محمد طاهر رحیمی، سیاست‌پژوه اقتصادی

اقتصاد سیاسی دوگانه جنگ؛ مذاکره میان ایران و آمریکا

سیاست ایالات متحده آمریکا در قبال ایران در دوران ریاست‌ جمهوری دونالد ترامپ، میان تهدیدات نظامی و پیشنهاد مذاکره، وارد مرحله‌ای از تناقض‌گویی آشکار شد؛ راهبردی که در قالب «فشار حداکثری» معرفی شد اما در عمل، از یک‌سو میز گفت‌وگو را پیشنهاد می‌داد و از سوی دیگر، سایه جنگ را بر سر ایران سنگین می‌کرد.
اقتصاد سیاسی دوگانه جنگ؛ مذاکره میان ایران و آمریکا
کد خبر:۲۵۴۰۳

اقتصاد معاصر-محمد طاهر رحیمی، سیاست‌پژوه اقتصادی: روابط ایران و ایالات متحده آمریکا در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، وارد فازی پیچیده و پر از تناقض شده است. از زمانی که روندهای مذاکراتی میان دو کشور آغاز گردید، سیاست خارجی ترامپ در قبال جمهوری اسلامی ایران به‌ طور آشکاری تبدیل به یک استراتژی دوگانه و متناقض شده که از یک‌سو بر ضرورت گفت‌وگو و مذاکره تاکید می‌ورزد و از سوی دیگر، تهدیدات صریح و مداوم نظامی را در دستور کار قرار داده است.

این رویکرد دوپهلو که توسط مقامات آمریکایی به‌ عنوان سیاست «فشار حداکثری» معرفی می‌شود، در عمل شامل پیشنهاد میز مذاکره همراه با تهدید مستقیم به حمله نظامی در صورت ناکامی مذاکرات است. این موضع‌گیری، سوالات اساسی را درباره ماهیت واقعی اهداف واشنگتن و جدیت تهدیدات مطرح شده مطرح می‌کند.

در این گزارش، قصد داریم با تحلیل دقیق وضعیت اقتصادی ایالات متحده آمریکا و بررسی توانمندی‌های مالی و اقتصادی این کشور برای ورود به یک درگیری نظامی جدید، میزان جدیت و عملی بودن تهدیدات مطرح شده را ارزیابی کنیم. هدف اصلی این تحلیل، تشخیص این مساله است که آیا تهدیدات نظامی ترامپ علیه ایران، بر اساس توانایی‌های واقعی اقتصادی و نظامی آمریکا استوار است یا صرفا ابزاری تاکتیکی برای تضعیف موضع مذاکراتی جمهوری اسلامی ایران محسوب می‌شود. 

دوراهی ترامپ 

ترامپ صریحا بیان کرده که «ایران دو راه بیشتر ندارد یا انهدام مسالمت آمیز و یا انفجار خشونت آمیز تاسیسات هسته‌ای»، در واقع مقصود او از انهدام مسالمت آمیز توقف و از مدار خارج شدن همه تاسیسات غنی‌سازی ایران است و انفجار خشونت آمیز هم علنا تکرار تهدید نظامی علیه ایران است. تهدیدات ترامپ، نه فقط در سطح بیانیه‌ها، بلکه در عمل نیز نمود پیدا کرد. ایالات متحده با انتقال تجهیزات و ادوات نظامی سنگین به منطقه، از جمله به جزیره گارسیا و سایر پایگاه‌های نظامی در نزدیکی ایران، این پیام را به جامعه جهانی رساند که در صورت شکست مذاکرات، درگیری نظامی با ایران ممکن است. 

عبرت لیبی و عاقبت آن 

در این میان یکی از قابل تامل‌ترین و بی پرده‌ترین مواضع را نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، بنیامین نتانیاهو داشت که رسما خواستار اتخاذ رویکردی مشابه مدل لیبی در قبال ایران شد. این مدل به این معناست که ایران باید همه تجهیزات هسته‌ای خود را از بین ببرد و تمامی دارایی‌های هسته‌ای خود را به خارج از کشور منتقل کند. 

مدل لیبی فقط به معنای از بین بردن دارایی‌های هسته‌ای ایران نیست، بلکه به این معناست که ایران باید یکی از اصلی‌ترین منابع قدرت آفرین راهبردی خود و یکی از مهمترین ریشه‌های قدرت بازدارندگی خود را از دست بدهد و بدهیتا مانند لیبی در نهایت در معرض حملات تروریستی و ورود کشور به تونل وحشت جنک بی‌انتهای داخلی قرار گیرد.

این تناقض در سیاست‌های آمریکا نشان‌دهنده یک بازی روانی است که هدف آن، ایجاد دو راهی برای ایران میان جنگ و شکوفایی اقتصادی است. از این‌رو است که رهبر معظم انقلاب در مواضع صریح خود حین مذاکرات خواسته طرف آمریکایی مبنی بر توقف غنی‌سازی و برچیده شدن تاسیسات هسته‌ای راهبردی ایران را به یاوه‌گویی آمریکایی‌ها تعبیر و آن را غیرقابل قبول و خط قرمز جمهوری اسلامی دانستند. 

شرایط اقتصادی آمریکا و تاثیرات جنگ بر آن 

سوال مهم این نوشتار این است که آیا شرایط اقتصادی آمریکا برای جنگ آماده است یا خیر؟ برای پاسخ به این سوال باید تاکید کرد که جنگ به معنای گام آخر و عملا یعنی به خطر انداختن مواضع کلیدی و راهبردی طرفین درگیری است و این به معنای ورود به یک مرحله از تنش و درگیری است که عملا هیچ خط قرمزی نظامی در آن وجود ندارد. 

در صورت بروز درگیری نظامی میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا در منطقه خلیج فارس، اولین و احتمالا مخرب‌ترین تبعات آن بر اقتصاد بین‌الملل، به خطر افتادن امنیت انرژی جهانی خواهد بود. این مساله به‌ طور مستقیم با موقعیت استراتژیک منحصر به‌ فرد ایران در کنترل مهم‌ترین شریان‌های حمل‌ونقل انرژی جهان ارتباط دارد. 

تنگه هرمز که به‌ عنوان حیاتی‌ترین گذرگاه دریایی انتقال نفت در جهان شناخته می‌شود. همچنین تنگه باب‌المندب در دریای سرخ نیز به‌ عنوان دومین گلوگاه حیاتی انرژی، نقش کلیدی در ترانزیت نفت به اروپا و آسیا ایفا می‌کند. در شرایط درگیری نظامی، تنگه هرمز به‌ عنوان یکی از کانون‌های اصلی تقابل نظامی تبدیل خواهد شد، زیرا کنترل این آبراه استراتژیک می‌تواند به‌ مثابه اهرم قدرتمندی در دست ایران عمل کند. 

اقتصاد سیاسی دوگانه جنگ؛ مذاکره میان ایران و آمریکا

حتی احتمال اختلال در ترانزیت نفت از این مسیرهای حیاتی، موجب جهش شدید قیمت نفت خام در بازارهای جهانی خواهد شد. این افزایش قیمت به‌ سرعت به سایر بخش‌های انرژی سرایت کرده و متعاقبا کلیه کامودیتی‌های جهانی را تحت تاثیر قرار خواهد داد. چنین وضعیتی نه‌ فقط اقتصاد کشورهای وابسته به واردات انرژی را با بحران جدی مواجه می‌کند، بلکه حتی اقتصاد خود ایالات متحده نیز از این تحولات در امان نخواهد بود و هزینه‌های اقتصادی سنگینی بر این کشور تحمیل خواهد کرد. 

تجربه بحران انرژی و آسیب‌پذیری اقتصادهای غربی 

تجربه نزدیک سال‌های ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳ پس از آغاز جنگ روسیه و اوکراین، نشان‌دهنده میزان آسیب‌پذیری شدید اقتصادهای آمریکا و اتحادیه اروپا در برابر جهش قیمت‌های انرژی است. این بحران که منجر به بی‌سابقه‌ترین جهش قیمتی کامودیتی‌ها از سال ۱۹۷۴ میلادی تا ۲۰۲۲ شد، تبعات ویرانگری بر اقتصاد جهانی به همراه داشت که هنوز آثار آن به‌ طور کامل برطرف نشده است. 

اقتصاد سیاسی دوگانه جنگ؛ مذاکره میان ایران و آمریکا

در ایالات متحده، نرخ تورم تقریبا ۵ برابر شد. منطقه یورو شرایط وخیم‌تری را تجربه کرد، به‌ طوری که تورم ۹ برابر افزایش یافت.

اقتصاد سیاسی دوگانه جنگ؛ مذاکره میان ایران و آمریکا

در نمودار زیر کاملا مشخص است که علت اصلی آن جهش قیمت انرژی بوده است. 

اقتصاد سیاسی دوگانه جنگ؛ مذاکره میان ایران و آمریکا

آلمان به‌ عنوان صنعتی‌ترین کشور اروپایی، با بیشترین ضربات مواجه شد؛ تورم تولیدکننده این کشور به مرز ۵۰ درصد رسید و تورم مواد غذایی به بالاترین سطح خود در ۴ دهه گذشته صعود کرد. ظرفیت تولید صنعتی آلمان که پس از بحران کووید-۱۹ در مسیر احیا قرار گرفته بود، مجددا دچار سقوط شد. 

اقتصاد سیاسی دوگانه جنگ؛ مذاکره میان ایران و آمریکا

وضعیت مالی در خود آمریکا نیز بحرانی بود. در مارس ۲۰۲۳، بانک‌های بزرگی چون سیلیکون ولی و سیگنچر عملا ورشکست شدند. علت این فروپاشی، سیاست‌های بهره‌ای تهاجمی فدرال رزرو بود که برای مهار تورم ناشی از جهش جهانی قیمت انرژی اجرا شد. افزایش نرخ بهره منجر به کاهش ارزش اوراق بدهی کوتاه‌مدت و در نتیجه تنزل ارزش دارایی‌های بانکی شد که بخش مالی آمریکا را با بحران جدی مواجه ساخت. اینها فقط گوشه‌ای از آسیب‌پذیری عمیق کشورهای غربی در برابر نوسانات قیمت انرژی است. 

اقتصاد سیاسی دوگانه جنگ؛ مذاکره میان ایران و آمریکا

فشار جنگ تعرفه‌ای بر اقتصاد آمریکا 

از سوی دیگر، جنگ تعرفه‌ای ترامپ عملا اقتصاد آمریکا را در معرض ترکیب مخرب رکود و تورم قرار داده است. این سیاست‌ها منجر به کاهش مصرف داخلی و تحمیل فشار هزینه‌ای سنگین بر تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان آمریکایی شده است. صادرات آمریکا، به‌ ویژه در حوزه صنایع با فناوری بالا، پرهزینه و غیرقابل رقابت شده، در حالی که واردات مواد مورد نیاز صنایع و مصرف‌کنندگان دچار اختلال جدی گردیده است. 

بازار سهام آمریکا نیز دچار بی‌ثباتی شده و شاخص‌های مختلف پایداری و اطمینان به آینده اقتصادی کشور، روند نزولی به خود گرفته‌اند. در این شرایط، دولت ترامپ هم برای کنترل شرایط اقتصادی داخلی و هم برای خنثی‌سازی بخشی از اثرات مخرب جنگ تعرفه‌ای، شدیدا به ثبات قیمت نفت و انرژی وابسته بوده و از هرگونه درگیری نظامی که می‌تواند بازارهای انرژی را به هم بریزد، اجتناب می‌کند. این وابستگی، واشنگتن را در موضع پارادوکسی قرار داده که با وجود تهدیدات لفظی، عملا از جنگ گریزان است و دقیقا از این‌رو است که رهبر معظم انقلاب نیز حمله نظامی به ایران را به دلیل توانمندی ایران در ایجاد بحران برای آمریکایی‌ها، دور از انتظار و با احتمال پایین خطاب کردند.

ارسال نظرات