اقتصاد معاصر گزارش می‌دهد

سوریه جدید یا «صرصوریا»؟/ اقتصاد سوریه چطور گروگان سیاست خارجی شد

سوریه دیگر کشوری مستقل نیست؛ نفتش در تصرف بیگانگان، اقتصادش گروگان تحریم‌ها و آینده‌اش در گرو معامله‌گرانی است که «بازسازی» را با «تجزیه» تاخت می‌زنند.
سوریه جدید یا «صرصوریا»؟/ اقتصاد سوریه چطور گروگان سیاست خارجی شد
کد خبر:۲۳۶۷۹

به گزارش خبرنگار اقتصاد معاصر؛ آمریکا و متحدانش بار دیگر چهره‌ای نو از استعمار نوین را به نمایش گذاشتند اما این‌ بار نه با تانک و هواپیما، بلکه با واژه‌های زیبای «بازسازی»، «دموکراسی» و «آزادی» که فقط نقابی بر چهره یک استراتژی عمیق اقتصادی، نظامی و سیاسی است.

گزارش پیش‌ رو تحلیلی است از روندی که سوریه را از موقعیتی راهبردی در قلب خاورمیانه، به یک محمیه غربی بدل کرده و به تعبیر طنزآلود نویسنده، به «صَرصوریا» تبدیل کرده است؛ لقبی تلخ برای کشوری که روزگاری به‌ عنوان «قلب تپنده عروبت» شناخته می‌شد. 

از «جزیره گنج» تا «مزرعه نفت شمال سوریه» 

روایت اقتصادی فروپاشی سوریه شباهت عجیبی به داستان معروف «جزیره گنج» اثر نویسنده اسکاتلندی، رابرت لوئیس استیونسون دارد. در این داستان، همه سرنشینان کشتی، گرگ‌هایی هستند که با نقشه‌ای برای رسیدن به گنج، علیه یکدیگر توطئه می‌چینند. امروز سوریه در این نقشِ جزیره گنج فرو رفته و قدرت‌های جهانی با نقشه‌هایی از پیش طراحی‌ شده، به دنبال برداشت حداکثری منابع هستند؛ نفت، موقعیت ژئوپولیتیک و خاک سرزمینی که روزی بر تعهدات عربی‌اش می‌بالید. 

ذهنیت «دزدی و چپاول» که در ادبیات استیونسون ترسیم می‌شود، دقیقا همان ذهنیت سیاست‌مدارانی چون ترامپ و متحدان جدیدش در خاورمیانه است؛ سیاستی که جوهره آن، «بستن مرزها و بازکردن حساب‌های بانکی» است. این ذهنیت بر پایه نفع‌طلبی مطلق و بی‌توجهی به اصول اخلاقی بنا شده، جایی که همه چیز، از جمله «حاکمیت ملی»، در ازای «چند وعده بازسازی» به فروش می‌رسد. 

بازسازی یا باج‌گیری؟ بهای سیاسی دلارهای بازسازی چیست؟ 

سوریه امروز در شرایطی قرار دارد که بازسازی آن به عنوان پروژه‌ای اقتصادی، عملا به ابزار فشار سیاسی بدل شده است. بر اساس گزارش‌های بین‌المللی، میزان خسارات مستقیم اقتصادی ناشی از جنگ سوریه بالغ بر ۴۰۰ میلیارد دلار برآورد شده اما آن‌چه در پس پرده وعده‌های غرب برای بازسازی پنهان شده، امتیازات ژئوپولیتیکی کلانی است که هر یک از این کشورها مطالبه می‌کنند که واگذاری منابع نفتی شمال سوریه به شرکت‌های آمریکایی، تثبیت حضور پایگاه‌های نظامی ایالات متحده در شرق و شمال کشور و حذف نقش سیاسی ایران و روسیه از معادلات داخلی دمشق را شامل می‌شود. 

با همه شعارهایی که رسانه‌های وابسته به غرب یا دولت‌های مزدور در منطقه سر می‌دهند، آن‌ چه در عمل اتفاق می‌افتد «بازتولید استعمار کلاسیک» با همان ساختار بهره‌کشی اما با لباسی تازه است. 

دولت‌های کارگزار و «عبید منزل»؛ پروژه نئو-استعمار 

گزارش پیش‌ رو تاکید دارد که برخی جریان‌های سیاسی عربی به ویژه در قالب جریان‌های اخوانی، عملا نقش «اسب تروآ» برای تحقق این سناریو را بازی کرده‌اند. امروز همین گروه‌هایی که زمانی در برابر دیکتاتوری شعار آزادی سر می‌دادند، به توجیه‌گران سیاست‌های ضدملی تبدیل شده‌اند. 

در ظاهر، موضوع بر سر «منافع ملی» است اما واقعیت آن بوده که شعارهایی مانند «بازسازی»، «صلح»، «رفع تحریم» و «دموکراسی» پوششی هستند برای واگذاری مناطق استراتژیک نظیر بلندی‌های جولان، میادین نفتی شمال سوریه و بندرهای مهم ساحلی به قدرت‌های خارجی؛ پروژه‌ای که فقط هدف آن، «عادی‌سازی اشغال» است. 

سرمایه‌گذاری روی ترور معنا؛ سیاست آمریکا و نئو لیبرالیسم نظامی‌ شده 

سیاست‌های آمریکا در سوریه نه فقط به تسلط بر منابع طبیعی محدود نمی‌شود، بلکه در پی تغییر معنای مقاومت، هویت و استقلال نیز است. تلاش برای معرفی دمشق جدید به‌ عنوان الگویی موفق از «اصلاحات» فقط به معنای شکست کامل مفهوم دولت مستقل عربی است. به تعبیری، آن‌ چه امروز شاهد آن هستیم، محو فرهنگی یک کشور است که در قالب قراردادهای اقتصادی به اجرا گذاشته شده است. 

سوریه؛ محمیه یا ملت؟ آینده کجاست؟ 

از منظر اقتصادی، سوریه تا سال‌ها نمی‌تواند به شرایط پیش از بحران بازگردد. آمارهای بانک جهانی، نرخ فقر در سوریه را بیش از ۹۰ درصد در برخی مناطق اعلام کرده است. زیرساخت‌ها نابود شده‌اند، تولید ملی متوقف شده و ارزش پول ملی به شکل بی‌سابقه‌ای سقوط کرده است اما مهم‌تر از همه، حاکمیت ملی است که دیگر بر پایه استقلال استوار نیست. 

در حالی که کشورهای منطقه در حال طراحی نقشه‌های توسعه اقتصادی پساانرژی هستند، سوریه به محل چانه‌زنی تبدیل شده است؛ کشوری که هر وجب خاک آن، ارزشی در معادلات قدرت جهانی دارد اما این برای مردمش نیست، بلکه برای بازیگران خارجی است. 

آیا راه نجاتی وجود دارد؟ 

«صَرصوریا» لقبی نمادین اما تلخ است که نویسنده آن را بر سوریه امروز گذاشته است. کشوری که قربانی جاه‌طلبی‌ قدرت‌های بزرگ شد و اکنون، به‌ جای دولتی مستقل، به «محمیه‌ای رسمی» برای قدرت‌های نظامی بدل شده است. امروز نه آزادی، نه استقلال و نه آینده روشن اقتصادی معنا دارد. 

در این شرایط، فقط یک راه برای بازگشت به حیثیت وجود دارد که آن هم بازگشت به اصل مقاومت ملی، حمایت از زیرساخت‌های بومی و جلوگیری از تبدیل کشور به ابزار چانه‌زنی در بازی‌های قدرت است. تا آن روز، سوریه نه بازسازی خواهد شد، نه آزاد خواهد شد و نه به عنوان یک بازیگر مستقل در عرصه بین‌الملل بازخواهد گشت. تنها نامی ه از آن خواهد ماند، جزیره‌ای بوده که گنجش به دست باندی از دزدها خواهد افتاد.

ارسال نظرات