پشتوانه طلایی اقتصاد چین؛ چرا «تسویه دلاری» زمین بازی شرق نیست؟
به گزارش خبرنگار اقتصاد معاصر؛ در حالی که بازار جهانی انرژی زیر سایه تنشهای ژئوپلیتیک و تغییرات ساختاری در نظام مالی جهان قرار دارد، یک پرسش مهم بار دیگر در مرکز توجه قرار گرفته است که «آیا چین برای خرید نفت از خاورمیانه (عربستان) در حال حرکت به سمت سازوکار تسویه مبتنی بر طلاست؟»
این پرسش زمانی جدیتر میشود که بدانیم چین در دو سال اخیر حجم بیسابقهای طلا خریداری کرده و عربستان نیز نشانههایی از فاصله گرفتن تدریجی از نظم دلاری نشان داده است. با وجود آنکه هیچیک از دو کشور رسما اعلام نکردهاند که تسویه نفت را با طلا انجام میدهند اما مجموعهای از سازوکارهای عملیاتی نشان میدهد نوعی «تسویه غیرمستقیم مبتنی بر طلا» میان پکن و ریاض فعال شده است؛ سازوکاری که میتواند بخشی از معماری مالی آینده جهان را دگرگون کند.
حلقه اول؛ یوآن قابل تبدیل به طلا
چین از سال ۲۰۱۷ مکانیزمی در بورس بینالمللی طلای شانگهای فعال کرد که به تولیدکنندگان و فروشندگان نفت اجازه میدهد نفت را با یوآن بفروشند و سپس این یوآن را مستقیما به طلا تبدیل کنند. این روش یک مسیر رسمی برای تبدیل کلان یوآن به طلای فیزیکی ایجاد کرد و عملا قدرت مانور کشورهایی که نگران ذخیرهسازی ارز چینی بودند را افزایش داد.
از سال ۲۰۱۸ نیز ابزار جدیدی به نام «پترویوآن قابل تبدیل به طلا» معرفی شد. در این سازوکار، معاملات نفتی با یوآن انجام میشود اما طرف مقابل میتواند در صورت نیاز، همان یوآن را در شانگهای به قراردادهای آتی طلا تبدیل کند و طلا را به صورت واقعی تحویل بگیرد. برای کشوری مانند عربستان که به دنبال تنوعبخشی ارزی است، این ساختار جذابیت بالایی دارد.
نشانههای همراهی عربستان؛ از مطالعات رسمی تا تغییر سبد ارزی
سال ۲۰۲۳ گزارشهایی منتشر شد که نشان میداد عربستان مطالعه رسمی روی پذیرش یوآن در معاملات نفتی را آغاز کرده است. نکته مهمتر آنکه این بررسیها نه صرفا درباره یوآن، بلکه درباره امکان پشتوانهسازی طلا برای این معاملات بوده است.
عربستان طی سالهای اخیر بخشی از ذخایر خود را از اوراق دلاری به سمت داراییهای سختتر مانند طلا و ارزهای غیردلاری حرکت داده است. این روند بیسابقه نیست اما همزمانی آن با توسعه سازوکارهای طلایی چین، احتمال استفاده از این ابزار را تقویت میکند.
مسیر غیرمستقیم اما واقعی؛ نه با اعلام رسمی، بلکه با سازوکار عملیاتی
در ظاهر، هیچ اتحادیه رسمی یا معاهدهای میان چین و عربستان منعقد نشده که در آن عبارت «تسویه نفت با طلا» درج شده باشد اما سازوکار موجود به گونهای طراحی شده که بدون اعلام رسمی نیز همان نتیجه را ایجاد کند که عبارت است از:
عربستان نفت میفروشد، یوآن میگیرد و در صورت نیاز، یوآن را با کمترین هزینه و ریسک به طلا تبدیل میکند. این یعنی تسویه مبتنی بر طلا اما از مسیر غیرمستقیم و ساختاریافته که چنین روندی دو پیام مهم دارد. نخست آنکه معاملات نفتی میان دو کشور از سلطه بیچونوچرای دلار فاصله میگیرد، بدون آنکه نیاز به اعلام صریح یا مواجهه سیاسی باشد. دوم آنکه چین توانسته یوآن را به واسطه پشتوانه طلایی، برای فروشندگان نفت قابل اعتمادتر کند؛ اقدامی که در عمل جایگاه پول ملی این کشور را در تجارت بینالمللی تقویت میکند.
افزایش ذخایر طلای چین تنها یک سیاست احتیاطی نیست. پکن از مدتها پیش تلاش کرده وابستگی به دلار را در حلقههای استراتژیک مانند انرژی کاهش دهد. طلا در این میان یک ابزار کلیدی است؛ داراییای که نه قابل تحریم است و نه دچار ریسکهای ژئوپلیتیکی نظام مالی آمریکا.
برای عربستان نیز طلا یک پوشش ریسک محسوب میشود؛ به خصوص در شرایطی که تنوعبخشی ارزی به بخشی از سیاست کلان تبدیل شده است.
اگرچه تسویه مستقیم نفت با طلا میان چین و عربستان هنوز اعلام نشده اما فرآیندی که امروز میان دو کشور جریان دارد از نظر اقتصادی تفاوت چندانی با آن ندارد. یوآن به طلا متصل شده و عربستان به طلا دسترسی کامل دارد. این یعنی «تسویه غیردلاری با پشتوانه طلا» در عمل برقرار است؛ روندی که اگر گسترش یابد، میتواند یکی از مهمترین تغییرات دهه آینده در بازار انرژی و نظام مالی جهانی باشد.
مجموعه دادهها و روندهای چند سال اخیر نشان میدهد که انباشت بیسابقه طلا توسط چین در دوره ریاستجمهوری پرتنش دونالد ترامپ، صرفا یک اقدام احتیاطی برای مقابله با ریسکهای ژئوپلیتیکی نبوده است، بلکه نشانهای از آمادگی پکن برای یک طرح گستردهتر است. این روند، بیش از آنکه یک رفتار دفاعی باشد، بیانگر راهبرد بلندمدت چین برای به چالش کشیدن نظام پترودلار و کاهش وابستگی تجارت جهانی انرژی به دلار آمریکا است. چین با افزایش ذخایر طلا، توسعه سازوکارهای تهاتر، گسترش تجارت نفت با یوان و تقویت شبکه مالی فرامرزی خود، عملا در حال ایجاد زیرساختهای یک گذار تدریجی اما هدفمند به نظم پولی چندقطبی است؛ نظمی که در آن نقش دلار در معادلات انرژی و تجارت جهانی محدودتر میشود.

