چالشهای معیشتی در سایه افزایش قیمت اقلام غذایی
به گزارش خبرنگار اقتصاد معاصر؛ آنچه امروز در بازار مواد غذایی دیده میشود، صرفا افزایش مقطعی قیمتها نیست، بلکه نوعی شتاب نگرانکننده در گرانی است که قدرت تطبیق خانوارها با آن به شدت کاهش یافته است.
قیمت تخممرغ که زمانی یکی از ارزانترین منابع پروتئین به شمار میرفت، به سطحی رسیده که دیگر نقش «پناه غذایی» دهکهای پایین را از دست داده است. مرغ، لبنیات و حتی برنج که ستونهای اصلی سبد غذایی محسوب میشدند، حالا در بسیاری از خانهها با حذف یا کاهش شدید مصرف مواجهاند.
این جهش قیمتی آنقدر سریع اتفاق میافتد که الگوی خرید خانوارها را به کلی تغییر داده است؛ خریدهای ماهانه جای خود را به خریدهای روزانه داده و حجم سبد خرید هر بار کوچکتر از قبل شده است. در واقع تورم فقط قیمت را بالا نبرده، بلکه اطمینان و ثبات روانی مصرفکننده را نیز سلب کرده است.
لبنیات؛ کالای ضروری یا کالای لوکس؟
لبنیات که سالها به عنوان رکن سلامت و تغذیه معرفی میشد، امروز به یکی از نخستین اقلام حذفشده از سفرهها تبدیل شده است. افزایش قیمت شیر خام، هزینههای بستهبندی، حملونقل و انرژی، قیمت نهایی شیر و فرآوردههای لبنی را به سطحی رسانده که برای بخش قابل توجهی از جامعه غیرقابل تحمل است.
کاهش مصرف لبنیات تنها یک مساله اقتصادی نیست؛ این روند در بلندمدت میتواند پیامدهای جدی برای سلامت عمومی، به ویژه در میان کودکان و سالمندان داشته باشد. کاهش دریافت کلسیم و پروتئین، به تدریج خود را در قالب مشکلات استخوانی، ضعف جسمانی و افت سیستم ایمنی نشان میدهد؛ پیامدهایی که هزینه اجتماعی و درمانی آن در آینده بسیار سنگینتر از یارانههای امروز خواهد بود.
پروتئین در سراشیبی حذف
این در حالی است که گوشت قرمز مدتهاست از سفره دهکهای پایین کنار رفته و حالا مرغ و تخممرغ نیز در مسیر مشابهی قرار گرفتهاند. افزایش قیمت نهادههای دامی، وابستگی بخشی از این نهادهها به واردات و نوسان نرخ ارز، قیمت تمامشده تولید را بالا برده و تولیدکننده را در تنگنای جدی قرار داده است.
در چنین شرایطی، مصرفکننده نهایی ناچار به کاهش مصرف یا جایگزینی پروتئینهای حیوانی با غذاهای کمارزشتر میشود؛ انتخابی که شاید در کوتاهمدت هزینه را کاهش دهد اما در بلندمدت کیفیت تغذیه و سلامت جامعه را تضعیف میکند.
ریشههای تورم غذایی؛ فراتر از بازار
تورم مواد غذایی را نمیتوان صرفا به عملکرد بازار نسبت داد. رشد هزینههای تولید، افزایش قیمت انرژی، حملونقل و بستهبندی، در کنار نوسان شدید نرخ ارز، زنجیره تامین غذا را به شدت تحت فشار قرار داده است. هر افزایش در نرخ ارز، بلافاصله خود را در قیمت خوراک دام، نهادههای وارداتی و در نهایت قیمت مصرفکننده نشان میدهد.
از سوی دیگر، کسری بودجه مزمن دولت و تامین مالی آن از مسیرهای تورمزا، رشد نقدینگی و پایه پولی را تشدید کرده و تورم عمومی را به ویژه در کالاهای اساسی بالا برده است. سیاستهای قیمتگذاری دستوری نیز به جای کنترل بازار، در بسیاری موارد به کاهش انگیزه تولید، عرضه نامنظم و شکلگیری بازارهای غیررسمی منجر شده است.
اقلیم، خشکسالی و فشار مضاعف بر تولید
در کنار عوامل اقتصادی، متغیرهای محیطی نیز نقش پررنگی در گرانی مواد غذایی دارند. خشکسالیهای پیاپی و تغییرات اقلیمی، تولید محصولات کشاورزی و علوفه را کاهش داده و هزینه نگهداری دام و طیور را افزایش داده است. این فشار مضاعف، به ویژه در محصولاتی مانند برنج و نهادههای دامی، اثر مستقیم بر قیمت بازار گذاشته و وابستگی به واردات را تشدید کرده است؛ وابستگیای که خود در معرض نوسانهای ارزی قرار دارد.
انتظارات تورمی؛ آتش زیر خاکستر
یکی از عوامل کمتر دیدهشده اما اثرگذار، انتظارات تورمی است. وقتی تولیدکننده و مصرفکننده هر دو انتظار افزایش بیشتر قیمتها را دارند، رفتارهای احتیاطی شکل میگیرد -از افزایش قیمت پیشدستانه گرفته تا انبار کردن کالا- که این چرخه معیوب، خود به تشدید تورم دامن میزند و کنترل بازار را دشوارتر میکند.
پیامدهای اجتماعی؛ فرسایش خاموش
تورم مواد غذایی فقط یک شاخص اقتصادی نیست؛ پدیدهای اجتماعی است که به تدریج سبک زندگی، سلامت و حتی روابط خانوادگی را تغییر میدهد. فشار مداوم برای تامین خوراک، اضطراب و فرسودگی روانی را افزایش داده و امید به بهبود را کمرنگ میکند.
دهکهای کمدرآمد که سهم بیشتری از درآمد خود را صرف غذا میکنند، بیشترین آسیب را میبینند و شکاف نابرابری عمیقتر میشود. در چنین شرایطی، سوءتغذیه، افت بهرهوری نیروی کار و کاهش کیفیت تحصیل کودکان، پیامدهایی هستند که در آینده نزدیک خود را در شاخصهای کلان اقتصادی و اجتماعی نشان خواهند داد.
امنیت غذایی؛ زنگ خطری که به صدا درآمده است
ادامه روند فعلی، امنیت غذایی کشور را با تهدیدی جدی مواجه میکند. کوچکتر شدن سفرهها، بیرنگ شدن آن و جایگزینی غذاهای کمارزش، نشانههایی است که نباید نادیده گرفته شود. مساله فقط گرانی نیست؛ مساله توان دسترسی پایدار مردم به غذای سالم و کافی است.
اگر سیاستگذاریها همچنان مقطعی، واکنشی و بدون نگاه جامع به زنجیره تولید تا مصرف باشد، تورم غذایی به یک بحران ساختاری تبدیل خواهد شد؛ بحرانی که هزینههای آن تنها اقتصادی نیست، بلکه سلامت و آینده نسلها را تحت تاثیر قرار میدهد.
در مجموع، سال ۱۴۰۴ برای بسیاری از خانوارها به سال فرسایش معیشتی تبدیل شده است. تورم مواد غذایی، آرام و بیصدا اما عمیق، سفرهها را کوچک و انتخابها را محدود کرده است. مواجهه با این بحران، نیازمند نگاهی فراتر از کنترلهای کوتاهمدت قیمتی و توجه جدی به تولید، ثبات اقتصادی و حمایت هدفمند از مصرفکنندگان است. در غیر این صورت، تردمیل تورم همچنان خواهد چرخید و نفس سفرههای مردم را تنگتر خواهد کرد.

