
مسیر ترامپ آتش روابط مسکو-باکو را شعلهور میکند؟

به گزارش خبرنگار اقتصاد معاصر؛ بدون تردید ۸ آگوست نقطه عطف مهمی برای ایران، قفقاز و حتی جهان محسوب میشود که بر اساس آن، دو کشور جمهوری آذربایجان و ارمنستان توافقنامه صلح را با میانجیگری واشنگتن و دونالد ترامپ امضا میکنند. اما مهمترین جنبه آن، توافق دو کشور بر سر کریدور زنگزور یا «مسیر ترامپ» است که با حضور شرکت آمریکایی اجرایی خواهد شد. این امر میتواند پیامدهای مهمی برای منطقه و جهان داشته باشد که بدون تردید واکنش دیگر بازیگران بزرگ مانند روسیه، چین و ایران را درپی داشته باشد.
براساس توافق روز گذشته در واشنگتن، مسیر ترامپ برای ۹۹ سال به شرکت آمریکایی واگذار میشود که عمدتا برای انتقال نفت، گاز و مواد معدنی طراحی شده است. حتی روز قبل از آن، رسانههای باکو از ایجاد کارگروه راهبردی با واشنگتن خبر دادند که سه حوزه مهم را پوشش خواهد داد؛ ابتدا اتصال منطقهای که شامل انرژی، تجارت و ترانزیت میشود، دوم سرمایهگذاری اقتصادی که شامل هوش مصنوعی و زیرساختهای دیجیتال میشود و سوم نیز همکاری امنیتی که شامل فروش صنایع دفاعی و همکاری در مبارزه با تروریسم است.
در واقع، همه تحولات عمدهای که در حال حاضر در قفقاز جنوبی در حال وقوع است، به رقابت گستردهتر بر سر معماری لجستیکی آینده اوراسیا گره خورده است. کنترل بر این کریدورها نه فقط نشاندهنده رونق اقتصادی، بلکه نفوذ سیاسی گسترده نیز است. از همینرو ورود ایالات متحده به حیاط خلوط مسکو میتواند رابطه آن با باکو و ایروان را متشنج کند، به طوری که نشانههای آن در ماههای گذشته نیز مشهود بود.
این عزم سیاسی باکو در سطح اظهارات باقی نمانده، بلکه به عنوان بُعدی جدید در راهبرد چندبُعدی سیاست خارجی آذربایجان نمود یافته است. باکو از طریق ابتکارات خود در بخش انرژی، سیاست خارجی را اجرا کرده که مبتنی بر پایداری اقتصادی است. نقشه راه جدیدی که با اوکراین در زمینه تولید، ذخیرهسازی و حمل و نقل گاز طبیعی امضا شده، نقش آذربایجان را در امنیت انرژی اروپا تقویت کرده است. این دیپلماسی جدید انرژی که به ویژه از طریق کریدور میانی شکل گرفته است، فضای مانور ژئواکونومیک باکو را گسترش داده و انحصار انرژی منطقهای مسکو را به طور قابل توجهی تضعیف کرده است. آغاز صادرات گاز باکو به سوریه را میتوان در این راستا توضیح داد.
بدون تردید منافع تعدادی از بازیگران کلیدی در زنگزور در هم تنیده شده است. آذربایجان که در سالهای ۱۹۲۰، ۱۹۹۳ و ۲۰۲۰ نتوانست از نظر نظامی کنترل زنگزور را به دست گیرد و در نتیجه راه ترکیه به آسیای مرکزی را بگشاید، به هر طریقی به دنبال ایجاد کریدور زنگزور است و روی اتحاد با ترکیه، بریتانیا، اسرائیل و ایالات متحده حساب میکند.
به نظر میرسد الهام علیاف باور دارد که باکو هر آنچه را که ممکن بوده از روسیه دریافت کرده (میلیاردها دلار قراردادهای تسلیحاتی، امتیاز اصلی در قرهباغ، تجارت، ترانزیت و غیره) و اکنون آینده آذربایجان در گرو گسترش روابط ترکیه و غرب است. علیاف از نقش اتصال غرب و ترکیه به آسیای مرکزی دست نخواهد کشید. از همینرو، میتوان سیاست باکو در قبال کریدورهای دیگر را رمزگشایی کرد، برای نمونه این کشور از کریدور شمال-جنوب که روسیه را از طریق ایران به خلیج فارس و اقیانوس هند متصل و در عین حال وابستگی مسکو به تنگههای دریای سیاه ترکیه را کاهش میدهد، حمایت نمیکند. به باور کارشناسان، احتمالا این استراتژی ژئوپلیتیکی دلیل پنهان تشدید روابط آذربایجان و روسیه است.
مسیر فعلی، ظرفیت آذربایجان را برای تبدیل شدن به یک مرکز قدرت مستقیم در قفقاز جنوبی افزایش میدهد. فرسایش ظرفیت میانجیگری سنتی روسیه، به ویژه حذف آن از مذاکرات آذربایجان-ارمنستان، باکو را به عنوان بازیگر اصلی صلح در منطقه قرار خواهد داد. یکی دیگر از پیامدهای کلیدی این تحول، توانایی آذربایجان برای به دست آوردن موقعیتی برتر در روابط خود با غرب خواهد بود.
از سوی دیگر، اقدامات اخیر دولت ارمنستان و نزدیکی به غرب به مذاق مسکو خوش نیامده و حتی انتقادات داخلی از پاشینیان را افزایش داده است. برخی از منتقدان باور دارند که توافق واشنگتن با میانجیگری آمریکا، چیزی جز تسلیم کامل نیست که خواستههای آذربایجان و ترکیه پس از جنگ ۲۰۲۰ را تثبیت میکند. برای نمونه، باکو به دنبال تغییراتی در قانون اساسی ارمنستان و امتیازات دیگر است یا مسائل کلیدی مانند اسرای جنگی و آوارگان ارمنی همچنان حل نشده باقی ماندهاند.
در واقع، مقامات ارمنی که برای حفظ قدرت خود هستند، این امر را به عنوان «پیشرفت» جلوه میدهند که در واقع، تسلیم کامل منافع ملی است. حتی برخی از کارشناسان ارمنی پا را فراتر گذاشته و کریدور زنگزور را برابر با نابودی ارمنستان میدانند. مسکو که زمانی کارگزار امنیتی اصلی در منطقه بود، اکنون شاهد کاهش نفوذ خود بوده و همچنین اهرم اقتصادی آن نیز تحت تحریمها و فشارهای زمان جنگ در حال فرسایش است.
ارمنستان و آذربایجان دسترسی اقتصادی و تعامل با غرب را بر برتری سنتی مسکو در اولویت قرار دادهاند. واشنگتن و بروکسل با ورود قفقاز جنوبی به یک پیکربندی منطقهای جدید که در آن نفوذ روسیه به طور فزایندهای روبه کاهش است، از نزدیک نظارهگر رویدادها هستند. تفاهم سهجانبه دیشب، نشاندهنده یک تغییر چشمگیر است و اینکه دو دهه پیش، چنین مسیر استراتژیکی نیاز به تایید کرملین داشت اما اکنون، با وجود مخالفت مسکو به مسیر خود ادامه میدهد که نقطه عطفی تاریخی در روند ژئوپلیتیکی منطقه خواهد بود.
با این وجود و به باور برخی کارشناسان، مسکو این بلندپروازی باکو و ورود ایالات متحده در قفقاز را تحمل نخواهد کرد. برای نمونه، مسکو نزدیکی بالقوه بین علیاف و زلنسکی را تحریکامیز دانسته و آذربایجان را به تحریک اوکراین متهم کرده است، به طوری که اخیرا مقامات اوکراینی تایید کردند که منشا حمله به تاسیسات صادرات گاز جمهوری آذربایجان به اوکراین از روسیه بوده است.
در دوره آینده، به نظر میرسد بحران آذربایجان و روسیه احتمالا عمیقتر شود. تمایل راهبردی آذربایجان برای تنوع بخشیدن به صادرات انرژی خود و تسریع ادغام با غرب از طریق کریدور زنگزور، نفوذ مسکو بر قفقاز جنوبی را بیش از پیش تضعیف خواهد کرد. تقویت نقش آذربایجان در کریدور میانی و دسترسی مستقیم آن به بازار انرژی اروپا از طریق اوکراین، نتایجی را به همراه خواهد داشت که ابزارهای فشار اقتصادی و ژئوپلیتیکی روسیه را خنثی میکند. بر این اساس، احتمالا مسکو به دنبال تشدید مکانیسمهای فشار خود بر باکو خواهد بود. در واقع، با به حاشیه راندن مسکو در قفقاز، بعید است که این کریدور را بپذیرد. از نظر تاریخی، مسکو نقش خود را از طریق نیروهای حافظ صلح و نظارت بر ترانزیت منطقهای تضمین کرده است.