۳۱/خرداد/۱۴۰۴ | ۰۹:۰۰
بازار بورس تا اطلاع ثانوی تعطیل است مدنی زاده وزیر اقتصاد دولت چهاردهم شد نمایندگان موافق و مخالف وزیر پیشنهادی اقتصاد چه گفتند؟ دستور کار صحن علنی مجلس در هفته جاری نماینده مجلس: وزیر پیشنهادی اقتصاد برای اصلاحات حوزه انرژی راهکار عملیاتی دارد توضیحات جدید مهاجرانی درباره رفع ناترازی‌ها و تصویب واردات خودرو نمایندگان شأن و جایگاه بی‌نظیر و وزین مجلس را حفظ کنند تاکید رئیس‌جمهور بر حمایت دولت از نوآوری و تولید دستگاه‌های اجرایی با بخشنامه‌های سلیقه‌ای مانع اجرای قانون می‌شوند تامین مالی پروژه‌ها نباید فقط بانک‌محور باشد پاسخ مجمع تشخیص مصلحت نظام به ابهامات مطرح‌شده درباره تصویب پالرمو مخالفت مجلس با درخواست مجدد دولت درباره کاهش مالیات دارو و نهاده‌های دامی و کشاورزی وزیر جهاد کشاورزی: مجلس باید درباره نرخ نهایی مالیات تصمیم بگیرد نامه معرفی وزیر پیشنهادی اقتصاد در مجلس اعلام وصول شد بررسی عملکرد بانک سامان در اجرای قانون جهش تولید مسکن
محمدطاهر رحیمی، سیاست‌پژوه اقتصادی

چرا عربستان از حیث اقتصادی و سیاسی محتاج ایران است؟

در میانه تنش‌های منطقه‌ای و تشدید درگیری‌ها در غزه، سفر نماینده ویژه پادشاه عربستان سعودی به تهران و دیدار وی با رهبر انقلاب، نقطه عطفی در روابط دو رقیب سنتی خلیج فارس رقم زد. این تحول دیپلماتیک، در ادامه مسیر آغاز شده از توافق پکن، نشان‌دهنده چرخش راهبردی عربستان از تقابل به تعامل با ایران است؛ تغییری که ریشه‌های آن را نه‌ فقط در تحولات سیاسی، بلکه باید در معادلات اقتصادی و وابستگی عمیق سعودی‌ها به امنیت صادرات نفت جست‌وجو کرد.
چرا عربستان از حیث اقتصادی و سیاسی محتاج ایران است؟
کد خبر:۲۵۶۲۳

اقتصاد معاصر-محمدطاهر رحیمی، سیاست‌پژوه اقتصادی: کمتر کسی در سال‌های اخیر پیش‌بینی می‌کرد که عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران، دو رقیب سنتی منطقه خلیج فارس، به مرحله‌ای از روابط برسند که نماینده ویژه پادشاه عربستان در تهران با رهبر انقلاب ملاقات کند اما این دقیقا همان اتفاقی است که در سال ۲۰۲۵ میلادی شاهد آن بودیم.

از زمان توافق پکن تا سفر وزیر دفاع عربستان سعودی به عنوان نماینده ویژه پادشاه این کشور برای دیدار با رهبر معظم انقلاب، مسیری طی شده که نه فقط برای دو کشور، بلکه برای کل منطقه خاورمیانه حائز اهمیت است. 

این سفر در شرایطی انجام شد که منطقه در اوج جنگ منطقه‌ای قرار داشت. جنگ غزه در اوج خود بود، تهدیدات نظامی آمریکا علیه ایران همچنان ادامه داشت و فضای عمومی منطقه بیش از هر زمان دیگری متشنج به نظر می‌رسید. با وجود این همه، پیام‌های دوستی سعودی‌ها برای ایران قطع نشد. عربستان نه فقط از هر تنشی با ایران پرهیز کرد، بلکه حتی از زمینه‌های بروز تنش نیز دوری می‌کرد. 

این رویکرد جدید عربستان، دست دوستی ویژه‌ای است که این کشور به سمت ایران دراز کرده اما این دست دراز شده نه از روی احساس، بلکه از روی محاسبات دقیق اقتصادی و سیاسی است. دلالت‌های این تحول در روابط، ریشه در شرایط اقتصادی خاص عربستان و وابستگی مطلق این کشور به صادرات نفت دارد. در واقع، عربستان در موقعیتی قرار گرفته که نیاز مبرمی به تضمین امنیت صادرات نفت خود دارد و این نیاز آن را وادار به بازنگری بنیادین در سیاست خارجی‌اش کرده است. 

پیام‌های دوستانه عربستان، پرهیز از هرگونه تنش در شرایط بحرانی منطقه و در نهایت ارسال نماینده ویژه پادشاه به تهران، همگی نشان‌دهنده این واقعیت است که ریاض تصمیم قاطعی برای نزدیک شدن به تهران گرفته است. این تصمیم نه فقط بر اساس ملاحظات سیاسی، بلکه براساس ضرورت‌های اقتصادی و امنیتی عمیق گرفته شده که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت. 

اقتصاد عربستان؛ وابستگی خطرناک به طلای سیاه 

شرایط اقتصادی عربستان سعودی در سال‌های اخیر، تصویری از وابستگی مطلق به یک منبع درآمد ارائه می‌دهد که حتی برای کشورهای نفتی نیز غیرعادی محسوب می‌شود. این کشور به گونه‌ای اقتصاد خود را ساختاربندی کرده که شدیدا وابسته به فروش و صادرات نفت است. این وابستگی نه فقط در سطح کلان اقتصادی، بلکه حتی در جزئی‌ترین بخش‌های اقتصاد عربستان قابل مشاهده است. 

گزارش صندوق بین‌المللی پول (IMF)، آمار تکان‌دهنده‌ای را در مورد عربستان منتشر کرده است. بودجه عربستان سعودی با نفت کمتر از ۹۰ دلار دچار کسری می‌شود. این یعنی اگر قیمت نفت زیر این سطح قرار گیرد، کل ساختار مالی دولت عربستان با مشکل جدی مواجه می‌شود. این آستانه ۹۰ دلاری نقطه عطف حیاتی برای اقتصاد سعودی محسوب می‌شود و تبعات جدی برای ساختار اقتصادی این کشور به همراه خواهد داشت. 

برای درک عمق این وابستگی، مقایسه‌ای با ایران می‌تواند روشنگر باشد. عربستان با جمعیتی حدود یک‌سوم ایران و تولید نفتی حدود ۳ برابر ایران، باز هم بودجه‌اش با نفت کمتر از ۹۰ دلار دچار کسری می‌شود. این آمار نشان می‌دهد که اقتصاد عربستان نه فقط بر پایه نفت بنا شده، بلکه به گونه‌ای ساختاربندی شده که هیچ بخش دیگری از اقتصاد قابلیت جایگزینی درآمدهای نفتی را ندارد. 

در واقع، عربستان در طول دهه‌های گذشته، به جای سرمایه‌گذاری در تنوع‌بخشی اقتصاد، عمده تمرکز خود را بر استخراج و فروش نفت قرار داده است. این استراتژی در دوران قیمت‌های بالای نفت سودآور بود اما اکنون که بازارهای جهانی انرژی در حال تحول هستند و قیمت نفت دچار نوسانات شدیدی شده، عربستان خود را در موقعیت بسیار آسیب‌پذیری می‌یابد. 

نتیجه این وابستگی مطلق آن است که سعودی‌ها به شدت وابسته به صادرات نفت بالا و همچنین امنیت این صادرات نفتی هستند. برای آنها، هر تهدیدی علیه صادرات نفت، به معنای تهدید علیه کل ساختار اقتصادی و اجتماعی کشور است. این وضعیت، عربستان را در موقعیتی قرار داده که باید به هر قیمتی امنیت مسیرهای صادرات نفت خود را تضمین کند. 

جریانات ارزی عربستان؛ از ثبات به بی ثباتی 

یکی از عجایب اقتصادی عربستان در دهه‌های گذشته، حفظ ثبات نرخ ارز و جلوگیری از تقلبات شدید در قیمت ریال سعودی بوده است. این کشور مدت طولانی است که با فروش هنگفت نفت و تولید روزانه حدود ۱۰ میلیون بشکه نفت خام و صادرات گسترده، جریان ارزی پایداری از محل خام فروشی جذب کرده است. از همین طریق، عربستان توانسته قیمت دلار و نرخ ارز را در کشورش در دوره زمانی طولانی ثابت نگه دارد و اقتصاد خود را از تلاطمات ارزی در امان نگه دارد. 

اما در چند فصل اخیر، این تصویر ایده آل شروع به تغییر کرده است. حساب جاری عربستان دچار کسری فصلی حدود ۱۰ میلیارد دلاری شده است. این رقم ممکن است در ابتدا چندان نگران‌کننده به نظر نرسد اما در واقع نشان‌دهنده تحول بنیادینی در ساختار اقتصادی عربستان است. این کسری به آن معناست که صادرات هنگفت نفتی و همچنین صادرات غیر نفتی عربستانی‌ها دیگر نمی‌تواند همه ارز مورد نیاز برای واردات کالا و خدمات سعودی‌ها را پوشش دهد. 

چرا عربستان از حیث اقتصادی و سیاسی محتاج ایران است؟

نتیجه این وضعیت آن است که سعودی‌ها مجبورند از ذخایر ارزی‌شان استفاده کنند تا کسری حساب جاری خود را پوشش دهند. این تغییر ساختاری، نشان‌دهنده ورود عربستان به مرحله جدیدی از چرخه اقتصادی است که در آن، درآمدهای نفتی دیگر برای پوشش کل نیازهای اقتصادی کشور کافی نیست. 

علت اصلی این وضعیت، آن است که سعودی‌ها مجبور شده‌اند تا همه چیز را وارد کنند. از مصالح ساختمانی برای پروژه‌های عمرانی و توسعه‌ای‌شان گرفته تا حتی کارگر و مهندس و معمار و پیمانکار، همه باید از خارج وارد شوند. این وضعیت ناشی از عقب‌ماندگی صنعتی عربستان است که با وجود دهه‌ها درآمد هنگفت نفتی، هنوز تولید صنعتی قابل توجهی ندارد و متخصص نیز در حوزه‌های صنعتی و اقتصادی بسیار کم دارد. 

در واقع، عربستان در طول دهه‌های گذشته، به جای سرمایه‌گذاری در ایجاد ظرفیت‌های تولیدی داخلی، ترجیح داده با پول نفت، کالاها و خدمات مورد نیاز خود را از خارج تامین کند. این سیاست در دوران درآمدهای بالای نفتی مشکل خاصی ایجاد نمی کرد اما اکنون که درآمدها کاهش نسبی پیدا کرده، مشکلات جدی ایجاد کرده است. 

از سوی دیگر، همین تثبیت ارزی دهه‌های اخیر در عربستان، فرصتی برای این کشور ایجاد کرده تا طی یک دهه اخیر، حساب سرمایه غیرمقیم خود را باز کند. یعنی از محل جذب سپرده و نقود ارزی، فروش سهام و اوراق ارزی و سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی، ارز وارد کشورشان کرده‌اند. از این طریق، آنها توانسته‌اند تا این چند فصل اخیر کسری حساب جاری‌شان را پوشش دهند و جلوی بحران فوری اقتصادی را بگیرند. 

چرا عربستان از حیث اقتصادی و سیاسی محتاج ایران است؟

اما این راه حل موقتی است. سرمایه‌های خارجی زمانی در کشور باقی می‌مانند که اطمینان به ثبات سیاسی و اقتصادی وجود داشته باشد. اگر این اطمینان زیر سوال برود، این سرمایه‌ها به سرعت کشور را ترک خواهند کرد و عربستان با بحران ارزی جدی مواجه خواهد شد. 

وابستگی عربستان به امنیت صادرات نفت؛ معادله بقا 

با در نظرگیری شرایط اقتصادی عربستان که در بخش‌های قبلی تشریح شد، بسیار واضح می‌شود که چرا سعودی‌ها اکنون مشتری دست به نقد تامین امنیت صادرات نفت شده‌اند. این وابستگی مخصوصا در مورد دو مسیر حیاتی صادرات نفت آنها اهمیت دارد. تنگه هرمز که تحت تسلط ایران است و دریای سرخ که تحت تسلط انصارالله یمن قرار دارد. 

تنگه هرمز یکی از حیاتی‌ترین آبراه‌های جهان محسوب می‌شود که بیش از ۲۰ درصد از نفت جهان و حدود ۴۰ درصد از گاز طبیعی مایع جهان از آن عبور می‌کند. برای عربستان که بخش عمده نفت خود را از این مسیر صادر می‌کند، کنترل ایران بر این آبراه بحرانی، به معنای کنترل بر شریان حیاتی اقتصاد عربستان است. اگر امنیت صادرات نفت عربستان از این مسیر به خطر بیفتد، عواقب فاجعه باری برای اقتصاد سعودی خواهد داشت که از جمله آن کسری‌های بزرگ در تراز ارزی عربستان و در نتیجه جهش نرخ ارز بعد از مدت‌ها تثبیت است.

دریای سرخ نیز مسیر دیگری است که اهمیت فزاینده‌ای برای صادرات انرژی منطقه پیدا کرده است. کنترل انصارالله یمن بر بخش‌هایی از این آبراه و همچنین قابلیت‌های نظامی این گروه در مختل کردن عبور کشتی‌ها، خطر دیگری برای صادرات نفت عربستان محسوب می‌شود. وقایع اخیر در دریای سرخ و حملات انصارالله به کشتی‌های تجاری، نشان داده که این خطر واقعی و فوری است. 

در چنین شرایطی، اگر امنیت صادرات نفت عربستان به خطر بیفتد، این کشور طبیعتا دچار کسری‌های بسیار بزرگی در تراز پرداخت‌هایش خواهد شد. جریان ارزی در عربستان مختل می‌شود و نرخ ارز در این کشور در معرض جهش قرار می‌گیرد. در چنین سناریویی، سپرده‌ها و نقود ارزی و سرمایه‌های خارجی که طی سال‌های اخیر وارد عربستان شده، به سرعت فراری می‌شوند. 

این فرار سرمایه یعنی اینکه یک‌باره حجم چند صد میلیارد دلاری ارز از عربستان تقاضای خروج پیدا می‌کند. چنین وضعیتی کل ساختار سیاسی-اقتصادی عربستان را در معرض بزرگترین ریسک تاریخی خودش قرار می‌دهد. در واقع، برای عربستان، تهدید علیه امنیت صادرات نفت، تهدید علیه بقای نظام سیاسی و اجتماعی کشور است. 

این درک از ریسک سیستمیک، عربستان را وادار کرده تا نگاه جدیدی به روابط با ایران و انصارالله یمن داشته باشد. دیگر برای سعودی‌ها مقرون به صرفه نیست که در تقابل با کشورهایی باشند که قابلیت مختل کردن صادرات نفت آنها را دارند. از این‌رو، آنها ترجیح داده‌اند تا به جای تقابل، مسیر مذاکره و همکاری را در پیش بگیرند. 

این تغییر رویکرد، به معنای پذیرش این واقعیت از سوی عربستان است که امنیت اقتصادی این کشور به امنیت منطقه و روابط خوب با همسایگان گره خورده است و نمی‌توان در دنیای امروز، با تکیه بر حمایت قدرت‌های خارجی، امنیت ملی را تضمین کرد. 

لزوم تعریف بازی برد-برد از طرف ایران؛ بهره گیری از فرصت استراتژیک 

حالا که عربستان مشتری دست به نقد امنیت صادرات نفت شده، فرصت استراتژیک بزرگی برای ایران ایجاد شده است. ایران باید از این وضعیت به بهترین نحو استفاده کند و اجرای توافق پکن مبنی بر تامین امنیت صادرات نفت را مشروط به تامین امنیت صادرات نفت ایران از هر جهت اعم از صادرات آزادانه، وصول ارزی و بدون تحریم بکند. 

شرایط کنونی، فرصتی بی نظیر برای ایران فراهم کرده تا قدرت چانه‌زنی خود را در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی به شدت افزایش دهد. ایران در موقعیتی است که می‌تواند امنیت انرژی منطقه را تضمین کند و این موقعیت باید به عنوان اهرمی برای رفع موانع پیش روی اقتصاد ایران استفاده شود. 

از سوی دیگر، آمریکا نیز در شرایط خاصی قرار دارد که این فرصت را برای ایران دوچندان می‌کند. آمریکا در شرایط جنگ تعرفه‌ای با چین و دیگر رقبای اقتصادی خود قرار دارد که فشار هزینه سنگینی را بر تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان در آمریکا تحمیل می‌کند. در چنین شرایطی، آمریکا شدیدا دنبال تضمین امنیت صادرات نفت و تضمین سطح عرضه فعلی نفت است. 

ترامپ که مجددا قدرت را در دست گرفته، به همین دلیل به منطقه سراسیمه سفر کرد تا امنیت عرضه انرژی را تامین کند. هدف او این است که جلوی جهش قیمت نفت را بگیرد و مانع از آن شود که اقتصاد آمریکا بحرانی مشابه بحران ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳ را تجربه کند. در آن دوران، آمریکا با تورم ۵ برابری و ریسک فروپاشی مالی مواجه شد که اقتصاد این کشور را به شدت متزلزل کرد. 

استراتژی ترامپ این است که با ثبات نگه داشتن قیمت نفت، بخش مهمی از اثرات منفی جنگ تعرفه‌ای را خنثی کند. بنابراین، حتی آمریکا نیز در این مرحله منافعی در ثبات بازار انرژی دارد که مانع از تقابل شدید با ایران می‌شود. 

در این شرایط، ایران به راحتی می‌تواند امنیت صادرات نفت منطقه را در ازای امنیت صادرات نفت خودش مدیریت کند. این معامله به آمریکا و عربستان امنیت عرضه انرژی می‌دهد و در عوض، ایران امنیت اقتصادی خود را تضمین می‌کند. 

با چنین استراتژی‌ای، ایران می‌تواند قدرت چانه‌زنی خودش در مذاکرات مختلف را شدیدا افزایش دهد. دیگر ایران در موقعیت کشوری که تحت فشار است قرار ندارد، بلکه در موقعیت کشوری است که خدمات ضروری به منطقه و جهان ارائه می‌دهد. این تغییر موقعیت، می‌تواند مذاکرات را به حالت انتفاع اقتصادی روزافزون برای ایران تبدیل کند. همچنین، این استراتژی به ایران امکان می‌دهد تا روابط خود با دیگر کشورهای منطقه را نیز بهبود بخشد. وقتی ایران به عنوان تضمین‌کننده امنیت انرژی منطقه شناخته شود، دیگر کشورهای عرب خلیج فارس نیز ترجیح خواهند داد تا روابط سازنده‌ای با ایران داشته باشند. 

در نتیجه، فرصت کنونی برای ایران فراتر از یک پیروزی دیپلماتیک است. این فرصت می‌تواند آغازگر تحولی بنیادین در موقعیت ژئوپلیتیک ایران در منطقه و جهان باشد. با مدیریت هوشمندانه این فرصت، ایران می‌تواند از وضعیت یک کشور تحت تحریم به وضعیت یک قدرت منطقه‌ای موثر و سازنده تغییر جایگاه دهد که نقش کلیدی در امنیت و ثبات منطقه ایفا می‌کند.

ارسال نظرات