خبرنگار «اقتصاد معاصر» از بازار ارز گزارش می‌دهد

دلار ریخته و مشتری گریخته

بازار ارز غیررسمی مدتهاست مشتری درست و حسابی ندارد و یکی از آخرین انتخاب‌های مردم برای حفظ ارزش دارایی است، امروز دیگر خبری از صف‌های دلار مثل سال‌های 97 و 98 نیست، به گفته کارشناسان، ذخایر ارزی کشور به قدری مناسب است که تکانه‌های اقتصادی و سیاسی بر این بازار اثری ندارد و مردم هم در یکی دو سال اخیر کمتر سراغ این بازار آمده‌اند اما باید محلی مناسب برای سرمایه‌گذاری هم داشته باشند.
دلار ریخته و مشتری گریخته
کد خبر:۳۷۷۲


به گزارش خبرنگار اقتصاد معاصر، همزمان با اعلام شهادت دبیر کل حزب الله لبنان، سوداگران ارزی، که معمولا دنبال سوءاستفاده از شرایط هستند، با همکاری مدیران کانال‌های تلکرامی ارزی قیمت دلار را به صورت کاذب رشد دادند تا شاید مردم تحریک به خرید شوند، صبح امروز یکشنبه هم در کانال‌هایشان قیمت دلار غیررسمی را تا 61 هزار تومان افزایش دادند و مدعی شدند در میانه وقت امروز قیمت‌ها مثل دیروز افزایشی است تا روزی پر التهاب را برای خودشان در بازار ارز بسازند و از این التهاب، سودی بر جیب بزنند.

برای بررسی بیشتر بازار ارز امروز یکشنبه به میدان فردوسی رفتم، جایی که فروشندگان رسمی و غیر رسمی ارز دور هم جمعند، امروز در میدان فردوسی آنچه که بیشتر از همه به چشم می‌آید، بیکاری دلال‌ها و شوخی‌هایی بود که از سر بی‌کاری و نبود مشتری، با یکدیگر می‌کردند.



دلار ریخته و مشتری گریخته

سراغ دو نفرشان که گرم بازی شطرنج‌ بودند رفتم و ابتدا پرسیدیم معامله ارز هم دارند که صاحب مهره‌های سفید گفت: «فروش 60500، خرید هم ندارم» گفتم فروشنده‌ام، گفت خرید ندارم، حریفش حرفشو قطع کرد و گفت: همیشه بعد از اتفاق‌هایی نظیر همین موضوع لبنان، عده‌ای از مردم برای حفظ ارزش دارایی‌های خودشان دلار یا یورو می‌خریدند اما امروز از صبح خبری نیست، مشتری کجا بود که از شما بخریم و به اون بفروشیم؟

بحث را ادامه دادم و پرسیدم مگر چه اتفاقی برای اقتصاد کشور رخ داده که انتظار دارید مردم برای خرید دلار آن هم با قیمت غیر رسمی صف بکشند؟ صاحب مهرهای مشکی شطرنج می‌گفت: سالهاست همین میدان فردوسی هستم، پس از اتفاقات اینچنینی (بعدا گفت منظورش حادثه روز گذشته بیروت است) معمولا تقاضای دلار و یورو بیشتر می‌شد اما خبری نیست؛ این را گفت و رو کرد به حریفش و ادامه داد: چرا ما تجربه نمی‌کنیم؟ سری قبل سر موشک‌باران اسرائیل که خودمون زدیمشون، قیمت دلار بالا نرفت و ثابت موند، اما باز برامون تجربه نشد که نخریم.

حریفش که خودش را ارسالان معرفی می‌کرد گفت: دیروز 61500 خریدم (دلار) به این امید که امروز گران‌تر بفروشم اما 60 هم مشتری ندارد؛ با خنده دوستانه‌ای بهش گفتم عیب نداره، اینبار برات تجربه میشه که یادت نره مردم نگاه اقتصادی‌شون تغییر کرده و دیگر در چنین اتفاقات سیاسی بین‌المللی درگیر هیجانات اقتصادی نمی‌شوند و مزاحم ادامه بازی شطرنج‌شان نشدم.


همین طور که صحبت می‌کردیم یکی دیگر از دلال‌ها که فهمیده بود پرس و جوی قیمت دلار می‌کنیم، پیش‌مان آمد «من دلار آبی دارم، همه‌شو بهت آبی می‌دم، چقدر می‌خوای؟»‌، گفتم فروشنده هستم، اخمی کرد و گفت: توی این شرایط کی دلار می‌خره؟

این‌بار سراغ یکی دیگر از فروشندگان دلار مقابل شعبه بانک سپه میدان فردوسی که به دلیل تعمیرات تعطیل شده است، می‌روم، روی پله‌های مقابل ورودی بانک نشسته و به نظر می‌رسد حال و حوصله هم ندارد، بسته‌ 100 تایی اسکناس 50 هزار تومانی در دست می‌چرخاند که برای عابران نشانه‌ای از خرید و فروش ارز است، بدون سلام و علیکم، می‌پرسم: رئیس دلار چند؟ کمی جان می‌گیرد از این سوال؛ «من از همه اینا ارزون‌تر می‌فروشم، 59500 تومان، اگه زیاد بخوای 59000 هم می‌فروشم»، حالا چرا داری زیر قیمت دوستات می‌فروشی؟ «من مثل اینا دیروز خرید نداشتم، اینا دیروز تا 61700 هم خریدن به امید اینکه امروز گرون‌تر بفروشند اما من می‌دونستم دیگه این خبرها نیست و دوره‌اش گذشته، اصلا خرید نکردم، حتی خیلی‌هاشو فروختم به همینا (با خنده)، اما امروز بازار رمق نداره، خریدار نیست، معلوم بود دیگه، وقتی یه دفعه دیروز قیمت‌ها بی‌جهت بالا رفت امروز هم می‌ریزه دیگه».


این را گفت و بلند شد و شلوارش رو تکاند و ادامه داد «اگه می‌خوای برم برات بیارم، خیلی سر ما رو به حرف نگیر»، گفتم ترجیح می‌دهم نخرم چون بازار که ریزشی هست، جمله «آره خداییش رو بخوای، قیمتها داره میکشه پایین» را گفت  و رفت سراغ فروشنده چرخی مقابل بانک که باقالی و ساندویچ داشت و با فندکش برای خودش سیگار روشن کرد.

 

دلار ریخته و مشتری گریخته

 

چراغ قرمز را رد کردم و به ضلع دیگر میدان رفتم، مقابل داروخانه شبانه‌روزی یکی از همین افراد بساط کوچکی از اسکناس‌های قدیمی و نو داشت، قیمت دلار آزاد را پرسیدم، می‌گفت «59600 اما معلوم نمی‌کنه، نخرید با این شرایط بعید می‌دونم سود کنید چون بازار مدت‌هاست ثابت هست.» 

 

بغل دستی‌اش که روی چهارپایه‌ای با یک بالشت کوچک نشسته بود، حرف رفیقش رو ادامه داد و گفت: «همین دوستای ما پیش‌بینی می‌‌کردن بازار ارز امروز با این اتفاقات اخیر لبنان، ملتهب بشه، ولی خبری نشد البته ما راضی هستیم، قیمت ارز که نوسان داشته باشه، ‌حال مردم هم خوب نیست، حق دارند نگران می‌شن».

 

خداحافظی کردم و برگشتم، محل تجمع دلال‌ها همین ضلع جنوبی میدان فردوسی هست که مشاهدات ما نشون دارد نه تنها خبری از خریدار ارز نیست که قیمت‌ها هم کاهشی شده است؛ در مسیر به این فکر افتادم که دیروز بغل دستی‌ام در اتوبوس BRT بعد از اینکه موبایلش رو چک کرد آهی کشید و گفت: «کاش حقوقم رو واریز می‌کردند، اگه پول داشتم و دلار می‌خریدیم به نظر یک هفته دیگه خیلی گرون‌تر می‌شد»، اما من امروز در میدان فردوسی لبخندی بر لب زدم که خدا را شکر حقوق آن بنده خدا را با تعویق داده‌اند وگرنه سر یک تصمیم هیجانی، همین یک ماه حقوق کارمندی هم از دستش می‌رفت.

 

هنگام برگشتن به سمت چهار راه استانبول، گفتم سراغ یکی از صرافی‌هایی که اغلب نوشته‌اند «خرید و فروش ارز نداریم» هم بروم، به محض ورود جوانکی گفت: خرید و فروش نداریم، گفتم می‌دانم، سوال دارم، از یکی از فروشندگان که جاافتاده‌تر بود درباره سرنوشت قیمت ارز پرسیدم، می‌گفت: «ما که فروش آزاد نداریم اما بهت توصیه می‌کنم برای حفظ ارزش دارایی، خرید و نگه داشتن ارز، کاملا اشتباه است، الان یکی دو سال است قیمت ارز در یک دامنه ثابت است، مردم نباید برای حفظ ارزش پول و محافظت از دارایی‌های نقدیشون سراغ ارز بیایند، همین سود بانکی در یکی دو سال اخیر خیلی بیشتر از ارز به سپرده‌گذاران سود داده»، با حالت سوالی و خنده گفت: «چرا تا اتفاقی افتاد میاید سراغ ارز؟ ارز رو بذارید برای واردکننده و صادرکننده بمونه».

با قیافه حق‌ به جانبی که انگار تو صورتم نوشته بود «برای حفظ ارزش پولم اومده بودم اما ظاهرا اشتباه کردم» از پرسنل این صرافی خداحافظی کردم و بیرون اومدم؛ در راه به این فکر می‌کردم چرا نباید دولت برنامه‌ای برای جذب دارایی‌های سرگردان مردم داشته باشد تا به جای اینکه در برخی نوسانات و تلاطمات، وارد بازارهای سوداگری نظیر ارز، سکه، مسکن و خودرو شود، وارد تولید شود که هم اشتغال ایجاد کند، هم با این تولید داخل، رونق اقتصادی کشور بیشتر شود؛ به یاد یکی از فرمایشات رهبر انقلاب افتادم با این مضمون که « برای تولید داخلی باید تعصب داشته باشیم، وقتی کیفیت جنس داخلی از خارجی کم‌تر نیست چرا باید سراغ جنس خارجی برویم. وقتی شما نخرید کارگر بیکار می‌شود و این اشکال بزرگی است»

 

به نظرم یکی از اولویت‌های دولت و رئیس‌جمهور پزشکیان باید ایجاد زیرساخت برای جذب نقدینگی مردم در تولید و اصلاح ساختار بورس باشد، اعتمادی که به بورس وجود داشت، از سال 98 با رفتار غیرعقلانی مسئولان وقت از بین رفت، این اعتماد باید برگردد، بازار سرمایه قطعا یکی از بهترین ضربه‌گیرهای نقدینگی و تورم و ابزاری منطقی و اصولی برای جذب سرمایه مردم و رونق تولید است.

ارسال نظرات