
احیای زمینهای بایر با سرمایهگذاری هدفمند/ رگ حیات تولید در کویر ایران

به گزارش خبرنگار اقتصاد معاصر؛ در سالی که «سرمایهگذاری در تولید» به عنوان شعار محوری کشور برگزیده شده، زمینهای بایر و کمبازده ایران که زمانی مترادف با فراموشی و خشکی بودند، حالا در کانون توجه قرار گرفتهاند. این گسترههای خاموش که بیش از ۶۰ درصد از مساحت ۱۶۵ میلیون هکتاری ایران را تشکیل میدهند، میتوانند با سرمایهگذاری هدفمند به رگ حیات تولید کشاورزی تبدیل شوند.
زمینهای بایر؛ گنج پنهان در دل خاک
ایران با داشتن دشتهای وسیع، از کویر لوت تا حاشیههای زاگرس، سرزمینی است که بخش بزرگی از آن به دلیل کمآبی، فرسایش خاک و نبود زیرساخت، بایر مانده است. با این حال، مطالعات نشان میدهد که دستکم ۱۰ میلیون هکتار از این زمینها با روشهای نوین قابل احیا هستند. برای مثال منطقه دشت مغان در اردبیل با خاک حاصلخیز اما رها شده، یا زمینهای حاشیه کویر مرکزی در یزد، ظرفیت تبدیل شدن به کانونهای تولید محصولات استراتژیک مثل پسته و گیاهان دارویی را دارند. این گنج پنهان، اگر با سرمایهگذاری هوشمند همراه شود، میتواند معادلات تولید کشاورزی کشور را بازنویسی کند.
نوآوری در احیا؛ از آبیاری زیرسطحی تا کشتهای شورزی
فناوریهای مدرن، کلید قفل این زمینهای بایر هستند. سیستمهای آبیاری زیرسطحی که تا ۷۰ درصد در مصرف آب صرفهجویی میکنند، در کنار کشت گیاهان مقاوم به شوری مثل کینوا و سالیکورنیا، راه را برای احیای مناطق خشک هموار کردهاند. نمونه موفق این رویکرد را میتوان در پروژه آزمایشی کویر ابوزیدآباد کاشان دید؛ جایی که با سرمایهگذاری یک تعاونی محلی و استفاده از پنلهای خورشیدی برای تامین انرژی پمپهای آب، زمینی بایر به مزرعهای برای تولید گیاهان دارویی تبدیل شده و سالانه ۳ میلیارد تومان درآمد ایجاد کرده است. این تجربه نشان میدهد که احیا فقط یک رویا نیست، بلکه یک واقعیت اقتصادی است.
از مالکیت تا سود کوتاهمدت
با وجود این ظرفیتها، موانع ساختاری و ذهنی، سرعت احیا را کند کردهاند. نخست، پیچیدگی مالکیت زمینهاست؛ بسیاری از این اراضی یا دولتیاند یا در مالکیت خرد و پراکندهای قرار دارند که هماهنگی برای سرمایهگذاری را دشوار میکند. دوم، کمبود سرمایه اولیه و نبود جذابیت برای سرمایهگذاران است. احیای زمینهای بایر، برخلاف دلالی زمین، سود فوری ندارد و نیازمند صبر و برنامهریزی بلندمدت است. سومین چالش، ضعف دانش فنی در میان کشاورزان و فقدان نقشه جامع برای شناسایی زمینهای مستعد احیاست. این موانع، مثل خاک شور، ریشههای توسعه را تهدید میکنند.
سرمایهگذاری هدفمند؛ مدلی برای آینده
برای عبور از این چالشها، سرمایهگذاری در احیای زمینهای بایر باید از پراکندگی به هدفمندی تغییر جهت دهد. دولت میتواند با تشکیل «کنسرسیوم احیای زمین»، متشکل از بخش خصوصی، تعاونیها و نهادهای علمی، منابع مالی و فنی را تجمیع کند.
واگذاری زمینهای بایر به سرمایهگذاران با شرط احیا و تولید، همراه با مشوقهایی مثل وامهای بدون بهره و تضمین خرید محصول، میتواند انگیزه لازم را ایجاد کند. تجربه کشورهایی مثل استرالیا که با احیای زمینهای خشک به قطب تولید غلات تبدیل شده، نشان میدهد که این مدل قابل اجراست.
پیشنهاد راهبردی
نقشهبرداری پیشرفته: استفاده از تصاویر ماهوارهای و هوش مصنوعی برای شناسایی زمینهای قابل احیا، یکی از پیشنهادهای راهبردی در این تلقی میشود.
ایجاد صندوق احیای زمینهای بایر: تامین مالی پروژهها با مشارکت دولت و سرمایهگذاران خصوصی، دومین راهکاری است که از سوی کارشناسان بخش کشاورزی پیشنهاد میشود.
آموزش و توانمندسازی: تربیت نیروی انسانی محلی برای استفاده از فناوریهای احیا نیز از دیگر پیشنهادها است.
توسعه زنجیره ارزش: سرمایهگذاری همزمان در صنایع تبدیلی برای جلوگیری از خامفروشی محصولات احیاشده، چهارمین راهکار پیشنهادی از سوی کشاورزان است.
یک ماموریت ملی
احیای زمینهای بایر با سرمایهگذاری هدفمند، فراتر از یک پروژه کشاورزی بوده و یک ماموریت ملی برای احیای امید و تولید تلقی میشود. این زمینها، مثل رگهای خشکیدهای هستند که با تزریق سرمایه و نوآوری، میتوانند حیات را به اقتصاد کشور بازگردانند.