛ از جمله توسعه زیرساخت‌های ملی در حوزه آب و انرژی، تنوع‌بخشی به منابع تامین انرژی، سرمایه‌گذاری در فناوری‌های نوین مانند آب‌شیرین‌کن‌ها و انرژی‌های تجدیدپذیر و همچنین ایجاد همکاری‌های منطقه‌ای برای مقابله با تمرکز قدرت انرژی و آب در دست یک بازیگر متخاصم. در غیر این صورت، اسرائیل با استمرار این روند، می‌تواند در آینده‌ای نه‌ چندان دور به یک ابرقدرت منطقه‌ای در حوزه منابع حیاتی تبدیل شود که اراده‌اش را بر کشورهای منطقه تحمیل می‌کند.

ارسال نظرات