۰۹:۴۲ ۱۴۰۴/۰۳/۰۹
اقتصاد معاصر گزارش می‌دهد

پیامدهای تعلل دولت‌ها در اجرای پروژه فشارافزایی پارس جنوبی

میدان گازی پارس جنوبی که ستون فقرات انرژی ایران به شمار می‌رود، با تهدیدی خاموش اما فزاینده روبه‌روست؛ کاهش فشار مخزن، زنگ خطری است که سال‌هاست کارشناسان به صدا درآورده‌اند اما تعلل، سوءمدیریت و امیدهای واهی به سرمایه‌گذاران خارجی، فرصت نجات آن را گرفته است.
پیامدهای تعلل دولت‌ها در اجرای پروژه فشارافزایی پارس جنوبی
کد خبر:۲۴۴۸۲

به گزارش خبرنگار اقتصاد معاصر؛ میدان گازی پارس جنوبی، بیش از ۷۰ درصد گاز ایران و بخش عمده خوراک پالایشگاه‌های بنزین را تامین می‌کند و نقشی بی‌مانند در امنیت انرژی و اقتصاد کشور دارد.

با این‌ حال، سایه سنگین کاهش فشار مخزن، این گنجینه ملی را تهدید می‌کند و پروژه فشارافزایی را به آزمونی حیاتی برای حفظ تولید گاز تبدیل کرده است.

با وجود هشدارهای کارشناسان از یک دهه پیش، تاخیرهای مکرر دولت‌ها در اجرای این پروژه، ایران را در برابر خطر افت تولید و از دست دادن منابع مشترک به قطر قرار داده است.

ریشه‌های تعلل؛ از بی‌توجهی تا سوءمدیریت

تعلل در اجرای پروژه فشارافزایی پارس جنوبی ریشه در ترکیبی از عوامل سیاسی، مدیریتی و اقتصادی دارد.

در دولت‌های یازدهم و دوازدهم، با وجود هشدارهای کارشناسان مبنی بر کاهش فشار مخزن و مهاجرت گاز به سمت قطر، این پروژه به‌ طور جدی پیگیری نشد. گزارش‌ها نشان می‌دهد که وزارت نفت در آن دوره، به امید همکاری با شرکت‌های خارجی مانند توتال، اجرای پروژه را به تعویق انداخت اما با تشدید تحریم‌ها و خروج این شرکت‌ها، هیچ پیشرفتی حاصل نشد. این انتظار غیرواقع‌بینانه برای جذب سرمایه‌گذاری خارجی، بدون برنامه‌ریزی برای استفاده از توان داخلی، یکی از بزرگ‌ترین خطاهای استراتژیک بود. 

در دولت سیزدهم، اگرچه قراردادهای مقدماتی با سقف ۴۰۰ میلیون دلار امضا شد اما به گفته وزیر نفت، حتی یک سنت از این بودجه هزینه نشد. این عدم تخصیص منابع مالی، همراه با تاخیر در تصمیم‌گیری‌های اجرایی، نشان‌دهنده فقدان هماهنگی بین برنامه‌ریزی و عمل است. علاوه بر این، تمرکز بیش‌ از حد بر تبلیغات و دستاوردسازی، مانند جشن جابه‌جایی سکوها، به‌ جای پیشبرد مگاپروژه‌هایی مانند فشارافزایی، نشانه‌ای از کم‌تجربگی مدیریتی است. این مسائل، در کنار نبود شفافیت در جزئیات قرارداد ۲۰ میلیارد دلاری فشارافزایی، اعتماد عمومی و کارشناسان به مدیریت پروژه را کاهش داده است. 

چالش‌های مالی و فنی

یکی از مهم‌ترین موانع مطرح‌ شده برای تاخیر، کمبود منابع مالی است. پروژه فشارافزایی با هزینه‌ای بالغ بر ۲۰ میلیارد دلار، یکی از پرهزینه‌ترین پروژه‌های تاریخ صنعت نفت ایران است. در شرایطی که اقتصاد ایران تحت فشار تحریم‌ها و کسری بودجه قرار دارد، تامین این مبلغ چالشی بزرگ بوده است.

با این‌ حال، این توجیه به‌ تنهایی کافی نیست. محاسبات نشان می‌دهد که خسارت سالانه ناشی از کاهش تولید پارس جنوبی، چندین برابر بودجه مورد نیاز برای این پروژه است. عدم تخصیص به‌ موقع منابع، در حالی که درآمدهای ارزی از صادرات گاز و میعانات گازی در دسترس بوده، پرسش‌هایی درباره اولویت‌بندی‌های مالی دولت‌ها ایجاد می‌کند. 

از نظر فنی، نیاز به فناوری پیشرفته برای ساخت کمپرسورهای مقاوم در برابر شرایط سخت خلیج‌فارس، یکی دیگر از موانع است. تحریم‌ها دسترسی به این فناوری‌ها را محدود کرده و ایران را به سمت اتکا به توان داخلی یا شرکای محدودی مانند چین و روسیه سوق داده است. با این‌ حال، پیشرفت‌هایی مانند طراحی توربوکمپرسور با ۷۰ درصد پیشرفت توسط شرکت‌های داخلی نشان می‌دهد که توان فنی بومی در حال توسعه است. تعلل در سرمایه‌گذاری روی این ظرفیت‌ها و عدم حمایت کافی از شرکت‌های دانش‌بنیان، فرصت‌های بومی‌سازی را هدر داده است.

پیامدهای تاخیر؛ از کاهش برداشت تا تهدید منافع ملی

تاخیر در اجرای پروژه فشارافزایی، پیامدهای گسترده‌ای بر میزان برداشت گاز و منافع ملی ایران داشته است. نخست، کاهش فشار مخزن، توانایی استخراج گاز را محدود کرده و تولید روزانه پارس جنوبی را در معرض افت ۷۰ درصدی تا سال ۱۴۰۶ قرار داده است. این کاهش، نه‌ فقط ناترازی گاز کشور را تشدید می‌کند، بلکه ایران را به واردکننده گاز و بنزین تبدیل خواهد کرد که ضربه‌ای جدی به استقلال اقتصادی کشور است.

دوم، مهاجرت گاز به سمت قطر، به دلیل برداشت بیشتر این کشور از گنبد شمالی، منابع مشترک ایران را کاهش داده است. قطر از سال‌ها پیش پروژه‌های فشارافزایی را آغاز کرده و با امضای قراردادهای جدید با شرکت‌های خارجی، برتری خود را در این میدان مشترک تقویت کرده است. این موضوع، نه‌ فقط خسارت مالی هنگفتی به ایران وارد می‌کند، بلکه جایگاه ژئوپلیتیکی کشور را در بازار انرژی تضعیف می‌کند.

سوم، افت تولید پارس جنوبی که ۷۰ درصد گاز کشور و ۴۵ درصد خوراک پالایشگاه‌ها را تامین می‌کند، زنجیره تامین انرژی را مختل خواهد کرد. قطعی گاز در بخش‌های خانگی و صنعتی، همراه با کاهش تولید بنزین در پالایشگاه ستاره خلیج‌فارس، می‌تواند به نارضایتی عمومی و بحران‌های اجتماعی منجر شود. برآوردها نشان می‌دهد که این افت تولید، سالانه ۳۰ میلیارد دلار خسارت به اقتصاد ایران وارد خواهد کرد.

نقش سوءمدیریت در تشدید بحران

سوءمدیریت در سطح کلان، یکی از عوامل اصلی تشدید این بحران بوده است. عدم وجود یک استراتژی بلندمدت برای توسعه میادین مشترک، همراه با تغییرات مکرر در سیاست‌گذاری‌ها، باعث شده که پروژه فشارافزایی سال‌ها در مرحله مطالعات باقی بماند. علاوه بر این، تمرکز دولت‌ها بر پروژه‌های کوتاه‌مدت با بازده سیاسی، به‌ جای سرمایه‌گذاری در طرح‌های زیرساختی مانند فشارافزایی، اولویت‌های ملی را به حاشیه رانده است.

عدم هماهنگی بین نهادهای مختلف، از وزارت نفت تا شرکت ملی نفت و پیمانکاران نیز به کندی پیشرفت پروژه دامن زده است. برای مثال، امضای قراردادهای اجرایی در اسفند ۱۴۰۲ با شرکت‌هایی مانند مپنا و پتروپارس، با وجود تبلیغات گسترده، هنوز به مرحله عملیاتی نرسیده است. این تاخیرها در حالی که قطر با سرعت پروژه‌های خود را پیش می‌برد، ایران را در موقعیت ضعف قرار داده است.

عزمی ملی برای جبران تاخیر

برای جبران این تاخیرها، نیاز به یک عزم ملی و تغییر رویکرد در مدیریت پروژه وجود دارد. نخست، دولت باید با تخصیص بودجه مشخص و جذب سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی، تامین مالی پروژه را تسریع کند. استفاده از منابع صندوق توسعه ملی یا انتشار اوراق مشارکت با تضمین سود ارزی می‌تواند بخشی از این نیاز را برآورده کند. 

دوم، تقویت توان داخلی از طریق حمایت از شرکت‌های دانش‌بنیان و همکاری با دانشگاه‌ها، می‌تواند وابستگی به فناوری خارجی را کاهش دهد. تجربه ساخت سکوهای فشارافزایی توسط مپنا نشان می‌دهد که این ظرفیت وجود دارد اما نیازمند سرمایه‌گذاری و برنامه‌ریزی منسجم است. 

سوم، شفافیت در قراردادها و اطلاع‌رسانی منظم درباره پیشرفت پروژه، اعتماد عمومی و سرمایه‌گذاران را جلب خواهد کرد. عدم انتشار جزئیات قرارداد ۲۰ میلیارد دلاری، شائبه‌هایی درباره فساد یا ناکارآمدی ایجاد کرده که باید برطرف شود.

ضرورت اقدام فوری برای نجات پارس جنوبی

تعلل دولت‌ها در اجرای پروژه فشارافزایی پارس جنوبی، نتیجه ترکیبی از بی‌توجهی، سوءمدیریت و محدودیت‌های خارجی بوده است. این تاخیرها، نه‌ فقط میزان برداشت گاز ایران را کاهش داده، بلکه منافع ملی کشور را با تهدیدی جدی مواجه کرده است. افت تولید پارس جنوبی، مهاجرت گاز به سمت قطر و خسارت‌های اقتصادی ۳۰ میلیارد دلاری، فقط بخشی از پیامدهای این اهمال‌کاری است. اکنون، در حالی که تنها دو سال تا رسیدن فشار مخزن به سطح بحرانی باقی مانده، دولت چهاردهم باید با شتاب و شفافیت، این پروژه را به سرانجام برساند. 

ارسال نظرات