شفافیتِ شیوه هزینهکرد درآمد، گام بعدیِ مصوبه بنزینی دولت باشد
اقتصاد معاصر-مینا جعفری، کارشناس اقتصادی: بحث چندنرخی شدن بنزین و سهمیهبندی آن این روزها به یکی از داغترین موضوعات اقتصادی کشور تبدیل شده است. موضوعی که نگاه صرفا احساسی به این مساله نمیتواند راهگشا باشد و باید با رویکردی تحلیلی و واقعبینانه به آن نگریست.
سالیان سال است که قیمت بنزین در ایران به شدت زیر قیمت واقعی خود نگه داشته شده است. این سیاست که در نگاه اول به نفع مردم به نظر میرسد، در عمل مشکلات عمیقی را به وجود آورده است. قاچاق سوخت به کشورهای همسایه به یک صنعت پرسود تبدیل شده، پالایشگاهها تحت فشار تولیدِ بیش از ظرفیت هستند و مصرف سرانه بنزین در کشور به مراتب بالاتر از استانداردهای جهانی است.
از سوی دیگر، یارانه بنزین ارزان به همه -از ثروتمندترین تا فقیرترین- یعنی پول مردم صرف یارانه کسانی میشود که واقعا به آن نیازی ندارند. گرانتر شدن بنزین میتواند انگیزه قاچاق را کاهش دهد، مصرف را بهینه کند و درآمدهایی برای دولت فراهم آورد که میتواند صرف توسعه حملونقل عمومی و حمایت واقعی از اقشار آسیبپذیر شود. همچنین از منظر زیستمحیطی، کاهش مصرف سوخت میتواند کیفیت هوای کلانشهرهای ما را بهبود بخشد.
با این حال، نمیتوان از نگرانیهای مردم چشم پوشید. تجربه آبانماه ۱۳۹۸ هنوز در ذهنها تازه است. افزایش ناگهانی قیمت بنزین موج تورمی قابل توجهی را پس از آن، به همراه داشت. هزینه حملونقل افزایش یافت، قیمت کالاها و خدمات بالا رفت و در نهایت قدرت خرید مردم، به ویژه طبقه متوسط و اقشار کمدرآمد، کاهش یافت.
شوک تورمی ناشی از افزایش قیمت بنزین میتواند به سرعت به تمام بخشهای اقتصاد سرایت کند. از قیمت نان و میوه گرفته تا کرایه تاکسی و هزینه حمل کالا، همه چیز تحت تاثیر قرار میگیرد. این در حالی است که بسیاری از خانوارهای ایرانی هماکنون تحت فشار تورم بالا و کاهش درآمد واقعی خود هستند و افزودن بار جدیدی بر دوش آنها بدون پشتوانه حمایتی کافی، میتواند وضعیت را وخیمتر کند.
علاوه بر این، یکی از بزرگترین نگرانیها عدم شفافیت در استفاده از درآمدهای حاصل از افزایش قیمت بنزین است. مردم میخواهند بدانند پولی که از جیب آنها خارج میشود، به کجا میرود؟ آیا واقعا صرف بهبود حملونقل عمومی میشود؟ آیا یارانهها به دست نیازمندان واقعی میرسد؟ بیاعتمادی عمومی ناشی از تجربههای گذشته، یکی از موانع جدی اجرای این سیاست است.
با وجود تمام چالشها، اگر این سیاست با برنامهریزی دقیق و شفافیت کامل اجرا شود، میتواند فرصتهای مهمی را فراهم کند. این فرصت است برای اینکه یارانهها را واقعا هدفمند کنیم و به جای پرداخت یارانه به همه، منابع را به سمت کسانی هدایت کنیم که واقعا به آن نیاز دارند. میتوانیم سرمایهگذاری جدی در حملونقل عمومی انجام دهیم تا مردم جایگزین مناسبی برای استفاده از خودروی شخصی داشته باشند و به سمت استفاده از انرژیهای پاک و خودروهای برقی حرکت کنیم.
در اجرای این سیاست باید با رویکردی هوشمند و مرحله به مرحله پیش برویم. اول از همه، شفافیت کامل ضروری است و مردم باید بدانند چه مقدار درآمد از این طریق حاصل میشود و دقیقا به چه مواردی اختصاص مییابد. باید گزارشهای دورهای منتشر شود و مجلس و نهادهای نظارتی نقش فعالی در کنترل مصرف این منابع داشته باشند.
دوم، یارانه هدفمند باید قبل از اجرای سیاست و با مبلغی کافی به دست اقشار آسیبپذیر برسد تا مردم احساس نکنند که در یک شب قدرت خرید آنها کاهش یافته و هیچ حمایتی در کار نیست.
سوم، این درآمد باید به طور همزمان در حملونقل عمومی سرمایهگذاری شود و کاهش چشمگیر نرخ بلیت، افزایش ناوگان، بهبود کیفیت خدمات و گسترش شبکه مترو و اتوبوس در اولویت قرار گیرد.
افزایش قیمت بنزین باید تدریجی باشد تا شوک ناگهانی ایجاد نشود. همچنین برای مشاغل حساس مانند کامیونداران، کشاورزان و رانندگان حملونقل عمومی باید معافیتها یا حمایتهای ویژه در نظر گرفته شود و نظارت دقیق بر بازار نیز ضروری است تا از سوءاستفاده برخی فعالان اقتصادی و گرانفروشی جلوگیری شود.
اصلاح قیمت بنزین و چندنرخی کردن آن یک ضرورت اقتصادی است که دیر یا زود باید انجام شود اما شیوه اجرای آن تعیینکننده میزان موفقیت آن خواهد بود، باید با برنامهریزی دقیق، شفافیت کامل، حمایت اجتماعی قوی و کسب اعتماد عمومی پیش رفت.
قطعا زمانی که برای مردم شفاف باشد پول آنها صرف توسعه واقعی شده و زندگیشان بهتر میشود، با طرحهای دولت بیش از پیش، همراهی خواهند کرد. اما اگر شاهد عدم شفافیت، سوءمدیریت و بیتفاوتی به معیشتشان باشند، هیچ سیاستی موفق نخواهد شد.

