
رسانه آمریکایی: ایران با محور اوراسیا سلطه دلار را در هم میشکند

به گزارش خبرنگار اقتصاد معاصر؛ ماتیو اهریت در یادداشتی با عنوان «محور اوراسیایی ایران؛ راه نجات از جنگ جهانی سوم» که در پایگاه خبری تحلیلی آمریکایی کریدل The Cradle منتشر شده، به بررسی نقش حیاتی ایران در جلوگیری از ورود جهان به یک جنگ جهانی جدید پرداخته است.
وی تاکید کرده که سیاستهای ایالات متحده و اسرائیل، جهان را تا لبه پرتگاه یک جنگ هستهای سوق دادهاند اما محور اوراسیا به رهبری ایران، روسیه و چین، تنها راه نجات از این مسیر ویرانگر را ارائه میدهد.
اهریت تصریح میکند که تنشهای غرب با ایران، هیچ ارتباطی به برنامه هستهای این کشور ندارد، بلکه ناشی از نقش تهران در شکستن سلطه دلار و مشارکت فعال در شکلدهی به یک نظم جهانی چندقطبی است.
وی تاکید میکند که در حالی که پروژههای اتصال ریلی ایران با چین، روسیه و ترکیه یکی پس از دیگری به ثمر مینشیند، طرحهای ساختگی غرب مانند IMEC حتی از فاز اول عملیاتی هم عبور نکردهاند.
از نظر وی، این یک دعوت روشن به کشورهای جنوب جهانی، به ویژه کشورهای عربی است که میان آینده و حاکمیت یا وابستگی به غرب یکی را انتخاب کنند.
اهریت هشدار میدهد که جهان امروز در آستانه یک فاجعه هستهای ایستاده و اگر ایران وارد محور اوراسیا نمیشد، بشریت اکنون در همان جهنمی گرفتار شده بود که واشنگتن با جاهطلبیهای امپریالیستیاش و تلآویو با افراطگرایی ایدئولوژیکش، آن را طراحی کردهاند.
وی بیان میکند که درست پیش از حمله مشترک آمریکا و اسرائیل به ایران، جهان در آستانه رسیدن به توافقی بر سر بحران برنامه هستهای ایران بود اما در تاریخ ۹ ژوئن، ایران و روسیه توافق استراتژیکی را امضا کردند که نه فقط زیرساختهای انرژی در غرب آسیا را متحول میکند، بلکه به گفته اهريت، مسیری حیاتی برای جلوگیری از وقوع جنگ را نیز هموار میسازد.
وی به نقل از مقامات ایرانی اعلام کرد که طبق این توافق، شرکت روسی «روساتم» موظف به ساخت حداقل هشت نیروگاه هستهای در ایران است.
در همین راستا محمد اسلامی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران تصریح کرده که «ما با روسیه قرارداد ساخت هشت نیروگاه را داریم که چهار مورد آنها در بوشهر ساخته خواهند شد.»
اهريت توضیح میدهد که این پروژه بر مبنای توافق استراتژیک ۲۵ سالهای است که در ۲۱ مه به تصویب مجلس ایران رسید و تامین مالی آن بر عهده روسیه خواهد بود. با این سرمایهگذاری، ایران قادر خواهد بود تا بیش از ۱۰ گیگاوات برق تولید کند و هدف تهران، رساندن ظرفیت هستهای خود به ۲۰ هزار مگاوات تا سال ۲۰۴۱ است.
وی بیان میکند که چند روز پیش از امضای این توافق، روسیه ابتکار عملی برای احیای مذاکرات هستهای میان ایران و آمریکا مطرح کرد که طی آن پیشنهاد شده بود اورانیوم غنیشده ایران از خاک این کشور خارج و به سوخت راکتورهای غیرنظامی تبدیل شود.
به نقل از سرگئی ریابکوف، معاون وزیر خارجه روسیه در ۱۱ ژوئن، «ما آمادهایم نه فقط به صورت سیاسی و فکری، بلکه عملا نیز به واشنگتن و تهران کمک کنیم. برای مثال با خارجسازی مواد هستهای اضافی از ایران و تبدیل آن به سوخت راکتور.»
اما به گفته اهريت، حملات مشترک آمریکا و اسرائیل به ایران پس از این ابتکار، از دید مسکو خیانتی آشکار بود که هرگونه امید به حلوفصل مسالمتآمیز را از میان برد. در نتیجه، روسیه نقش میانجی را کنار گذاشت و صراحتا اعلام کرد که در مقابل این تشدید تنشها، در کنار ایران خواهد ایستاد.
اهريت معتقد است علت اصلی این تشدید تنشها روشن است؛ مساله، هرگز برنامه هستهای ایران نبوده است، بلکه ایران با به چالش کشیدن سلطه صهیونیسم و امپریالیسم، حمایت از جنبشهای مقاومت و ایجاد پیوندهای اقتصادی و راهبردی فراتر از سلطه دلار، تهدیدی وجودی برای پروژههای غربی محسوب میشود.
وی تاکید میکند که مخالفت ایران با پروژه «اسرائیل بزرگ» که ابعادی همچون بازسازی «معبد سلیمان» و تاسیس «نظم نوین جهانی» دارد، مانع اصلی تحقق طرحهای غرب در منطقه شده است. با این حال، ایران که از سال ۱۷۳۶ میلادی هیچ جنگی را آغاز نکرده و دههها در برابر تحریکات غرب صبر کرده است، اکنون به ستون فقرات پروژه همگرایی اوراسیایی بدل شده است؛ چرا که نقطه اتصال اصلی میان ابتکار «کمربند و جاده» و کریدور بینالمللی حملونقل شمال-جنوب (INSTC) به شمار میرود.
اهريت در ادامه به پروژههای ریلی اشاره میکند که ایران را به حلقه اتصال اقتصاد چندقطبی تبدیل کردهاند. در ۲۴ مه، یک مسیر ریلی به طول ۸۴۰۰ کیلومتر میان شهر شیآن چین و بندر خشک ابرین در ایران افتتاح شد.
وی این مسیر را «انقلابی خاموش» در عرصه حملونقل خوانده که زمان حملونقل را ۱۶ روز کاهش میدهد و ارتباط میان «کمربند و جاده» و «کریدور شمال-جنوب» را تحکیم میبخشد.
به نقل از دیپلمات چینی وانگ ونبین، این پروژه «دستاوردی مشترک برای صلح، توسعه و همکاری» است. وی مسیر جدید را «قطار آینده» نامید.
اهريت توضیح میدهد که این خط آهن به ایران امکان میدهد نفت صادر کند و کالا وارد کند، بدون آن که زیر نظارت واشنگتن باشد. همچنین ایران خطوط ریلی خود با پاکستان و ترکیه را نیز فعال کرده است؛ از جمله خط آهن اسلامآباد – استانبول که در سال ۲۰۲۲ پس از یک دهه توقف، راهاندازی شد و زمان حملونقل را از ۳۵ روز به ۱۳ روز کاهش داد.
وی اضافه میکند که زیرساختهای منطقه همچنان در حال توسعه است؛ از جمله توسعه خطوط پاکستان و ساخت مسیر حیاتی میان بندر چابهار و زاهدان به طول ۷۰۰ کیلومتر که پس از تکمیل در ۲۰۲۶، افغانستان را به دریا متصل خواهد کرد. با این حال، به گفته اهريت، موضع منفعل هند در برابر تجاوزات آمریکا و اسرائیل، آینده این پروژه را با ابهام روبهرو کرده است.
وی در ادامه، طرح موسوم به IMEC –ابتکار هند-خاورمیانه-اروپا– را به سخره میگیرد و آن را «تخیلات ژئوپلیتیکی یک امپراتوری رو به زوال» مینامد.
به گفته وی، از زمان اعلام این طرح در ۲۰۲۳، هیچ زیرساخت واقعی، برنامه تامین مالی یا نقشه انرژی و لجستیک برای آن شکل نگرفته است.
وی تاکید میکند که این طرح نیز همانند دیگر ابتکارات غربی نظیر «کمربند سبز»، «بازسازی جهان بهتر» و «دروازه جهانی» اروپا، به دلیل ناتوانی ساختاری غرب در سازندگی، به سرانجام نرسیدهاند.
اهريت تصریح میکند که اقتصادهای آتلانتیکی به واسطه دههها تخریب صنعت، وابستگی به نیروی کار ارزان و سرمایهداری قمارخانهای، دیگر توان تولید یا برنامهریزی بدون تخریب کشورهای ضعیفتر را ندارند.
وی در مقابل، به الگوی متفاوت کشورهای بریکسپلاس اشاره میکند. برای نمونه، چین تاکنون بیش از ۴۲ هزار کیلومتر خطآهن پرسرعت ساخته، در حوزههایی همچون رایانش کوانتومی، فضا و انرژی هستهای پیشتاز است و تا سال ۲۰۳۵ قصد دارد ۱۵۰ نیروگاه هستهای احداث کند.
به گفته اهريت، دولت چین همچنان کنترل بخش خصوصی را در دست دارد، بر خلاف نظامهای غربی که از هرگونه نظارت رها شدهاند.
وی اضافه میکند که چین و روسیه، امکان انتقال واقعی فناوری به کشورهای در حال توسعه را فراهم کردهاند تا آنها بتوانند اقتصادهای مستقل و یکپارچه بسازند.
اهريت همچنین به بحران فروپاشی نظام مالی مبتنی بر دلار اشاره میکند و میگوید این نظام که بر حباب مشتقات مالی به ارزش ۱.۲ کوادریلیون دلار استوار است، رو به زوال است.
به گفته وی، نظام جدیدی در راه است و پرسش کلیدی این است که چه کسانی آن را طراحی خواهند کرد و به نفع چه کسانی؟ وی سپس به وضعیت کشورهای عربی و آسیایی اشاره میکند و تاکید میکند که سرنوشت پروژه همگرایی اوراسیایی به مواضع این کشورها وابسته است.
وی به نزدیکی اخیر ایران با کشورهایی مانند عربستان سعودی، امارات، ترکیه، کویت و مصر اشاره میکند و میگوید این روند، امیدهایی را برای شکلگیری یک بلوک تمدنی اسلامی زنده کرده است.
با این حال، او هشدار میدهد که نمیتوان به راحتی به این کشورها اعتماد کرد و با لحنی هشدارآمیز میگوید: «از بشار اسد، معمر قذافی یا صدام حسین بپرسید!»
اهريت نتیجهگیری میکند که زمان محاسبه با امپریالیسم غربی فرا رسیده است.
وی مینویسد ایران بهای سنگینی در خون و حاکمیت پرداخته است و رهبران تلآویو شاید بیش از هر دشمنی، به میراث یهودیت و حتی بقای خودشان لطمه زدهاند.
او میافزاید: اگر بتوان از وقوع جنگ هستهای جلوگیری کرد، محور چندقطبی باید تلاشهای خود را برای ساخت یک اقتصاد جدید، یکپارچه و مبتنی بر شراکت راهبردی با ایران دوچندان کند. اما اگر کشورهای مردد جنوب جهانی نتوانند میان حاکمیت و آیندهنگری با تبعیت از سلطه انتخابی روشن داشته باشند، شاید مسیر رهایی از امپراتوری همچنان معلق در هوا باقی بماند.