تقویت بنیه مالی اسرائیل با دلارهای عربی

همزمان با رشد تجارت و همکاری‌های اقتصادی و امنیتی گسترده اسرائیل با کشورهای عربی، این رژیم توانسته بدون شلیک حتی یک گلوله، نفوذ راهبردی عمیقی در منطقه ایجاد کند. این وضعیت پرسش‌های جدی درباره هزینه‌های سیاسی و اخلاقی توافقات سازش‌کارانه عربی با اسرائیل و تأثیر آن بر حقوق و سرنوشت مردم فلسطین به‌ وجود آورده است.
تقویت بنیه مالی اسرائیل با دلارهای عربی
کد خبر:۳۰۲۱۶

به گزارش خبرنگار اقتصاد معاصر؛ فقط چهار هفته پس از امضای «توافق‌های ابراهیم» میان اسرائیل و دو کشور عربی امارات و بحرین در ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰، در روزهای ۱۴ و ۱۵ اکتبر همان سال، «شورای عالی برنامه‌ریزی» در تل‌آویو با احداث ۴۹۴۸ واحد جدید مسکونی در شهرک‌های صهیونیستی واقع در کرانه باختری موافقت کرد. 

این رویداد که نخستین موج بزرگ شهرک‌سازی پس از توافقات عادی‌سازی بود، به‌ روشنی از رویکرد دوگانه اسرائیل پرده برداشت؛ اسرائیل هرگاه شرایط دیپلماتیک مهیا باشد، به سراغ عادی‌سازی روابط می‌رود و به‌ محض فراهم شدن فضای عملیاتی، طرح‌های اشغال و توسعه سرزمینی خود را پیش می‌برد. 

تجارت بدون مرز؛ اشغال بدون هزینه 

این رفتار دوگانه، یعنی توسعه فیزیکی در لحظه مناسب و گسترش نفوذ غیرمستقیم در شرایط حساس‌تر، شالوده سیاست اسرائیل از سال ۱۹۶۷ تاکنون را شکل داده است. در این راهبرد، مفهوم اسرائیل بزرگ به‌ عنوان دو پروژه مکمل عمل می‌کنند. نخست، به‌ معنای توسعه جغرافیایی اسرائیل از طریق اشغال، شهرک‌سازی و ضمیمه‌سازی رسمی سرزمین‌های دیگر است و ریشه در رویای صهیونیستی تسلط بر «ارض اسرائیل توراتیه» دارد. دوم، به‌ معنای تسلط راهبردی و منطقه‌ای اسرائیل بدون لزوم اشغال مستقیم است که از طریق پیوندهای تجاری، امنیتی و نظامی با دولت‌های پیرامونی، بدون نیاز به اعزام نیروی نظامی به آن کشورها انجام می‌گیرد. 

بازارهای عربی، منبع مالی اشغالگری اسرائیل 

در مواردی که اشغال مستقیم هزینه‌بر یا پرهزینه سیاسی باشد، اسرائیل با ایجاد شراکت‌های راهبردی و پیوندهای اقتصادی با دولت‌ها یا اقلیت‌ها در کشورهای عربی و اسلامی، نفوذ خود را تثبیت می‌کند. ایده «اسرائیل بزرگ» نه‌ فقط در گذشته از طریق طرح «پیرامونی» بن‌گوریون اجرایی شد، بلکه امروز نیز در قالب توافقات رسمی با کشورهای عربی، پروژه‌ای عینی و فعال است. این توافقات به اسرائیل امکان داده تا بدون شلیک حتی یک گلوله، تا دروازه‌های خلیج فارس و شمال آفریقا نفوذ کند و خود را به کانون امنیت، تجارت و تکنولوژی در منطقه بدل سازد. 

این گسترش غیرنظامی، بیش از همه در حوزه اقتصادی مشهود است. به‌ عنوان نمونه، فقط در سال ۲۰۲۴ حجم تجارت میان اسرائیل و امارات به رقم ۳.۲۴ میلیارد دلار رسید؛ رقمی که حتی شامل تبادلات نرم‌افزاری و خدمات نمی‌شود. این عدد نسبت به سال پیش از آن رشد ۱۱ درصدی داشته است. به گفته مقامات اسرائیلی، امارات اکنون بزرگ‌ترین شریک تجاری عربی تل‌آویو محسوب می‌شود و روابط اقتصادی بین دو طرف «رو به رشد» توصیف می‌شود. از سوی دیگر، مراکش نیز به‌ واسطه توافقات امنیتی و صنعتی، نخستین تولیدکننده پهپاد در شمال آفریقا و غرب آسیا به‌ کمک شرکت‌های اسرائیلی شده است. 

ساخت‌وسازهای غیرقانونی اسرائیل در کرانه باختری 

در بُعد سرزمینی، روند توسعه اشغالگری در فلسطین نیز شتاب بیشتری گرفته است. فقط در نیمه نخست سال ۲۰۲۳، دولت نتانیاهو که در ائتلاف با گروه‌های راست افراطی اداره می‌شود، با ساخت ۱۲ هزار و ۸۵۵ واحد جدید مسکونی برای شهرک‌نشینان در اراضی اشغالی کرانه باختری موافقت کرده است؛ رقمی بی‌سابقه در تاریخ اشغال. جمعیت شهرک‌نشینان یهودی در کرانه باختری و شرق قدس از مرز ۷۰۰ هزار نفر عبور کرده، عددی که نسبت به اوایل دهه ۹۰ میلادی هفت برابر شده است. زیرساخت‌های جاده‌ای، نظامی و خدماتی خاص شهرک‌نشینان، عملا منجر به تجزیه جغرافیای کرانه باختری به مناطق گسسته و محصور شده است. 

به این ترتیب، اسرائیل عملا در حال پیاده‌سازی طرح «الحاق» است؛ یعنی ایجاد وضعیتی که در آن دیگر امکان شکل‌گیری کشور مستقل فلسطینی از بین می‌رود، بدون آنکه تل‌آویو مجبور به الحاق رسمی و متحمل هزینه‌های بین‌المللی شود. 

در همین حال، تحرکات نظامی اسرائیل فراتر از مرزهای فلسطین نیز گسترش یافته است. اسرائیل با استفاده از خلا قدرت در سوریه، بخش‌هایی از قنیطره، درعا و ریف دمشق را اشغال کرده و کنترل بیش از ۲۵۰ کیلومتر مربع از جنوب غرب این کشور را به دست گرفته است. در لبنان نیز، حضور نظامی اسرائیل در مزارع شبعا، تپه‌های کفرشوبا و بخش‌هایی از روستای الغجر ادامه دارد. این مناطق به‌ صورت غیررسمی به «مناطق حائل» تبدیل شده‌اند که از سوی نیروهای اسرائیلی کنترل می‌شوند. 

هم‌زمان، روند عادی‌سازی روابط و توسعه تبادلات تجاری، عملا به اسرائیل امکان داده تا در قالب پروژه «اسرائیل بزرگ»، به حضور راهبردی بدون هزینه نظامی دست یابد. توافق‌های اقتصادی با کشورهای عربی نه‌ فقط منابع مالی برای استمرار اشغال فراهم می‌آورد، بلکه به اسرائیل امکان داده تا فناوری‌های پیشرفته، بازارهای صادراتی و دسترسی به مسیرهای دریایی و هوایی منطقه را در اختیار بگیرد. برای نمونه پهپادهای اسرائیلی که در صنایع نظامی مغرب مونتاژ می‌شوند یا پروژه‌های بندری در سواحل امارات و بحرین، بخشی از معماری نوین این نفوذ هستند. 

کریدور نفوذ اقتصادی اسرائیل از مغرب در شمال آفریقا تا خلیج فارس 

این تعاملات به ایجاد یک «کریدور نفوذ» منجر شده که از مغرب آغاز می‌شود و تا خلیج فارس امتداد می‌یابد؛ ساختاری که امنیت، اقتصاد و تکنولوژی را به ابزاری در خدمت طرح‌های اشغالگری اسرائیل تبدیل کرده است. نکته قابل‌ توجه آن است که همه این روند، بدون حضور مستقیم سربازان اسرائیلی در خاک این کشورها صورت گرفته و با چراغ سبز یا همراهی دولت‌های عربی سازشگر اجرا شده است. 

در نتیجه، پیوند میان پروژه‌های اسرائیل بزرگ با دو مفهوم اعلامی آن عملا به‌ معنای ادغام زمین و بازار، اشغال و توسعه، نظامی‌گری و تجارت است. نخستین پروژه با هدف بلعیدن سرزمین‌های فلسطینی و پایان دادن به آرمان دولت مستقل فلسطین اجرا می‌شود و دومین پروژه، با هدف خلع حاکمیت از دولت‌های عربی از طریق کشاندن آن‌ها به مدار اقتصادی و امنیتی اسرائیل پیش می‌رود. به این ترتیب، اسرائیل بدون تحمل بار سنگین جنگ‌های کلاسیک، موفق شده تا نفوذی عمیق، چندلایه و پایدار در منطقه ایجاد کند. 

سوال بنیادین امروز آن است که آیا کشورهای عربی که داوطلبانه وارد مدار پروژه‌های اسرائیلی شده‌اند، به بهای دریافت قراردادهای تجاری و وعده‌های امنیتی، به تقویت رژیمی کمک نمی‌کنند که با اشغال، محاصره و جنگ تمام‌عیار علیه مردم فلسطین، موجودیت ملت‌ها و مرزهای آنان را تهدید می‌کند؟ آیا سودهای کوتاه‌مدت حاصل از تجارت با اسرائیل، ارزش غفلت از یک پروژه استعماری بلندمدت را دارد که سود نهایی آن نه برای اعراب که برای اسرائیل نوشته شده است؟