
سایه دالان داوود بر فرات؛ ترکیه آماده تقابل ترانزیتی میشود

به گزارش خبرنگار اقتصاد معاصر؛ با اعلام رسمی دولت ترامپ مبنی بر خروج نیمی از نیروهای آمریکایی از شرق سوریه ظرف دو ماه آینده، موازنه قدرت در این منطقه حساس بار دیگر دستخوش تغییراتی بنیادین شده است. در شرایطی که ایالات متحده به تدریج میدان را ترک میکند، اسرائیل به وضوح در حال آمادهسازی برای پر کردن خلا ناشی از این عقبنشینی است.
تلآویو که سالها از حضور نظامی و اطلاعاتی آمریکا در سوریه برای مهار نفوذ ایران، گروههای مقاومت و حتی ترکیه بهره میبرد، اکنون تلاش میکند با گسترش دامنه عملیاتهای امنیتی، اطلاعاتی و حتی نظامی خود، نقش مستقیمتری در شرق سوریه ایفا کند.
این تحرکات در حالی شدت گرفته که ترکیه نیز به دنبال تثبیت جای پای خود در سوریه، پس از سقوط نظام اسد است و از مدتها پیش با اعمال فشار دیپلماتیک بر واشنگتن، خواستار خروج کامل نیروهای آمریکایی از مناطق تحت کنترل کردهای سوریه شده است. در چنین شرایطی، اسرائیل نه فقط با هدف مقابله با ایران، بلکه برای جلوگیری از گسترش نفوذ ترکیه، در حال پیشروی به سوی شرق سوریه است. به نظر میرسد، منطقهای که تا دیروز میدان رقابت ایران و آمریکا بود، حالا به صحنه رقابت مستقیم میان ترکیه و اسرائیل تبدیل شده است.
گزارشها نشان میدهد اسرائیل از طریق همکاری با گروههای مسلح در جنوب سوریه، به ویژه در استانهای قنیطره و درعا، در تلاش است تا پایگاه اجتماعی و نظامی خود را تقویت کند و از طریق کمکهای مالی و نظامی به این گروهها، از آنها برای مقابله با دولت موقت سوریه حمایت کند.
در همین حال، اردوغان جمعه گذشته تاکید کرد با تحریک اختلافات قومی و مذهبی در سوریه، تلاش دارد به تعبیر خودش، انقلاب هشتم دسامبر سوریه (سقوط نظام بشار اسد) را تضعیف کند. با وجود اینکه ترکیه هم به دنبال تقویت نفوذ اقتصادی و سیاسی خود در سوریه است اما اسرائیل با حملات هوایی و زمینی، به ویژه به زیرساختهای نظامی، در تلاش است تا منابع طبیعی سوریه را تحت کنترل خود درآورد و از نفوذ ترکیه جلوگیری کند.
طرح دالان داوود
در همین حال برخی تردید دارند که طرحی به نام «دالان داوود» واقعا در رژیم اسرائیل وجود داشته باشد، زیرا این اصطلاح در رسانههای صهیونیستی غایب است اما واقعیتهای میدانی، اظهارات مسؤولان رژیم و حتی مواضع ایالات متحده و تجارب و منابع تاریخی، همگی احتمال وجود چنین پروژههای توسعهطلبانه و اشغالگرانهای را تقویت میکنند.
همچنین باید همواره به خاطر داشت که ما با رژیمی اشغالگر روبهرو هستیم که نظارت نظامی شدیدی را بر رسانههای اسرائیلی و خارجی اعمال میکند و آنها را در انتشار یا گفتوگو درباره موضوعات خاص محدود میسازد. این مساله میتواند غیبت این اصطلاح در گفتمان اسرائیلیها را توضیح دهد. از اینرو همواره باید نسبت به «اسرائیل» و طرحهای آن، چه اعلام شده و چه اعلام نشده اما در میدان مشهود، هوشیار بود.
در همین رابطه، از اواسط سال ۲۰۲۴، به این اصطلاح در رسانههای جهان عرب و اسلام اشاره شده است.
مسیر این پروژه کجاست؟
مسیر از جولان که رژیم میخواهد آن را بخشی از سرزمین خود جلوه دهد (در حالیکه طبق قطعنامههای سازمان ملل، منطقهای اشغالی است)، آغاز شده و از قنیطره و درعا در جنوب سوریه عبور میکند. همچنین استان سویداء با اکثریت دروزی که اخیرا شایعات زیادی درباره سرنوشت آن مطرح شده، در این مسیر قرار دارد. نتانیاهو شخصا اعلام کرده که این منطقه تحت «حمایت اسرائیل» است. حتی در طرحهای اسرائیلی، فکر ایجاد یک کشور مستقل در جنوب سوریه شامل استانهای قنیطره، درعا و سویداء نیز وجود دارد. در اینجا پروژه با طرح ینون برای تقسیم سوریه تلاقی پیدا میکند.
پس از عبور از این استانها، مسیر به سمت شهر «التنف» ادامه مییابد؛ جایی که بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در سوریه قرار دارد و عملا تحت سلطه کامل آمریکاست. بنابراین رژیم در این بخش با مانعی روبهرو نخواهد بود. منطقه التنف همچنین در محدوده دومین کشور فرضی در سوریه یعنی کشور کردی قرار دارد که استان دیرالزور و شهر البوکمال نیز جزو آن هستند. این مسیر به گونهای طراحی شده که نه از سوریه متحد، بلکه از دولتهایی میگذرد که قرار است تحت رهبری کردها و دروزها از آن جدا شوند. طبق طرح ینون، یکی از این دولتها بر مبنای قومیت (کردها) و دیگری بر مبنای مذهب (دروزها) شکل میگیرد.
مزایای مورد انتظار این دالان چیست؟
این مسیر نه فقط نماد گذار از نقشه «اسرائیل بزرگ» است، بلکه مزایای بسیاری دارد، به ویژه در ابعاد اقتصادی، امنیتی و استراتژیک.
مزایای این مسیر در بعد اقتصادی عبارت است از:
۱. انتقال نفت از مناطق شرق سوریه که در حال حاضر تحت کنترل نیروهای کرد موسوم به «قسد» است، از مسیری که از خاک سوریه عبور نمیکند و به بنادر آن نمیرسد.
۲. دسترسی به رود فرات که در چارچوب نبرد آینده جهانی بر سر منابع آب شیرین بسیار حائز اهمیت است.
۳. تسهیل مبادلات تجاری با کشورهای جدید فرضی و نفوذ به عمق آسیا، از جمله ترکیه و جمهوری آذربایجان که روابط تجاری گستردهای با اسرائیل دارند.
از لحاظ امنیتی نیز عبارت است از:
۱. قطع پیوند جغرافیایی منطقه شام و تضعیف هرگونه انسجام سیاسی در آن.
۲. مسدود کردن مسیر ایران برای اتصال تهران به بیروت.
۳. تقویت موقعیت اسرائیل در مذاکرات انرژی با اروپا، به ویژه پروژه انتقال گاز قطر به اروپا از طریق ترکیه که ناچارا باید از این مسیر عبور کند.
۴. آمادهسازی افکار عمومی برای جنگهای آینده و افزایش بودجه نظامی.
۵. تسلط بر مرزهای عراق و تهدید امنیتی جدی علیه سوریه و عراق.
۶. ایجاد چالش برای ترکیه از طریق استقرار در مرزهای نزدیک به آن.
۷. بهرهگیری از اقلیتهای قومی و مذهبی در سوریه (دروز و کردها) به عنوان ابزار فشار علیه دولتهای منطقه.
نشانههای آغاز اجرای پروژه نیز عبارت است از
۱. اظهارات دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در آگوست گذشته مبنی بر اینکه «اسرائیل روی نقشه بسیار کوچک به نظر میرسد» و اینکه همیشه فکر میکرد چگونه میتوان آن را گسترش داد.
۲. سخنرانی نتانیاهو در سازمان ملل در سپتامبر که در آن دو نقشه را نشان داد؛ یکی به رنگ سبز که آن را «نقشه مبارک» نامید و دیگری سیاه با عنوان «نقشه لعنتی» شامل ایران، عراق، سوریه، لبنان و یمن.
۳. هشدارهای متعدد در رسانههای ترکیه در مورد این پروژه.
۴. سقوط نظام بشار اسد و پیشروی ارتش اسرائیل در منطقه بیطرف.
۵. اجرای بیش از ۷۵۰ حمله هوایی از سوی رژیم که موجب نابودی کامل نیروی هوایی و دریایی سوریه شده است.
۶. تمرکز حملات بر منطقه سویداء.
۷. تلاش برای حمایت از تجزیهطلبان در شمال شرق سوریه.
۸. اظهارات علنی نتانیاهو و دیگر مقامات اسرائیلی درباره فدرالیسم در سوریه یا تشکیل دولتهای کوچک.
۹. دامن زدن به اختلافات مذهبی و قومی در سوریه.
۱۰. تلاش برای تبدیل جنوب سوریه به منطقهای شبیه جنوب لبنان.
۱۱. ساخت جادهای ۸ کیلومتری در جنوب شرقی روستای مجدل شمس در امتداد خط آلفا.
۱۲. اظهارات متعدد درباره لزوم حمایت از دروزها و کردها، برای تجزیه سوریه از درون.
ریشه این پروژه چیست؟
«دالان داوود» رویایی صهیونیستی بوده که ابعاد آن پس از وقایع هفتم اکتبر آشکارتر شد. این وقایع نشان داد که رژیم اشغالگر چه میزان در پی تحقق تغییرات جمعیتی و جغرافیایی در منطقه، از طریق گسترش صهیونیستی و تسلط بر مناطق وسیع، با هدف تحقق رویای «اسرائیل بزرگ» است. رویایی که مرزهای این رژیم را فراتر از مرزهای تعیینشده در توافقات صلح گسترش میدهد. بر این اساس، پروژه «دالان داوود» سنگ بنایی برای ایجاد گذرگاهی زمینی از جولان اشغالی سوریه تا کردستان عراق به شمار میرود.
این پروژه در تلاش است تا سرزمینهای اشغالی را از طریق سوریه به عراق متصل کند و بخشی از راهبرد صهیونیست بزرگتری است که هدف آن گسترش نفوذ و سلطه منطقهای تلقی میشود. با این حال، این پروژه ممکن است با چالشهای بزرگی در سطح داخلی و منطقهای روبهرو شود که مانع از تحقق آن گردد.
در سال ۱۹۸۲، نویسندهای اسرائیلی به نام «عودید ینون» طرحی را مطرح کرد که در آن خواهان تقسیم خاورمیانه به دولتها و واحدهای کوچکی بود که بر پایه قومیت، دین و مذهب از یکدیگر جدا شوند. این طرح را «برنارد لوییس» نیز مورد تایید قرار داد و تاکید کرد که چنین تقسیمبندی، بهترین راه برای تضمین امنیت رژیم اسرائیل است. این دولتهای تجزیهشده نیز باید با همکاری اقتصادی، با محوریت اسرائیل، متحد شوند. این همان چیزی است که شیمون پرز، رئیس سابق رژیم در کتاب خود تحت عنوان «خاورمیانه جدید» در سال ۱۹۹۳ طرح کرد. بر اساس همین افکار، طرحی شکل گرفت که هدف آن پیوند دادن این واحدها به یکدیگر از طریق یک مسیر اقتصادی بود که به نام «دالان داوود» شناخته میشود؛ مسیری که از اراضی اشغالی آغاز شده و تا کرانههای فرات امتداد مییابد و دولتهایی را که قرار است دین و قومیت آنها را جدا کند، به هم متصل میسازد.
بر اساس نقشهها، نقطه آغاز این دالان از جولان اشغالی است که اسرائیل آن را بخشی از سرزمین خود میداند و در نهایت به شهر «البوکمال» در مرز سوریه و عراق ختم میشود؛ جایی که گذرگاه بین دو کشور است.
بر اساس ادبیات صهیونیستی، «داوود» که در اسلام به عنوان پیامبر شناخته میشود، در اسرائیل به عنوان پادشاه و بنیانگذار «پادشاهی اسرائیل بزرگ» معرفی میشود که به نظر آنها، بر فلسطین و مناطق اطراف آن حاکم بود. از همین نامگذاری میتوان فهمید که این پروژه بخشی از رویای معروف «اسرائیل بزرگ» است.