معنی دقیق «تولید ناخالص داخلی» و اشکالات سنجش اقتصاد با این شاخص
به گزارش خبرنگار اقتصاد معاصر؛ در سال ۲۰۲۴ تولید ناخالص داخلی اسمی ایران حدود ۳۸۹ میلیارد دلار برآورد میشود. بر اساس این برآورد ایران در جایگاه ۳۴ ام دنیا قرار میگیرد. اگر اختلافات قیمتی سبد کالا و خدمات مصرفی در کشورها را محاسبه کنیم (اصطلاحا بر اساس شاخص برابری قدرت خرید PPP محاسبه کنیم)، ایران با ۱,۷۶۵ میلیارد دلار در جایگاه نوزدهم قرار میگیرد. این ارقام البته میتواند در پایان سال به دلایل گوناگون متفاوت باشد.
از همین مجموعه بیشتر بخوانید
+ «پول» چیست؟ / «تورم» چگونه اتفاق میافتد؟
+ خوب و بد کلان اقتصاد دولت در سال ۱۴۰۲
بخش اول) جیدیپی دقیقا چیست، و چطور محاسبه میشود؟
تولید ناخالص داخلی (Gross Domestic Product - GDP) نشانگر مجموع «ارزش پولی» یا «ارزش بازاری» تمامی کالاها و خدمات نهایی (نه کالا و خدمات واسط) تولیدشده در داخل مرزهای یک کشور در یک بازه زمانی (مثلا یک سال) است؛ صرفنظر از اینکه ملیت تولیدکننده متعلق به کدام کشور باشد(یعنی تولیدات شهروندان افغانستانیِ مستقر در ایران نیز در جیدیپی ما لحاظ میشود).
یک تعریف فرعی: جیانپی
تولید ناخالص ملی (Gross National Product - GNP) همان تعریف را دارد؛ با این دو تفاوت که فرد تولید کننده، باید لزوما ملیت آن کشور را داشته باشد، و در هر کجای دنیا (نه لزوما درون مرزها) میتواند تولید کرده باشد.
مثال اول: ساخت کابینت شخصی
پرسش: چنانچه یک نفر، در سال ۲۰۲۲ به اندازه ۱۰۰ دلار تخته نئوپان داشته باشد، و در سال ۲۰۲۳ آن تختهها را به کابینتهایی به ارزش نهایی ۱۵۰ دلار تبدیل کند، اما آن کابینتها را نفروشد و خودش مصرف کند؛ آیا این افزایش ارزش از ۱۰۰ به ۱۵۰ دلار، در محاسبات جیدیپی لحاظ میشود؟
پاسخ این است که: بله، این افزایش ارزش در محاسبات جیدیپی لحاظ میشود؛ ارزش تولیدات نهایی یک کشور (اگر قابل ارزشگذاری بازاری باشد) حتی اگر آن تولیدات به فروش نرسد، در محاسبات جیدیپی لحاظ میشود؛ بنابراین اینجا به اندازه ۵۰ واحد در جیدیپی لحاظ خواهد شد.
مثال دوم: خدمات خانمهای خانهدار
پرسش: آیا خدمات متنوعی که خانمهای خانهدار در خانه ارائه میکنند، در جیدیپی محاسبه میشود؟
پاسخ این است که: خیر، خدماتی که خانمهای خانهدار در خانه ارائه میکنند، مانند نگهداری از فرزندان، پخت و پز، نظافت، خرید و خدمات مشابه معمولا در محاسبات تولید ناخالص داخلی لحاظ نمیشود. این فعالیتها گرچه ارزش اقتصادی بالایی دارند، اما به این دلیل که بصورت رسمی در بازار معامله نمیشوند و قابل قیمتگذاری نیستند، در محاسبات لحاظ نمیشود. به این ترتیب، این یکی از محدودیتهای محاسباتی جیدیپی است. دو کشور مشابه را درنظر بیاورید. در اولی تمام خانمها بیرون از منزل به فعالیتهایی مشغول هستند که در جیدیپی لحاظ میشود، و خدمات پختوپز را به رستوران محل و همچنین نگهداری از فرزندان را به مهدکودک سپردهاند (که باز در جیدیپی لحاظ میشود)، ولی در کشور دوم تمام خانمها خانهدار هستند. علیالقاعده در پایان سال عدد شاخص جیدیپی اولی، عددی بسیار بیشتر از دومی را نشان خواهد داد؛ درحالیکه سطح سلامت و آرامش و رفاه دومی، احتمالا قدر معتنابهی از اولی بیشتر است.
مثال سوم: حمایتهای اجتماعی
پرسش: ما در ایران طوری زندگی میکنیم که در زمان ایجاد چالش برای یک خانواده، افراد دیگر فامیل به کمک میآیند. مثلا وقتی یک نفر توان پرداخت اجاره خانه نداشته باشد، پدر یا پدربزرگش بخشی از خانه خود را در اختیار او قرار میدهند. یا بنابر اعتقاداتمان وقف میکنیم، صدقه میدهیم و انفاق میکنیم. آیا این اتفاقات حمایتی، در جیدیپی محاسبه میشود؟
پاسخ این است که: خیر، کمکهای خانوادگی و همچنین فعالیتهای خیریه مانند صدقه، وقف و انفاق معمولا در محاسبات تولید ناخالص داخلی لحاظ نمیشوند؛ باز به این دلیل که گرچه این فعالیتها ارزش اقتصادی دارند، اما برای معامله آنها بازار تشکیل نمیشود.
باز هم، این یکی از محدودیتهاست که نمیتواند تمامی جنبههای اقتصادی و اجتماعی را بطور کامل منعکس کند.
مثال چهارم: تولید معیشتی
پرسش: اگر تولید معیشتی داشته باشیم چطور؟ مثلا نصف شیر بز تولید شده در هندوستان در همان خانواده مصرف میشود و به فروش نمیرسد. آیا این شیرهایی که در خانه مصرف میشود، جزو جیدیپی محاسبه میشود؟
پاسخ این است که: بله، تولید معیشتی که در خانه مصرف میشود نیز در محاسبات تولید ناخالص داخلی لحاظ میشود. این مورد شبیه همان ساخت کابینت است که پیشتر مثال زدیم.
بخش دوم) اشکالات کلاسیک استفاده از شاخص جیدیپی
حالا که با تعریف و مفهوم جیدیپی آشنا شدیم خوب است اختلالاتی که در این نظام محاسباتی وجود دارد را برشماریم. تا اینجا دیدیم بر اساس اشکالات فرمول و محاسبات جیدیپی، خیلی نمیتوان در تحلیلها به اینکه ایران جایگاه ۳۴ یا ۱۹ دنیا را در این زمینه دارد مطمئن بود. احتمالا به دلیل بزرگ بودن بخشهای اجتماعی نسبت به بخشهای رسمی، جایگاه ایران بسی رفیعتر از این جایگاههای محاسبه شده باشد.
گذشته از موارد بالا، استفاده از شاخص تولید ناخالص داخلی برای سنجش و مقایسه وضعیت اقتصادی کشورها، بصورت کلاسیک دارای چندین محدودیت و اشکال است. ازجمله:
۱. عدم توجه به توزیع درآمد: تنها به مجموع تولیدات و خدمات یک کشور توجه میکند و توزیع درآمد بین افراد جامعه را در نظر نمیگیرد؛ بنابراین این شاخص، سعادتمندی یا رفاه یا عدالت در یک جامعه را بهخوبی منعکس نمیکند.
۲. عدم توجه به فعالیتهای غیررسمی: بسیاری از فعالیتهای اقتصادی – بخصوص در کشورهای در حال توسعه - بصورت غیررسمی انجام میشود. به مواردی در بالا اشاره شد؛ البته دایره فعالیتهای غیررسمی بسی فراتر از موارد فوق است.
۳. عدم توجه به کیفیت زندگی: تنها به ارزش اقتصادی تولیدات و خدمات توجه میکند و عواملی مانند کیفیت زندگی، بهداشت، آموزش و محیطزیست را در نظر نمیگیرد.
۴. عدم توجه به استهلاک منابع طبیعی: به استهلاک منابع طبیعی و محیط زیست توجه نمیکند.
این محدودیتها نشان میدهد که برای داشتن تصویری کاملتر از وضعیت اقتصادی و رفاه اجتماعی، باید از شاخصهای مکمل دیگری نیز استفاده کرد.
بخش سوم) اشکال پایه
ما در این متن تلاش کردیم مفاهیم ساده و روان باشد؛ اما بهناچار این بخش آخر کمی فنی است. نظریههای کلان اقتصادی را میتوان به دو بخش تقسیمبندی کرد: نظریههای معطوف به نوسانات و نظریههای معطوف به رشد.
پیش از ۱۹۸۰ در ادبیات اقتصادی دنیا، نگاه اول مورد توجه بود. به این معنا که تمام دانشمندان اقتصادی تلاش میکردند با نظریهپردازی و تولید علم بر «نوسانات» اقتصادی فائق بیایند. به این ترتیب، تمام دانش متراکم تولیدشده، حول موضوع «نوسانات» دور میزد.
در دهههای متاخر، با ایجاد ثبات نسبی در اقتصاد جهان و (بطور نسبی) کنترل تورم و قابل پیشبینی شدن روندها، دانشمندان اقتصادی معتقد شدهاند که «رشد اقتصادی» یک روند طبیعی برای هر اقتصادی است و نوسانات به آن بار میشود. به عبارت روشنتر با فرض اینکه یک اقتصاد در شرایط نسبتا با ثبات قرار دارد، رشد اقتصادی قابل محاسبه بوده، و هر تغییری نسبت به روند رشد بلندمدت تنها یک «انحراف از شاخص رشد» محسوب میشود.
دو پاراگراف بالا به بیان ساده به این معناست: اگر کشوری در شرایط باثبات و پیشبینی پذیر اقتصادی قرار داشته باشد، رشد محاسبه شده برای او واقعا رشد است؛ اگر در شرایط باثبات و پیشبینیپذیر نباشد رشد او یک «نوسان» است که قابل اتکا و قابل تجزیه و تحلیل نیست. یک مثال بزنیم: ممکن است در اقتصاد ایران اگر شرایط باثبات باشد، رشد اقتصادی سالانه ۳ درصدی را تجربه کنیم. معمولا این اتفاق میافتد که طی چند سال رشد کشور از این ۳ درصد خارج میشود و به ۲ یا ۱ یا صفر یا حتی منفی میرسد؛ اما در یک سال در اثر یک «اتفاق غیر معمول» - مانند امضای برجام – این فنر جمع شده آزاد میشود و رشد اقتصادی به یکباره به ۱۲ درصد میرسد. این ۱۲ درصد اصلا و ابدا قابل اتکا و قابل بیان نیست و هیچ موفقیتی را نشان نمیدهد! برخلاف آنچه در تحلیلهای ژورنالیستی و پروپاگاند دولتها انجام میشود.
به تعبیر دیگر، صحبت از رشد در کشورهای توسعه نیافته، صحبتی گزاف و بیمعنی است. یک مثال:
کافی است به رشد عالی اقتصاد ایران در سراسر دهه ۱۳۴۰ نگاه کنیم. اعداد رسمی رشد اقتصاد ایران طی سالهای ۱۹۶۰ (۱۳۴۰) تا ۱۹۷۳ (۱۳۵۳) عموماً بالای ۱۰ درصد بوده و حتی در سالهای ۱۹۶۵، ۱۹۶۹ و ۱۹۷۶ رقم باورنکردنیِ حدود ۱۷ درصد را تجربه کرده است. این حد از رشد حتی در تجربه سالهای اخیر چین هم دیده نمیشود. اما این رشد اقتصادی بینظیر، هرگز ما را به مرزهای توسعهیافتگی نزدیک هم نکرد!
کمی بیندیشیم که چرا چنین است؟ ارقام رشد برای کشورهایی که در نوسانات غوطه میخورند، یا به بیان دقیقتر برای کشورهایی که زیرساختهای توسعه خود را به قدر کافی مستحکم نکردهاند، به سرابی میماند؛ گرچه این رشد بیش از یک دهه ادامه داشته باشد و در دنیا بینظیر یا کمنظیر باشد.