شرق امید؛ سفر پزشکیان به چین و فرصتهایی که دائمی نیست

اقتصاد معاصر-محمد نجارصادقی، روزنامهنگار اقتصادی: از روزهایی که هند را به فیلمهایی با سکانسهای آمیخته با بزرگنمایی، چین را به کالاهای بیکیفیت و ارزان و روسیه را به سرما و ارتشی بزرگ اما مستهلک میشناختند سالها میگذرد. حالا چین دومین اقتصاد بزرگ جهان از نظر تولید ناخالص داخلی است، هند بزرگترین صادرکننده خدمات نرمافزاری و فناوری است و روسیه همزمان که خود را بهعنوان یکی از قطبهای فناوری فضایی ثابت کرده، نشان داده آنقدر توانایی دارد که میتواند از پس تحریمهای آمریکا و اروپا بر بیاید و حتی خراشی به شاخصهای کلان اقتصادیش وارد نشود.
کوتهفکری درباره شرق را باید کنار گذاشت. ظرفیتهای اقتصادی شرق حالا اگر به اندازه غرب نباشد کمتر از آن نیست. از سوی دیگر غرب هم تمام تلاش خود را در چند ماه گذشته کرده که تنفرش نسبت به ما را نشان دهد.
سفر پزشکیان به چین و شرکت در اجلاس شانگهای مهم است؛ مهمتر از هر زمان دیگری. امروز باید به تنها امیدهایمان احترام بگذاریم.
شانگهای؛ فرصتی که دیگر نباید از دست داد
در سال ۲۰۲۵، کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای (SCO) مجموعاً حدود ۲۴.۵۹ تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی (GDP) اسمی دارند که معادل ۲۳.۱۶٪ از کل اقتصاد جهان است. این سهم عمدتا به دلیل اقتصادهای بزرگ چین، هند و روسیه است که به ترتیب با تولید ناخالص داخلی ۱۷.۸ تریلیون دلار، ۳.۵۶ تریلیون دلار و ۲.۰۲ تریلیون دلار، بیش از ۹۵٪ از تولید ناخالص داخلی کل SCO را تشکیل میدهند.
در معیار تولید ناخالص داخلی با برابری قدرت خرید (PPP)، سهم کشورهای عضو SCO از اقتصاد جهانی به حدود ۳۶٪ میرسد. این افزایش سهم در PPP نشاندهنده قدرت خرید بالاتر و هزینههای زندگی پایینتر در بسیاری از کشورهای عضو است.
از نظر جمعیت، کشورهای عضو SCO با حدود ۳.۴۶ میلیارد نفر، معادل ۴۲٪ از جمعیت کل جهان را تشکیل میدهند.
مغضوبان آمریکا متحد میشوند؟
قدرتهای شرقی امروز چند نقطه مشترک برجسته دارند که آنها عبارتند از تحریم، تعرفه و تهدید آمریکا. ترامپ هر اندازه که برای کشورمان شوم بوده، در اینجا محبتی در حقمان کرده که نمیتوان کتمان کرد. او خواسته یا ناخواسته شرایطی ایجاد کرده که کشورهای جدیدی در موقعیت دوستی با ایران قرار گیرند.
برای مثال یکی از این دوستان بالقوه جدید هند است. بازیای که ترامپ سر تعرفهها روی واردات کالاهای هندی درآورد و محدودیتهایی که در خرید انرژی از روسیه اعمال کرد، هند را بهسمت بازنگری در شرکای راهبردیاش سوق داده است. اینجا ایران میتواند نقشآفرین شود؛ بهشرطی که خودمان فرصت را نسوزانیم.
با روسیه پا را فراتر از عکس یادگاری بگذاریم
اگر درباره ارتباطات اقتصادی ایران و روسیه جستوجویی کوتاه در وب فارسی کنید، بهجز عکسهای پرتکرار فرزین و نابیولینا یا مصافحه روسایجمهور کشورمان با پوتین، به موضوع جدی دیگری دست پیدا نمیکنید. البته در تمام این تصاویر کاظم جلالی در گوشهای از تصویر خودنمایی میکند، نقش و کارنامه جلالی در روسیه هیچوقت مشخص نبوده و نیست اما همیشه حضور دارد؛ اینطور که پیداست او حضور دارد تا از منافع شخص یا اشخاصی پاسداری کند و اجازه ندهد کسی پایش را از گلیمش فراتر بگذارد.
واقعیت اینجاست که هرچقدر تهران–مسکو در حرف برای همدیگر دلبری میکنند، وقتی کار به حسابوکتاب میرسد جا خالی میکنند. هماکنون میزان تجارت ایران و روسیه ۴.۸ میلیارد دلار است؛ این یعنی کمتر از یک درصد از کل تجارت روسیه و حدود ۳ درصد از تجارت ایران. اوضاع به قدری خراب است که دیگر جای توضیح دادن نمیماند.
بهنظر میرسد فصل بازنگری درباره پلهای ارتباطی بین دو کشور رسیده است. انحصار ارتباط بین ایران و روسیه باید از دست یک جریان سیاسی خاص خارج شود. اینکه کریدور شمال–جنوب بعد از ۱۵ سال معطل خط آهن رشت–آستارا است، هم نشان میدهد در داخل یک بیمیلی سازمانیافته برای ارتباط گرفتن با اولین کشور پهناور جهان وجود دارد.
ایران و روسیه در سالهای اخیر درباره یک توافقنامه جامع همکاری راهبردی گفتوگو کردهاند؛ سندی که قرار بود روابط دو کشور را از سطح تعاملات موردی و مقطعی به سطحی بلندمدت و ساختاری ارتقا دهد. این توافق میتواند شامل همکاریهای انرژی، بانکی، زیرساختی، نظامی و حتی فناوری باشد. اما این سند سالهاست در حد پیشنویس و گفتوگو باقی مانده است. اگر این توافق جدی گرفته نشود و عملیاتی نشود، رابطه تهران–مسکو همچنان روی مدار نمادین باقی میماند؛ پر از عکس یادگاری، اما تهی از دستاورد اقتصادی ملموس.
باور آن سخت است که تمام تسهیل ارتباطی که در این سالها بین ایران و روسیه اتفاق افتاده این است که شهروندان ایرانی میتوانند با کارت بانکی خود از فروشگاههای روسی خرید کنند! البته همین امکان به صورت برعکس هنوز محقق نشده است.
چین را جدی بگیریم
چین امروز فقط یک شریک عادی برای ایران نیست؛ ۹۰ درصد صادرات نفت ایران به چین میرود. این یعنی اگر چین نباشد، بخش عمدهای از منابع ارزی ایران هم نیست. این موضوع بهروشنی نشان میدهد که در روابط با چین نمیتوانیم صرفاً به فروش نفت بسنده کنیم. باید به سراغ ارتقای سطح روابط برویم: جذب سرمایهگذاری چینی در پروژههای زیربنایی، اتصال جدیتر به پروژه «کمربند و جاده» و ایجاد بسترهای مشترک فناورانه و صنعتی.
اما مشکل اینجاست که در چند سال گذشته پروژههایی که قرار بود با مشارکت چین در ایران اجرا شوند، در هالهای از ابهام ماندهاند. نمونه روشن آن ورزشگاهی فوتبالی است که با حضور چینیها کلنگش زده شد اما از سرنوشت و پیشرفت آن خبری در دست نیست. یا فاز دوم فرودگاه امام خمینی که قرار بود با سرمایهگذاری و اجرای شرکتهای چینی ساخته شود، هنوز به سرانجام نرسیده است.
این مسئله باید در بین مردم و افکار عمومی جا بیافتد که چین به ما طلبکار نیست. میزان تخفیفی که ما در فروش نفت به آنها میدهیم هیچگاه به اندازه تخفیفی که روسها به آنها دادند نبوده است. اگر جنس بیکیفیت از این کشور به ما صادر میشود به دلیل سلیقه و ذائقه بازرگانانمان بوده است و اگر پس از خروج آمریکا از برجام پشتمان را خالی کردند به دلیل این بوده که ما چند ماه قبلش مجموعهای از بیمهریها را علیهشان انجام داده بودیم.
اینها نشان میدهد که روابط با چین نیازمند شفافیت، پیگیری جدی و مطالبهگری رسمی است. اگر تهران صرفا به فروش نفت رضایت دهد و پکن هم تنها خریدار نفت باشد، نتیجهاش یک رابطه شکننده خواهد بود. اما اگر پروژههای زیربنایی بهصورت واقعی وارد فاز اجرا شوند، هم ایران از مزایای توسعه بهرهمند میشود، هم چین جای پای محکمی در منطقه پیدا خواهد کرد.
فی القصه، شرق برای ما یک انتخاب لوکس نیست؛ فقط روزنه امید است. غرب بارها نشان داده که درهایش را به روی ایران بسته و هر بار که فرصتی پدید آمده، بهسرعت آن را با تحریم و فشار از بین برده است. سازمان همکاری شانگهای، روابط راهبردی با روسیه و سرمایهگذاریهای کلان چین، همه و همه ابزارهایی هستند که امروز روی میز ما قرار دارند. اگر امروز استفاده نکنیم شاید فردا از دست بروند و دیگر مواجه شرق با ما پهن کردن فرش قرمز نباشد.