تغییر چهره تجارت جهانی؛ از قدرت گرفتن چین تا افول اتحادیه اروپا

در دو دهه اخیر، چین به بزرگ‌ترین قدرت تجاری جهان تبدیل شده و جایگاه اتحادیه اروپا را در بسیاری از بازار‌های بین‌المللی تصاحب کرده است. از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۴، تجارت چین بیش از ۱۲۰۰ درصد رشد کرد و مازاد تجاری آن به رکورد‌های بی‌سابقه‌ای رسید. این تغییر نه‌ فقط تاثیرات اقتصادی عمیقی داشته، بلکه موازنه قدرت ژئوپلیتیکی را نیز تغییر داده است، زیرا بسیاری از کشور‌ها اکنون به تجارت با چین وابسته شده‌اند.
تغییر چهره تجارت جهانی؛ از قدرت گرفتن چین تا افول اتحادیه اروپا
کد خبر:۱۷۹۷۱

به گزارش خبرنگار اقتصاد معاصر؛ چین در دو دهه اخیر توانسته است جایگاه خود را به عنوان بزرگ‌ترین قدرت تجاری جهان تثبیت کند و جایگزین اتحادیه اروپا در بسیاری از بازار‌های بین‌المللی شود. در سال ۲۰۰۰، اتحادیه اروپا اصلی‌ترین شریک تجاری بسیاری از کشور‌ها بود اما در سال ۲۰۲۴، چین به این جایگاه دست یافت. در حالی که تجارت اتحادیه اروپا از ۱.۶۹ تریلیون دلار در سال ۲۰۰۰ به ۵.۴۳ تریلیون دلار در ۲۰۲۴ افزایش یافته اما تجارت چین با رشد شگفت‌انگیز ۱۲۰۰ درصدی به ۶.۱۶ تریلیون دلار رسیده است.

این رشد فوق‌العاده چین را به مهم‌ترین شریک تجاری بسیاری از مناطق جهان از جمله آسیا، خاورمیانه، بخش عمده‌ای از آفریقا و آمریکای لاتین بدل کرده است. این تغییر به دلایل متعددی رخ داد. چین با تبدیل شدن به «کارخانه جهان»، هزینه‌های تولید را کاهش داد و سهم خود را در صادرات جهانی افزایش داد. همچنین از طریق پروژه‌های عظیم زیرساختی مانند طرح «کمربند و جاده»، مسیر‌های تجاری جدیدی ایجاد کرد و ارتباط خود را با کشور‌های در حال توسعه گسترش داد. علاوه بر این، ورود چین به توافق‌های تجاری بزرگ و سیاست‌های صادرات‌محور این کشور، جایگاهش را در زنجیره تامین جهانی مستحکم کرد. 

یکی از جنبه‌های کلیدی رشد تجاری چین، افزایش مازاد تجاری آن است. این کشور سال‌هاست که صادرات بیشتری نسبت به واردات دارد و این شکاف به تدریج افزایش یافته است. در سال ۲۰۲۲، مازاد تجاری چین به ۸۷۷.۶ میلیارد دلار رسید که بزرگ‌ترین مازاد ثبت‌شده توسط هر کشوری در تاریخ تجارت جهانی محسوب می‌شود. در مقابل، اتحادیه اروپا با کسری یا مازاد تجاری اندک مواجه بوده است. این اختلاف موجب ایجاد تنش‌های اقتصادی شده، زیرا بسیاری از کشور‌ها از تسلط چین بر زنجیره‌های تامین نگران هستند.

ایالات متحده و اتحادیه اروپا به دنبال کاهش وابستگی خود به کالا‌های چینی بوده‌اند و سیاست‌هایی مانند تعرفه‌های حمایتی و تغییر مسیر زنجیره‌های تامین به کشور‌هایی نظیر مکزیک و ویتنام را در پیش گرفته‌اند. در این میان، چین نیز از ابزار‌های اقتصادی خود برای اعمال فشار سیاسی استفاده کرده است. برای مثال، در پی اختلافات دیپلماتیک، واردات برخی کالا‌ها از کشور‌هایی مانند استرالیا را محدود کرده یا صادرات مواد خام حیاتی را کنترل کرده است. چنین اقداماتی که نشان‌دهنده نقش پررنگ تجارت در دیپلماسی چین است؛ بیانگر آن بوده که پکن از قدرت اقتصادی خود برای تاثیرگذاری بر سیاست‌های جهانی استفاده می‌کند. 

رشد چین همچنین باعث تغییرات گسترده در روابط تجاری مناطق مختلف شده است. در آسیا، تقریبا همه کشور‌های منطقه اکنون بیشتر از هر کشوری با چین تجارت دارند. چین به شریک تجاری اصلی ژاپن، کره جنوبی و بسیاری از کشور‌های جنوب شرقی آسیا تبدیل شده، به‌ ویژه از طریق پیوند‌های عمیق‌تر در زنجیره‌های تامین صنعتی و تولیدی. در خاورمیانه، نیاز گسترده چین به انرژی، این کشور را به بزرگ‌ترین واردکننده نفت از عربستان سعودی، ایران و امارات متحده عربی تبدیل کرده است؛ در حالی که به‌ طور هم‌زمان کالا‌های صنعتی و تکنولوژی‌محور را به این مناطق صادر می‌کند.

در آفریقا چین جایگزین بسیاری از روابط تجاری سنتی اتحادیه اروپا شده و در ازای مواد خام و منابع طبیعی، زیرساخت‌های اساسی مانند جاده‌ها، راه‌آهن و نیروگاه‌ها را تامین کرده است. در آمریکای لاتین، کشور‌هایی مانند برزیل، شیلی و پرو اکنون بیشتر از ایالات متحده با چین تجارت می‌کنند، چراکه پکن بازار عظیمی برای صادرات محصولات کشاورزی و مواد معدنی این کشور‌ها فراهم کرده است. این تغییرات نشان‌دهنده افول نسبی اتحادیه اروپا در صحنه تجارت جهانی است؛ در حالی که اروپا همچنان به‌ عنوان یک بلوک تجاری مهم باقی مانده است، نقش آن در بسیاری از بازار‌های کلیدی کاهش یافته و بیشتر بر روابط تجاری سنتی خود با آمریکا، همسایگان اروپایی و بخش‌هایی از شمال آفریقا متمرکز شده است. 

این تغییرات نه‌ فقط تاثیرات اقتصادی دارند، بلکه پیامد‌های ژئوپلیتیکی گسترده‌ای نیز به دنبال دارند. وابستگی اقتصادی بسیاری از کشور‌ها به چین باعث شده که این کشور بتواند نفوذ سیاسی خود را در سطح جهانی افزایش دهد. بسیاری از کشور‌های در حال توسعه که اکنون عمده تجارت خود را با چین انجام می‌دهند، تمایل دارند که در سیاست‌های بین‌المللی نیز با پکن همسو باشند. این مساله در سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل متحد مشهود است؛ جایی که برخی کشور‌ها به دلیل روابط اقتصادی قوی با چین، از موضع‌گیری‌های آن حمایت می‌کنند. از سوی دیگر، کشور‌های غربی، به‌ ویژه ایالات متحده و اتحادیه اروپا، به دنبال کاهش وابستگی خود به چین هستند. سیاست‌هایی مانند «دوستی‌سازی زنجیره تامین (friend-shoring)» و سرمایه‌گذاری در تولید داخلی برای جلوگیری از تسلط کامل چین بر بازار‌های کلیدی، به‌ ویژه در فناوری‌های حیاتی مانند نیمه‌هادی‌ها، انرژی‌های تجدیدپذیر و تجهیزات مخابراتی در حال اجرا هستند. اروپا نیز سیاست «کاهش ریسک» را دنبال می‌کند که هدف آن حفظ روابط تجاری با چین در عین کاهش وابستگی به برخی کالا‌های استراتژیک است. 

چشم‌انداز آینده تجارت جهانی نشان می‌دهد که روند فعلی احتمالا ادامه خواهد داشت. چین همچنان به سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های جهانی و گسترش پیمان‌های تجاری ادامه می‌دهد و قصد دارد در حوزه‌هایی مانند هوش مصنوعی، خودرو‌های الکتریکی و فناوری‌های سبز به رهبر جهانی تبدیل شود. از سوی دیگر، اتحادیه اروپا احتمالا بر تقویت مزایای رقابتی خود در بخش‌های با فناوری پیشرفته مانند صنایع داروسازی، خودرو‌های لوکس و انرژی‌های پایدار تمرکز خواهد کرد.

اروپا همچنین به دنبال گسترش همکاری‌های تجاری با کشور‌های هند، آفریقا و منطقه اقیانوسیه است تا وابستگی خود به چین را کاهش دهد. در همین حال، بازیگران دیگری مانند هند در حال رشد سریع هستند و می‌توانند در آینده نقش کلیدی‌تری در تجارت جهانی ایفا کنند. با این حال، به نظر می‌رسد که نظام تجاری جهان به‌ تدریج از یک ساختار تحت سلطه یک قدرت واحد (مانند اتحادیه اروپا در گذشته) به یک سیستم چندقطبی با رقابت میان چین، ایالات متحده، اتحادیه اروپا و سایر اقتصاد‌های در حال ظهور تبدیل می‌شود. این تغییرات که تحت تاثیر سیاست‌های اقتصادی و ژئوپلیتیکی هستند، می‌توانند منجر به تحولات قابل‌ توجهی در قوانین تجارت بین‌المللی، زنجیره‌های تامین و توازن قدرت اقتصادی شوند.

ارسال نظرات