
چرا صنعت تولید آمریکا رو به افول رفت؟

به گزارش خبرنگار اقتصاد معاصر به نقل از المیادین؛ وال استریت ژورنال در گزارشی تازه، به ریشههای افول صنعت تولید در آمریکا پرداخته و طرح تعرفهمحور دونالد ترامپ، رئیس جمهور این کشور، برای بازگرداندن شکوه صنعتی گذشته را به چالش کشیده است. به گفته جاستین لاهارت، خبرنگار اقتصادی این روزنامه، سهم اشتغال صنعتی در اقتصاد آمریکا نسبت به دهه ۱۹۵۰ کاهش چشمگیری داشته است. در آن زمان، حدود یکسوم مشاغل بخش خصوصی در حوزه تولید بود اما امروز این رقم به زیر ۱۰ درصد رسیده و فقط ۱۲.۸ میلیون نفر در این بخش مشغول به کارند.
ترامپ با افزایش تعرفههای واردات، تلاش داشت رونق گذشته را به تولید داخلی بازگرداند اما بسیاری از اقتصاددانان نسبت به موفقیت چنین رویکردی تردید دارند. آنها هشدار میدهند که تعرفهها، گرچه ممکن است در ظاهر به نفع تولیدکننده داخلی باشد اما در عمل باعث افزایش قیمتها، کاهش قدرت خرید مردم و افت تقاضا برای کالاها و خدمات میشود.
روزهای طلایی صنعت
برای فهم بهتر دلایل این افول، باید نگاهی به گذشته داشته باشیم. آمریکا در آغاز قرن بیستم، با استفاده از نوآوریهایی مثل قطعات قابل تعویض و تولید انبوه، به یکی از قدرتهای بزرگ تولیدی جهان تبدیل شد. پس از جنگ جهانی دوم، در حالی که اقتصاد بسیاری از رقبای صنعتی ویران شده بود، ظرفیت تولید آمریکا با سرعتی بیسابقه رشد کرد. رشد طبقه متوسط و افزایش درآمد خانوارها باعث شد تقاضا برای کالاهایی مانند خودرو و لوازم خانگی بالا برود. این نیاز با تولید داخلی پاسخ داده میشد و اشتغال گستردهای در این حوزه شکل گرفت.
آموزش متوسطه نیز در این دوره گسترش یافت و نیروی کار ماهر و تحصیلکردهای را روانه بازار کرد که خود محرک دیگری برای رشد صنعتی بود.
چرخش از تولید به خدمات
اما از دهه ۱۹۵۰ به بعد، الگوی مصرف تغییر کرد. به تدریج مردم به جای خرید کالاهای بیشتر، به سمت خدمات گرایش پیدا کردند. سوزان هلپر، اقتصاددان در گفتوگو با وال استریت ژورنال گفته است: «وقتی مردم ثروتمند میشوند، فقط تا حدی میتوانند خودرو بخرند؛ از یک جایی به بعد، پولشان را صرف خدمات میکنند.»
در همین دوران، اشتغال در بخشهای خدماتی مثل بانکداری، حقوق، بهداشت و گردشگری افزایش یافت و سهم صنعت از بازار کار کاهش پیدا کرد. از سوی دیگر تولید کالاهای غیربادوام، مانند پوشاک، به مناطق جنوبی آمریکا منتقل شد که هزینه نیروی کار در آنجا کمتر بود. با جهانی شدن اقتصاد، کشورهای در حال توسعه، به ویژه در آسیا و آمریکای لاتینوارد عرصه تولید صنعتی شدند و رفتهرفته بازار آمریکا را در اختیار گرفتند. ابتدا این کالاها شامل اقلام ساده و ارزانقیمت بود اما بعدها حتی کالاهای بادوام هم از این کشورها وارد میشد. در دهه ۱۹۸۰، بسیاری از کارخانههای آمریکایی دیگر توان رقابت نداشتند.
نقطه عطف؛ «شوک چین»
ورود چین به سازمان تجارت جهانی در سال ۲۰۰۱، تحولی عظیم در معادلات جهانی ایجاد کرد. این کشور با نیروی کار ارزان و ظرفیت تولید بالا، به رقیبی جدی برای تولیدکنندگان آمریکایی بدل شد. گوردون هنسن، اقتصاددان دانشگاه هاروارد، این اتفاق را «یک نقطه چرخش واقعی» توصیف کرده و میگوید: «به طور ناگهانی، کشوری با نیروی کار ارزان و تولید بالا وارد میدان شد.»
تا سال ۲۰۰۸، چین از آمریکا در صادرات کالا پیشی گرفت و به بزرگترین صادرکننده جهان تبدیل شد. این تغییر، به ویژه در مناطق صنعتی جنوب و میانه غربی آمریکا، آسیب شدیدی وارد کرد. هنسن به همراه دیوید آتور و دیوید دورن، اصطلاح «شوک چین» را برای توصیف این ضربه به کار بردند؛ شوکی که بسیاری از کارخانهها و جوامع صنعتی را زمینگیر کرد.
اقتصاد امروز؛ خدمات به جای ساخت
امروز آمریکا بیش از هر چیز، اقتصادی خدماتمحور دارد. بخشهایی مثل امور مالی، فناوری اطلاعات و مالکیت فکری، جای صنعت را گرفتهاند. در سال ۲۰۲۳، آمریکا بیش از ۲۴ میلیارد دلار خدمات تبلیغاتی صادر کرده و کل صادرات خدماتش از یک تریلیون دلار گذشته است.
اما این جابهجایی ساختاری هزینههایی هم داشته است. طبق بررسیهای هنسن و انریکو مورتی، در سال ۱۹۸۰ حدود ۴۰ درصد مشاغل پردرآمد در آمریکا صنعتی بودند اما در سال ۲۰۲۱ این سهم به ۲۰ درصد کاهش یافت و در عوض، سهم مشاغل پردرآمد در بخشهایی مانند مالی و حقوقی، از ۸ درصد به ۲۶ درصد افزایش پیدا کرد.
آیا تعرفهها راه نجات هستند؟
طرح ترامپ برای بازگرداندن تولید از طریق تعرفه، شاید در نگاه اول راهحلی ساده و سریع به نظر برسد اما بیشتر اقتصاددانان معتقدند چنین سیاستی بیش از آنکه سود داشته باشد، هزینه ایجاد میکند. تعرفهها باعث میشود قیمتها بالا برود، مصرف کاهش پیدا کند و در نهایت، حتی صنایع داخلی هم آسیب ببینند.
هنسن میگوید: «حتی اگر تعداد مشاغل تولیدی ۳۰ درصد هم افزایش یابد، سهم این بخش در بازار کار فقط به ۱۲ درصد میرسد.»
برخی کارشناسان، مانند سوزان هاوسمن، معتقدند به جای بازگشت به تولید اقلام ارزانقیمتی مثل تیشرت، بهتر است دولت روی تولید کالاهای استراتژیک و فناورانه، مثل نیمهرساناها، سرمایهگذاری کند. این حوزهها نه فقط اشتغالزایی دارند، بلکه از نظر امنیت اقتصادی و نظامی هم اهمیت دارند.
لاهارت در پایان گزارش خود تاکید میکند که حتی اگر سیاستهای تعرفهای در کوتاهمدت به نفع برخی صنایع تمام شود، در بلندمدت نمیتوانند روند صنعتیزدایی اقتصاد آمریکا را متوقف کنند.