تشکیل «محور مقاومت ملی» در دشت مغان طی صفویه و افشاریه
به گزارش خبرنگار اقتصاد معاصر؛ با تغییراتی که در اروپا و غرب اتفاق افتاد، هجمه روس و انگلیس و عثمانی به ایران از اوایل قرن دهم قمری آغاز شد، و تا ابتدای حکومت پهلوی - که مستقیما دستنشانده انگلستان بود - بیوقفه ادامه داشت. شاهسونها بیش از چهار صد سال محوری مقاوم و مستحکم در برابر دشمن تشکیل داده و با اجنبی مستمرا و شدیدا درگیر بودهاند. عمق اثر این مقاومت را از غیظ و تعب تاریخنویسان روس و اروپایی میتوان دریافت؛ آنان مکرر در مکرر عشایر مغان را افرادی ناآرام و شرور و سرکش (!) معرفی کردهاند، که عملیاتهای منظم یا ایذایی آنان به فرنگیها خسارت وارد میکرده است. در یادداشت ذیل، خلاصهای از زندگی و زمانه عجیب و ناشنیده ایشان در دوران دو سلسله صفویه و افشار روایت میشود.
از همین پرونده بیشتر بخوانید
صفویه
خاندان صفویه از سال ۹۰۷ الی ۱۱۴۸ قمری (۸۸۰ الی۱۱۱۴ ه. ش - ۱۵۰۱ الی ۱۷۳۶ م.) حاکم ایران بودهاند. شهر اردبیل در ابتدای قرن دهم هجری، شهری بسیار مهم و کانون مذهبی ایرانزمین بهشمار میرفته؛ چه اینکه زیارتگاه صفویان در این شهر، و تجمع ثروت حول این زیارتگاه، موقعیت کلیدی برای این شهر رقم زده بود. بسیاری از اراضی شهرهایی مانند تالش، خلخال، مغان و مشگین به این زیارتگاه تعلق داشت. با آغاز حکومت صفوی، گرچه پایتخت کشور بنابر اقتضائاتی در شهرهای دیگر قرار گرفت، اما سرزمین مغان و اردبیل، کماکان ارزش و جایگاه خود را حفظ کرد. برخی روایتها آغاز اختصاص نام شاهسون به این جامعه را در این زمان میدانند.
در دوره صفویه ایران بخصوص با تجاوز و تطاول سه دولت مواجه شد: عثمانی، روس و افغانها. نگاه دقیق به تاریخ نشان میدهد که در زمان قدرت و اوج شاهان صفوی، عشایر شاهسون در زمره جنگجوترین و دلیرترین افراد سپاه صفوی بودهاند؛ و در زمان ضعف این سلسله، برای پاسداشت مذهب و خاک میهن، نگاهشان به حکومت ضعیف مرکزی نبوده، و بصورت خودمختار و متحد در برابر بیگانه شدیدا مقاومت میکردهاند.
شاهسونها و پایداری جانانه در برابر عثمانی
بیش از یک قرن، تا سال ۱۱۳۷ قمری، در جنگهای مکرر بین ایران و عثمانی بسیاری از نقاط شمالغرب ایران آماج تاخت و تاز عثمانیها قرار گرفت، اما دشت مغان از این چالش مصون ماند. در این زمان، اهالی مغان در جرگه سربازان سپاه ایران در برابر عثمانی رشادتها نشان دادند. میرنبی عزیززاده در این زمینه مینویسد:
روح شهادتطلبی و جانبازی که با شعارهای الهام گرفته از نهضت حسینی و علویان در وجود عشایر ایجاد شده بود چنان حماسههایی در جنگ با سپاه نیرومند و مجهز عثمانی آفرید که مورد تحسین همگان قرار گرفته است و تاریخنگاران خوشذوق و خوشفکر صحنههای مختلف آن را بطور مفصل به تصویر کشیدهاند.» (1)
وی ادامه میدهد:
«رزمندگان شیعهمذهب عشایر دشت مغان و اردبیل در تمام جنگهای شیخ جنید و شیخ حیدر صفوی و شاه اسماعیل و سلاطین بعدی این سلسله در نقاط مختلف ایران حضوری چشمگیر و موثر داشتهاند. اوج فداکاری این عشایر در جنگ چالدران بود.»(2)
فهرست جنگهای مکرر صفویان (و همچنین افشاریه و زندیه و قاجار) با عثمانی
حتی پس از درگذشت شاه طهماسب اول در ۹۸۴ قمری نیز عثمانیها نتوانستند به مغان دست پیدا کنند. پس از آن نیز که شاه عباس اول صفوی در سال ۹۹۹ قمری تبریز، قسمت غربی آذربایجان، ارمنستان، شیروان، قرهباغ، آران و گرجستان را به عثمانی بخشید، باز هم دشت مغان در اختیار ایرانیها قرار داشت. در عین حال پس از ضعیف شدن صفویه، تجاوزات فرسایشی و موثر روس و عثمانی به این دیار آغاز شد. در سال ۱۱۳۷ قمری اردبیل سقوط کرد، عشایری که قیام کرده بودند نیز سرکوب شدند و این اولین باری بود که مغان به تصرف عثمانی درآمد. در همین سالها نیز با وجود اینکه عشایر بارها شکست را تجربه کرده بودند، اما دست از مقاومت برنداشتند. فقط در یکی از نبردهای پارتیزانی اهالی مغان علیه عثمانی، ۶۰۰۰ نفر از جنگجویان شاهسون در مقابل عثمانیها به شهادت رسیده و هزار نفر اسیر شدند. (3) و صد البته موضوع به همین جا ختم نشد و عشایر دشت مغان از رویارویی با ترکان عثمانی آسیبهای مکرر و جدی دیدند.
رویارویی مکرر با روسها
دقیقا ۳۰۲ سال پیش از این، در تاریخ پنجشنبه، سیام مهرماه ۱۱۰۱ ه. ش. (یازدهم محرم ۱۱۳۵ ه. ق؛ ۲۲ اکتبر ۱۷۲۲ م.) شاه سلطان حسین صفوی در اصفهان شکست خورد و کشور را به محمود افغان واگذار کرد. پتر کبیر – تزار روس – که با تسخیر ایران، سودای دستیابی به آبهای آزاد را درسرمیپروراند، با استفاده از شرایط آشفته ایران، فورا به مناطق شمالی ایران لشگر کشید. در این موج اول حملات روسیه، مناطق و شهرهای قفقاز شمالی، قفقاز جنوبی، شمال ایران کنونی، دربند (جنوب داغستان)، باکو، و نیز ولایات گیلان، شروان، مازندران و گرگان برای ۱۰ سال ضمیمه خاک روسیه شد. چندی بعد، با انعقاد قراردادی بین عثمانیان و روسها بخشهای غربی مغان به تصرف عثمانیها و قسمتهای شرقی مغان به تصرف روسها درآمد. عزیززاده روزگار مردم در این دوران را اینگونه روایت میکند:
«در این دوره دشت مغان در نتیجه قتل عام و چپاول مردم منطقه از سوی ترکان عثمانی و ارتش روسیه در بدبختی و سیهروزی کامل به سر میبرد.» (4)
حدود یک دهه بعد، نادرشاه در ایران ظهور کرد و با انعقاد قراردادهایی در سالهای ۱۱۴۴ و ۱۱۴۷ نیروهای اجنبی را از این مناطق بیرون راند.
افشاریه
پس از صفویه، جالب است که تاجگذاری نادرشاه افشار در سال ۱۱۴۸ قمری و همچنین بعدتر آغامحمدخان قاجار در ۱۲۱۰ قمری در اصلاندوز دشت مغان انجام شده، که بر اهمیت راهبردی همراهی مردمان و عشایر این سرزمین، در استحکام قدرت افشاریه و قاجاریه گواه دیگری است. انتخاب مغان در تاجگذاری نادرشاه از چند جهت اهمیت داشت؛ یکی اینکه نادرشاه در این مناطق مدت زیادی در رکاب صفویان جنگیده بود؛ دوم اینکه پسرعموهای او یعنی طایفه افشار در این محل زندگی میکردند و بخشی از آنان یکصدسال پیشتر، از مبدا این محل به خراسان کوچ داده شده بودند؛ و سوم اینکه اردبیل و منطقه شمالغرب، مرکزیت مذهبی شیعی و تقدس و احترامی خاص داشت.
گرچه مغانیها در دوران افشاریه و در سپاه نادر نیز نقشهای جدی ایفا میکردهاند، اما درعینحال در سال ۱۱۵۶ قمری شورشهای مردمی سراسر شیروان داغستان و آذربایجان را فرا گرفت و در این شورشها که علیه نادرشاه اتفاق افتاد، مردم مغان هم سرکوب و تعداد زیادی از آنان قتلعام شدند.
جمعبندی
مقاومت جانانه مغانیان در برابر اجانب خارجی، موجب شده تیغ کین روایتگران و تاریخنگاران آنها، در روایت دلیریها و شجاعتهای عشایر مغان، تورش و کجتابی داشته باشد. این تاریخنویسان، همواره این مردم را قومی یاغی و ناآرام تصویر کردهاند؛ حال آنکه، کسی که دست تطاول به سمت سرزمین مقدس و میهن چندهزارساله این مردمان دراز کرده بود، خود این اجانب بودهاند. در بخش بعدی، شرایط جامعه شاهسون را در دوره پرفراز و نشیب قاجار توصیف خواهیم کرد؛ دو عهدنامه گلستان و ترکمانچای که در این دوران به ایران تحمیل شد، زخمی عمیق بر پیکره اهالی مرزنشین مغان وارد کرد، که یک و نیم قرن موجب ناپایداری این قوم اصیل و دلیر شد.
--------------------
پینوشتها
(1) میرنبی عزیززاده. تاریخ دشت مغان. موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. ۱۴۰۰. چاپ پنجم. ص 144
(2) همان، ص 143
(3) همان، ص 151
(4) همان، ص 159